پرتال امام خمینی(س)-دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران: از زمان ماکس وبر، ما با تیپ کاریزماتیک از اقتدار آشنا شده‌ایم. به باور این متفکر کلاسیک جامعه‌شناسی، اقتدار کاریزماتیک، تنها ظرفیت برون‌رفت از درون‌مایه‌های متناقض دنیای مدرن تصویر شده است. در حالی که دنیای مدرن، ادعای دموکراسی و حکمرانی مردم را دارد، با تأکید بر عقل و علم، عملاً حکومت «گروه عقلا» را مستقر می‌سازد، و رفته رفته مردمی که با هزار امید در انتخابات شرکت می‌کنند، عملاً حکومت را در دست «گروه عقلا» می‌بینند. به باور ماکس وبر، این تناقض، ظرفیت رهایی‌بخش نهفته در انقلاب‌های مدرن را از نفس می‌اندازد. در چنین شرایطی است که از نظر این جامعه‌شناس، رهبران کاریزماتیک، صدای عصیان حکمت غنی‌تر فرهنگ عامه در مقابل خرد یک بعدی «گروه عقلا» می‌شوند، و ظرفیت‌های شورانگیز ملت برای تاریخ‌سازی را زنده می‌کنند. البته، به باور ماکس وبر، این برون‌رفت، به دلیل خصلت دوگانه‌ای که در طول زمان می‌یابد، لاجرم، یک تشفی موقت خواهد بود. اما، مضمون تاریخی اقتدار آیت الله روح الله موسوی خمینی(س)، ما را وامی‌دارد تا در مورد تحفظ وبر تأمل کنیم. ما با تیپ جدیدی از کاریزما مواجهیم.
به زعم وبر، اقتدار کاریزماتیک در طول زمان، دچار روزمرگی می‌شود، و به یکی از دو صورت اقتدار موروثی یا اقتدار «گروه عقلا» تقلیل می‌یابد، و در نتیجه، همه ظرفیت‌های تاریخی که با ظهور کاریزما برای یک جامعه پر شور و پر تصمیم ظهور می‌کند، زوال می‌یابد.

آنچه تیپ کاریزمای امام سید روح الله موسوی خمینی(س)، را ویژگی می‌بخشد، و حتی ما را برمی‌انگیزد که فرجام سومی برای تیپ اقتدار کاریزماتیک وبر بیفزاییم، تلفیق این کاریزما با مفهوم نیرومند «جهاد» در اسلام شیعی است.

حتی می‌خواهم این ادعای چالش‌برانگیز را مطرح کنم که آن چه بویژه، به آیت الله سید روح الله موسوی خمینی(س)، یک اقتدار کاریزماتیک می‌بخشید، نه ویژگی‌های روانی و شخصیتی فردی ایشان، بلکه در درجه اول، تبلور درخشان مفهوم شیعی «جهاد»، در چهره ایشان بود، خصوصاً تجسم اَبَر تجربه شورانگیز جهاد در قیام امام حسین ابن علی علیه‌السلام.

از این زاویه دید، آنچه بقای حیرت‌انگیز مستمر در توان تاریخ‌سازی انقلاب اسلامی، حتی پس از امام خمینی(س) را توضیح می‌دهد، به قدر زیادی مفهوم پر مایه «جهاد» است. پس از درگذشت امام خمینی(س)، ولایت فقیه، به یک سنت و نسخه‌برداری بی‌روح از منش امام خمینی(س) تقلیل نیافت، و همچنین، گفتار امام خمینی به قواعد خشک یک بوروکراسی نوین در «گروه عقلا» تبدیل نشد. امام خمینی(س)، در طول حیات خویش نیز مدام، مردم را به اَبَر الگوی امام حسین علیه‌السلام ارجاع می‌داد، و مهم‌ترین کلید واژه او در سرتاسر زندگی‌اش، «سید الشهدا» (با لهجه مؤثر خمینی) بود. امام خمینی(س)، با اصرار بر این نکته که «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»، خود را به عنوان یک رهبر محبوب و کاریزماتیک حذف کرد، و به جای خود، یک الگوی تاریخی نیرومند را نهاد که هر ساله به مدت دو ماه، با حوصله و مشارکت عموم مردم، به نسخه روزآمد آن سال برای «جهاد» انقلابی تبدیل می‌شود، و بدین‌سان انقلاب می‌ماند.
از این قرار، اگر از من بپرسید که ملت ایران، تا کی ظرفیت انقلابی و تاریخ‌سازی خود را حفظ خواهد کرد؟ پاسخ من این نیست که تا وقتی امام خمینی(س) یا یاد او زنده است، و به عنوان مرجع کاریزماتیک عواطف مردم انقلابی، به مردم، نیرو و توان عبور از سنت‌ها و قواعد بوروکراتیک مزاحم «عظمت ملت» را می‌بخشد. بلکه، پاسخ من این خواهد بود که تا وقتی عاشورا به عنوان یک نسخه انقلابی فعال علیه «عار» و «نار» مدام به احوالات روز، فارغ از محافظه‌کاری و ملاحظه ترجمه می‌شود، و به مردم الهاماتی راجع به «عار» و «نار» روزگار می‌بخشد، انقلاب اسلامی توان تاریخ‌سازی خود را حفظ خواهد کرد (اشاره به رجز مشهور سید الشهدا در وقت شهادت که می‌فرمود: الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ...وَالْعَارُ أَوْلَی‌ مِنْ دُخُولِ النَّارِ؛ مرگ‌ برتر از عار و عار برتر از نار).
امام خمینی(س) به رغم چهره‌های تیپیک کاریزماتیک چون ناپلئون بناپارت، در شگرف‌ترین اقدام تاریخی خود که از پرهیزگاری و سر و سادگی فوق‌العاده‌اش برمی‌خواست، خود را از میان برداشت، و در جریان این حذف، اَبَر کاریزمای امام حسین علیه‌السلام برای ملت تبلور یافت، طوری که ملت مسیر خود را حتی پس از درگذشت امام خمینی(س) یافت.

منبع: 

. انتهای پیام /*