با اصالت بخشیدن به اخلاق و با اعتقاد به آموزۀ یگانگی اخلاق و سیاست، امام خمینی (س) کوشید طی توصیه های مختلف به کارگزاران و مسئولان نظام، تصویری از سیاست اخلاقی مطلوب خود و یا به تعبیر دیگر سیاست اسلامی ارائه کند. در دهۀ نخست انقلاب اسلامی در ایران، کمتر پیش می آمد که ایشان در سخنان و پیامهایشان، محوریت اخلاق را در سیاست، مورد تأکید قرار ندهند. در حقیقت، این نگاه اخلاقی به سیاست، ادامۀ همان سنتی است که ایشان در شرح چهل حدیث خود داشتند؛ یعنی اینکه اصلاح جامعه، از طریق اصلاح درون ممکن است و تنها با تهذیب نفس و نظارت مستمر بر خود، میتوان جامعهای صالح پدید آورد و سیاستی اصیل پی افکند. (ر.ک.به: صحیفۀ امام؛ ج 14، ص 15 ـ 16)
ایشان به مناسبت های گوناگون به سیاستمداران گوشزد می کردند که هر انسانی در درون خود فرعونی دارد و در باطن خود نوعی دیکتاتوری هست؛ اما باید هوشیار باشد که این فرعون نیرو نگیرد و این دیکتاتور پر و بال پیدا نکند. این همه تأکید که انسان همواره در محضر خداوند است، ناشی از نگاه ایشان به جایگاه اخلاق است. ایشان صفات و ویژگی های اخلاقی متعددی برای سیاستمداران نام می برد و آنها را لازمۀ سیاست اخلاقی می دانست. یکی از این ویژگی ها صداقت مسئولان است صداقت به عنوان یک فضیلت اخلاقی، در میان همۀ اقوام و در طول تاریخ همواره ارجمند و پسندیده بوده است و کمتر جایی دیده شده است که از این فضیلت به بدی یاد شده باشد. قرآن کریم هنگام یادکرد یکی از پیامبران، همین صداقت را به عنوان ویژگی او ذکر می کند و می فرماید: و اذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد؛ در کتاب، اسماعیل را یاد کن که راست وعده بود. همچنین قرآن کریم صدّیقین را در کنار پیامبران قرار می دهد؛ اما صداقت چیست؟ صداقت به معنای راستگویی است؛ اما فراتر از آن است. صداقت در برابر دروغگویی قرار می گیرد؛ اما در برابر خیانت نیز هست. در حقیقت، صدق و خیانت در تقابل با یکدیگر قرار دارند و صداقت به این معنا مترادف با امانت است. بدین ترتیب، صداقت در سیاست، به معنای راستگویی، رو راست بودن با مردم. پایبندی به پیمانها و امانتداری است و سیاستمدار صادق، کسی است که در جهت حق و حقیقت حرکت میکند، چرا که صدق، یعنی همسویی و هماهنگی با حق است.
او پایبند تعهدات خویش است و خود را آن گونه که هست به مردم می نمایاند و از فریبکاری می پرهیزد. کسی که این ملکه و صفت اخلاقی را در خویش پرورانده باشد، هرگز از اعتماد مردم سوءاستفاده نمی کند و از اعتراف به اشتباه نمی هراسد و این را نه نشانۀ ضعف، بلکه نتیجۀ اعتماد به نفس می داند. مفهوم صدق، خود دربردارندۀ معانی، راستی،ثبات، استواری و قوت است و این بسیار فراتر از راستگویی صرف است. توشی هیکو پس از تحلیل دقیقی دربارۀ این واژه می گوید: «واژۀ صدق، معانی ضمنی ای چون: صمیمیت، ثبات، درستی و امانت را به خود می گیرد. به این ترتیب ما با موارد بسیار از کاربرد واقعی واژۀ صدق در قرآن مجید و در جاهای دیگر رو به رو هستیم که به هیچ وجه راستگویی نمی تواند جوابگوی همۀ آنها باشد.» گسترۀ معنایی صادق در فرهنگ قرآنی تا بدان حد است که گاه در برابر واژۀ منافق و کافر به کار می رود.
