پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۴۰۵/ محمدکاظم تقوی
در جوامع دموکراتیک و مردم سالار، حکومت، برآمده از حق تعیین سرنوشت شهروندان آن جوامع میباشد؛ برخلاف جوامع فردمحور و یکه سالار که مردم نقشی در شکل گیری حکومت و إعمال حاکمیت ندارند و قدرت قاهره از آنها، تنها اطاعت و فرمان برداری را میخواهد.
شکل گیری احزاب و تشکل های صنفی و سیاسی پیامد و لازمه حق تعیین سرنوشت میباشد، که در این ساز و کار، احزاب نقش واسطه را برعهده دارند و افراد با ایجاد احزاب و سر و سامان دادن به نظرات و خواسته های خود، اولاً هیئت حاکمه را به وجود می آورند و ثانیاً خواسته های خود را جامه عمل می پوشند.
در جریان تحول بزرگ انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(س) که خود نتیجه قهری دیکتاتوری و تن ندادن به هرگونه تغییر و اصلاح و بستن همه منافذ تحول در عرصه سیاست و اجتماع بوده است.؛ نظام جمهوری اسلامی ایران بنیان گذاری شد، بنیاد فرخنده ای که با هدایت و رهبری حضرت امام و همراهی و قبول ملت ایران تحقق یافت.
طبیعت «جمهوری» شدن شکل حکومت، به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت ملت را در دل خود داشت و همانگونه که گفته شده، احزاب مستقل و آزاد و رسانه های آزاد و مستقل، مقوّم و لازمه إعمال این حق و تحقق بخشیدن به حکومت مردم سالار و دموکراتیک میباشند.
مطالعه تحولات اجتماعی ـ سیاسی ایران معاصر نشان میدهد که تلاش نخبگان جامعه برای پیشرفت، سابقه ای طولانی دارد و در این فراز و نشیب احزاب و تشکل هایی به وجود آمده و ایفای نقش داشته اند، اما متأسفانه همانگونه که جامعه ضعیف ایران مورد طمع قدرتهای سلطه گر و متجاوز خارجی، از شرقی و غربی بوده، افراد و گروههایی نیز به صورت دست نشانده و یا هواخواه و وابسته به آن قدرتهای مداخله گر، سابقه احزاب را در ایران معاصر تشکیل میدهند، احزاب شرق گرا یا غرب گرا که شرق زدگی و غرب زدگی هویت آنها را تشکیل میداد. اینجاست که باید حساب مفهوم تحزب و منافع و مضار آن را از حساب احزاب و خدمات و خیانت های آنها تفکیک کرد.
در این یادداشت کوتاه مجال بررسی این موضوع با همه ابعاد و زوایای آن وجود ندارد و به اقتضای عنوانی که ذکر شده، هدف این است که روشن شود آیا امام خمینی که نظام جمهوری اسلامی را تأسیس کرد، به لوازم آن از جمله تحزب و تشکل پایبند بوده یا خیر؟
بررسی و پیگیری اظهارات و نظرات و سیره و عملکرد حضرت امام این نتیجه را میدهد که در نظر ایشان حساب تحزب از احزابی که در تاریخ معاصر ایران ایفای نقش کردند، جدا میباشد و ایشان گرچه منتقد کارنامه احزاب غرب زده و شرق زده بودند، که یا به مثابه عامل قدرتهای سلطه گر عمل کرده و یا با خود باختگی خواهان شباهت به غرب و شرق، بوده اند؛ ولی اصل تحزب را قبول داشته اند.
«اصل این احزابی که در ایران از صدر مشروطیت پیدا شده است، آنکه انسان می فهمد این است ک این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است؛و خدمت به دیگران بعضی از آنها کرده اند. من اینطور احتمال میدهم که ... آنها یک احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقب افتاده و ممالکی که از آنها استفاده میخواستند بکنند.»(صحیفه امام، ج ۵، ص ۲۷۴)
حضرت امام به این مطلب مهم توجه میدهند که در جوامع واقعاً آزاد و مردم سالار این احزاب است که دولتها را به وجود می آورند، نه اینکه دولتها حزب بسازند! در حالی که در ایران، احزاب نمایشی ساخته دولتها بوده اند.
«این احزابی که از اول مثلاً شاید از مشروطه به این طرف، این احزاب پیدا شده... خیال نکنید که من باب اتفاق یک دسته ای با هم جمع شدند و حزبی تشکیل دادند. این با یک نقشه شیطانی [بوده]، قدرت های بزرگ برای اینکه ایران را نگذارند با هم [متحد] بشوند، یک حزب درست کرده اسمش را این گذاشته، یک حزب درست کرده اسمش را آن گذاشته؛ این حزب با آن دشمن است، آن حزب با این دشمن است... و این احزاب و جبهه های مختلف هم، اینطور نیست که آن کار خودش را بکند و راه خودش را برود به آن کار نداشته باشد... یک راه استفاده غرب از ما و استفاده آمریکا و شوروی از مخازن و ممالک ماها همین معناست.(صحیفه امام، ج ۱، ص ۳۸۶-۳۸۴)
ایشان در این رابطه میگویند:
«هر دولتی می آید یک حزبی درست میکند... یکی حزب مردم درست می کند، یکی حزب ایران نوین درست می کند... اصلاً در ایران حزب معنا ندارد... مملکت یک حزبی اصلاً معنا ندارد، حزب زوری معنا ندارد.»(همان)
حضرت امام در نگاه آسیب شناسانه خود احزاب دولت ساخته را نه تنها عامل پویایی و پیشرفت جامعه نمی داند که آنها را به خاطر تخاصم و تنازع عامل عقب ماندگی می داند:
« خصوصاً در مملکت ایران، از اول احزاب درست شده است، اینها هر جمعیتی یک حزبی درست کردند دشمن با احزاب دیگر... و این از باب این بوده است که چون خارجی ها می خواستند از اختلاف ملت ها، از اختلاف توده های مردم استفاده کنند.»(صحیفه امام، ج ۵، ص ۲۷۵)
در حالی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط نظام سلطنتی و جایگزینی آن با نظام جمهوری اسلامی، می بایست همه خیرخواهان به صورت فردی یا جمعی اقداماتی در جهت پیشرفت ملک و ملت بردارند، اختلافات تباه کننده در قالب احزاب و گروههای پرتعداد ایجاد گردید و انرژی های جامعه را متوجه خود کرد. در این میان رهبر بیدار و خیرخواه ملت، هشدار میدهد که اینگونه دامن زدن به مسئله احزاب، برای رقابت سالم و سبب تعالی جامعه را فراهم کردن نیست بلکه کاری در خدمت دشمنان ملت و کشور و استعمارگران سلطه جو میباشد:
«[قدرت های شیطانی] مطالعات دارند، احزاب را چه جوری باید درستش کرد و چه جوری به جان هم انداخت... و ما باید الان تمام توجهمان را به این مطلب [بکنیم] که اینها الان نقشه این معنا را دارند طرح می کنند و مشغول این معنا هستند که در خود ایران افراد را، جمعیت ها را به جان هم بریزند.»(صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۹۴)
ولی آنچه مطلوب و مورد قبول حضرت امام بوده فعالیت سالم احزاب در جهت مصلحت جامعه و پیشرفت مادی و معنوی کشور بوده است:
«آزادی که صحیح است و برای اسلام و کشور مضر نباشد از اول بوده و الان هم هست و هیچ انقلابی مثل انقلاب ایران نبود که به مجرد پیروزی راهها را باز و فعالیت همه حزب و گروهها را آزاد گذارد.»(همان، ج ۲۱، ص ۵۶۳)
احزاب و تشکل ها اگر کارکرد حقیقی خود را داشته باشند و با برنامه های خود برای مدیریت جامعه فعال باشند، تردیدی در لزوم و منفعت داشتن آنها وجود ندارد؟ اما اگر احزاب به خاطر نابالغی خود یا دستهای بیگانگان و بدخواهان وسیله ای برای اختلاف و تنازع در جامعه شوند، از وظیفه و تأثیر طبیعی خود دور شده، به مزاحمی در جامعه بدل می شوند. امام خمینی در فضای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، احزاب و گروهها را از چنین کج راهه ای پرهیز می دادند:
«این طور نباشد که گروههای مختلف، احزاب مختلف، اشخاص مختلف، در یک موقعی که ما احتیاج به وحدت کلمه داریم، اختلاف ایجاد کنند، تشنج ایجاد کنند.»(همان، ج ۱۴، ص ۴۷)
اما حضرت امام به صورت مشخص از همان آغاز نهضت در سال ۱۳۴۲ به پیروان و همراهان خود توصیه کردند که تجمع و تشکل داشته باشند؛ هم متدینی که در جلسات و هیئات مذهبی گرد هم می آمدند مورد خطاب ایشان بودند و هم روحانیون مبارز و همراه نهضت به گرد هم آمدن و کار جمعی داشتن توصیه شدند. تأکید حضرت امام بر وحدت و همدلی و پرهیز کردن از اختلاف و تشتّت، به معنای حذف حزب از عرصه جامعه نبوده است:
«ما گفتیم حزبی به نام «حزب مستضعفین» در همه دنیا [تشکل شود] معنایش این نبود که حزب های صحیحی که در ایران هست، نباشد... در منطقه ها احزاب هستند و آزاد هم هستند.»(همان، ج ۹، ص ۳۳۹)