باری، صداقتی که در سیاست از آن بحث می شود، به همین معنای عام است. لذا سیاستمدار صادق باید واجد همۀ این اوصاف باشد تا بتوان او را اخلاقی دانست. این صداقت در مرحلۀ عمل به جایی می رسد که سیاستمدار، خود را خدمتگزار مردم ـ نه متولّی آنها ـ می داند و هرجا دید نقصی از او سر زده است، بی درنگ و شجاعانه اشتباه خود را ابراز می دارد. «پس اگر قبلاً اشتباه کرده باشیم، باید صریحاً بگوییم اشتباه نموده ایم و عدول در بین فقها از فتوایی به فتوای دیگر درست همین معنا را دارد... فقهای شورای نگهبان و اعضای شورای عالی قضایی هم باید اینطور باشند که اگر در مسأله ای اشتباه کردند، صریحاً بگویند اشتباه کردیم و حرف خود را پس بگیرند، ما که معصوم نیستیم. پیش از انقلاب من خیال می کردم وقتی انقلاب پیروز شد، افراد صالحی هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند... بعد دیدم خیر، اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من اشتباه کرده ام». (همان؛ ج 18 ، ص 241)
بنابراین از نظر امام، اعتراف به اشتباه، نه تنها نقص به شمار نمی رود؛ بلکه یک ارزش است و جلوه ای از صداقت سیاستمدار نسبت به خودش و در رابطۀ با دیگران. پوپر، دموکراسی آرمانی خود را اینگونه تصویر می کند که در آن نامزد نمایندگی مجلس به هنگام رقابت های انتخاباتی، به جای برشمردن کارهای کارستان خود، شجاعانه اعلام می کند که سال گذشته 31 اشتباه خود را کشف کرده و کوشیده است تا سیزده اشتباه را جبران کند. حال آنکه رقیب انتخاباتی اش تنها 27 اشتباه خود را کشف نموده است. یعنی این خود ارزشی است که سیاستمدار، پیش از آنکه دیگران خطایش را کشف کنند، خود، پیشقدم شود و بی پروا و صادقانه، اشتباهاتش را یکایک برشمارد. از نظر امام، دیکتاتوری هنگامی آغاز می شود که انسان خطایی کند و پس از دریافتن خطایش، به جای اعتراف به آن و اصلاحش، مصرّانه بر آن پای بفشارد و راه کج خود را ادامه دهد. «یک مطلبی را که می گویید چنانچه خطایش را فهمیدید، حاضرید به اینکه بگویید من خطا کردم، اشتباه کردم یا همان خطا را می خواهید تا آخر به پیش ببرید. از مفاسدی که دیکتاتوری دارد و دیکتاتور مبتلا به آن هست، این است که یک مطلبی را که القا می کند بعدش نمی تواند، قدرت ندارد بر خودش که این مطلبی که القا کرده است، اگر خلاف مصلحت است... نمی تواند که از قولش برگردد... این بزرگترین دیکتاتوریهاست که انسان به آن مبتلا هست.» (صحیفۀ امام؛ ج 14 ، ص 92) از این منظر نه تنها اعتراف به اشتباه، نشانۀ ضعف نیست؛ بلکه نشانۀ قدرت بر خود است و موجب بزرگ نمودن فرد و افزایش محبوبیت اوست. «اگر یک چیزی را دیدید که واقعاً خلاف کردید، اعتراف کنید، این اعترافْ شما را در نظر ملتها بزرگ می کند، نه اینکه اعتراف به خطا شما را کوچک می کند. پایبند بودن به خطا انسان را خیلی منحط می کند.» (همان؛ ص 93) بنابراین، اعتراف به خطا، که نتیجۀ صداقت است، یک فضیلت و کمال انسانی است و جلوه ای از سیاست اخلاقی به شمار می رود، لذا امام با تأکید می گوید: «باید بدانید و می دانید که انسان از اشتباه و خطا مأمون نیست. به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنید، که آن کمال انسانی است و توجیه و پافشاری در امر خطا، نقص و از شیطان است». (همان؛ ج 18 ، ص7.)