اینکه نزدیک ترین شاگردان ویاران امام خمینی که سخت مورد اعتماد ایشان نیز بودند، تشکل ها و احزاب مختلفی تأسیس کردند که بعضاً مورد حمایت ایشان هم قرار می گرفتند، خود مؤید این ادعا هست که حضرت امام با اصل تحزّب و تشکل موافق بودند. جمعیت مؤتلفه اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، حزب جمهوری اسلامی، مجمع روحانیون مبارز تهران از تشکل هایی بودند که در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب و بعضاً قبل از پیروزی و در سالهای مبارزه تأسیس گردیدند و نزدیک ترین ارتباطات را با رهبر مبارزات داشتند و مورد حمایت و هدایت کلی ایشان هم قرار داشتند. پاسخ امام خمینی در تاریخ بیست و پنجم فروردین ۱۳۶۷ به نامه بیست و هشت تن از روحانیون مبارز و فعال در نهضت و نظام که در آن، چگونگی انشعاب خود از جامعه روحانیت مبارز تهران و ایجاد تشکل جدید را توضیح داده اند و اینکه ما که خود به چنین تشخیصی رسیده بودیم، آن را با شما در میان گذاشتیم حال اگر اصل آن را به صلاح جامعه نمی دانید ما فکر خود را عملی نسازیم که حضرتعالی مخالفتی نداشتید و لذا ما مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دادیم. در این نامه ضمن گزارش فعالیت ها و دغدغه های مؤسسین این تشکل، این نکته نیز آمده است که:
«ایجاد تشکل جدید ـ روحانیون مبارز تهران ـ از جهات مختلف، خصوصاً در جهت حفظ آزادی اظهار عقیده برای سایر اقشار مردم مفید و لازم بوده است.»
پاسخ امام خمینی به این نامه / گزارش این بوده که:
«سیر قضیه به همین صورتی است که در نامه آورده اید. انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف نیست.»(صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۸-۲۶)
در این پاسخ و اظهار نظر، روح دیدگاه حضرت امام درباره احزاب و تحزّب و کارکرد و عملکرد آنها خود را نشان میدهد. از نظر ایشان تشکل و تحزب و کار جمعی داشتن در عرصه اجتماع با اختلاف مضر و کاهنده سرمایه های اجتماعی را باید از هم جدا کرد و بدون رفتارهای غیراخلاقی، افراد و احزاب، حق فعالیت اجتماعی دارند و این حق البته در صورتهایی به صورت وظیفه خواهد بود.
به این نکته نیز باید توجه داد که تاریخ این اتفاق و ایجاد تشکیلات جدید سال ۱۳۶۷ میباشد؛ یعنی ده سال پس از اقامت چهار ماهه حضرت امام در پاریس و این خود نشان میدهد که ایشان از آغاز نهضت نسبت به احزاب و گروههای غرب گرا و شرق گرا و ضررهای آنها همواره هشدار میداد و سعی داشت همراهان و پیروان خود را از افتادن در دام آن احزاب باز دارد؛ اما صادقانه به رفتار سیاسی خشونت پرهیز گروهی و جمعی باور داشت و این دیدگاه قبل از پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب و در پاریس و پس از پاریس نمی شناسد.
تأکید ایشان بر اینکه خبرگان قانون اساسی وکیل مردم هستند نه ولی آنها، تأکید و تصریح به اینکه میزان رأی ملت است و نهیب زدن به آنانی که می خواستند غیر روحانیون را از دخالت در تصمیم گیریهای سیاسی ممانعت کنند و نهایتاً در آخرین سال حیات با برکت خود تأیید انشعاب جمعی از روحانیون سیاسی از تشکل قبلی و تشکیل تشکل جدید و ایجاد شفافیت در مواضع سیاسی، البته بدون اختلاف مضر و غیراخلاقی، دیدگاه و سیره روشن امام خمینی را نشان میدهد.
باشد که برای حفظ رکن جمهوریت نظام جمهوری اسلامی، احزاب و تشکل های مردم نهاد و مستقل و آزاد به رشد و بلوغ لازم برسند و به وظیفه خدمت به جامعه در مسیر پیشرفت و ترقی عمل کنند که البته این آرزو و هدف، وظیفه ای دو سویه است، هم فعالان سیاسی باید به استقبال شفافیت و صداقت رفته و به جای باندبازی و کارهای پنهانی کردن در قالب احزاب رسمی و شناسنامه دار با اهداف و برنامه های روشن به صحنه های رقابت سیاسی قدم بگذارند و کارنامه خود را در معرض داوری ملت بگذارند و بدان گردن نهند و به تدریج نهال تحزب را تقویت نمایند؛ و هم حکومت و نهادهای مسئول با عمل به قانون اساسی در عمل، مشوق و حامی شکل گیری و ایفاء نقش احزاب باشند و آن را اقدامی اساسی برای حفظ کیان جامعه و تأمین منافع ملی بدانند.
.
انتهای پیام /*