نکته قابل توجه آن است که پاره ای سیاستمداران می پندارند که اگر خطاهای خود را آشکار سازند، اعتماد عمومی از آنان سلب خواهد شد و مردم آنان را ناتوان خواهند پنداشت؛ لذا ترجیح می دهند که به جای اعتراف به خطای خود، آن را با خطای دیگری بپوشانند و به بهانۀ حفظ اعتماد مردم و با تکیه بر آن، خطاهای دیگری مرتکب شوند؛ اما پاسخ این توهّم آن است که همین توجیه به تعبیر امام از تلبیسات و بازیهای ابلیس است و از مکانیزم های دفاعی افراد ضعیف النفس برای پرهیز از مواجهه با حقیقت به شمار می رود. از سوی دیگر، اعتماد مردم خود حاصل صداقت است و به طور مطلق وجود ندارد؛ بلکه مشروط به دیدن صداقت و اعمال صادقانۀ سیاستمداران است و به مقداری که از آنان بی صداقتی مشاهده کنند، دو برابر آن، از اعتماد خود می کاهند. در حقیقت، اعتماد درختی است که با آب صداقت حاکمان بارور می شود و رشد می کند و با دروغ و بی صداقتی می خشکد؛ لذا نمی توان چندان به اعتماد خشکیده تکیه داشت چرا که شکننده است و به گفتۀ نکته سنجانۀ برتولت برشت: «اعتماد مردم وقتی سست می شود که بر آن تکیه شود.» اعتماد مردم، بهانۀ خطاکاری حاکمان و در پناه آن، نهان شدن نیست. اعتماد مردم در حقیقت گونه ای ذخیره عاطفی است که برای افزایش اعتبار، باید همواره بر موجودی آن افزود و آن را افزایش داد، نه آنکه از آن بی حساب و بدون پشتوانه خرج کرد.
سیاستمدار صادق، کسی است که تا هنگامی که خود را مفید احساس می کند، در عرصۀ سیاست باقی است؛ اما هر زمان و به هر دلیلی که احساس کرد دیگر نمی تواند به وظایف خود عمل کند، به جای ادامۀ راه گذشته اش و پوشاندن ناتوانی اش، با شهامت از مسئولیت خود کناره می گیرد و بدین ترتیب برگ زرّینی بر کارنامه اش می افزاید و فضیلتی در کنار دیگر فضیلت های خود می نهد. «هر یک در هر مقام احساس ضعف در خود می کند، چه ضعف مدیریت و چه ضعف اراده... دلاورانه و با سرافرازی نزد صالحان از مقام خود استعفا کند که این عمل، صالح و عبادت است». (همان؛ ج 19، ص157)
بدین ترتیب، صداقتْ تنها یک فضیلت اخلاقی فردی نیست؛ بلکه ارزشی اجتماعی و سیاسی است و جلوه های گوناگونی دارد. سیاستمدار صادق، خود را آنگونه که هست به مردم می نماید و خودش و قابلیت های خود را نیک می شناسد و از آنها بدرستی بهره برداری می کند. هم به مردم راست می گوید و هم به تعهدات خود عمل می کند. همان طور که اقدام و فعالیت سیاسی را ارزش می داند به هنگام ضرورت، استعفا را یک ارزش می شناسد. می کوشد که خطا نکند؛ اما چون خطایی از او سر زد، به جای پوشاندن یا توجیه آن، که خود خطای دیگری است، شجاعانه به خطایش اعتراف می کند و این را نشانۀ عظمت روح خود و دلیل شجاعت خود می داند، نه ضعف و سستی آن.
منبع: امام، اخلاق، سیاست، سیدحسن اسلامی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) 239 - 245
منابع مرتبط:
اخلاق سیاسی - کتاب
اخلاق مسئولان نظام اسلامی- کتاب
کار سیاسی و رعایت اخلاق- مقاله
بنیانهای اخلاق سیاسی از دیدگاه امام خمینی- مقاله
.
انتهای پیام /*