پرتال امام خمینی(س)؛ مقاله ۱۸/ لطف علی لطیفی پاکده
سیاستمدار ورزیده سیاستمداری است که بتواند جامعه را در مواقع بحرانی به خوبی هدایت کند. هدایت یک جامعه، در شرایطی که همه بخشهای درون و بیرونی آن نظام، به خوبی و هماهنگ عمل میکنند، کار چندان سختی نیست. هنر برجسته امام خمینی(س) این بود که جامعه اسلامی ایران را در شرایطی رهبری نمود که کشتی انقلاب اسلامی در دریایی از توطئههای دشمنان داخلی و خارجی که هر یک بسان امواج سهمگین و توفان های وحشتناک، آن را تهدید به غرق شدن میکرد، قرار داشت.
تبیین علمی این هنر بسیار ارزشمند است و در مدیریت بحرانهای مختلفی که هر آن ممکن است در جامعه پدید آید، میتواند بسی سودمند باشد. از سوی دیگر، کسانی که با نحوه تدریس دروس سیاسی و مدیریت در دانشگاههای ما آشنایی دارند، میدانند که ارائه دیدگاههای اسلام که همراه با نمونههای عملی و عینی باشد تا چه اندازه سازنده و ضروری است. شناخت علمی موضع امام خمینی(س) به عنوان یک رهبر اسلامی موفق در هدایت وضعیتهای بحرانی جامعه عصر انقلاب، در این زمینه نیز میتواند بسیار سودمند باشد. چنین شناختی حتی در زندگی شخصی و شغلی ما نیز میتواند حائز اهمیت باشد، چرا که به ما در هدایت موفق بحرانهایی که در زندگی شخصی، خانوادگی و یا شغلی پدید میآید، کمک میکند. بر این اساس، میتوان مطمئن بود که آشنایی با موضع امام خمینی(س) در هدایت وضعیتهای بحرانی جامعه عصر انقلاب، از ارزش فراوانی برخوردار است.
این مقاله، پنج بخش دارد. در بخش اول، چارچوب تصوری (مدل تحلیلی) نگارنده بر مبنای تعقل و مطالعات اولیه بیان میشود. در سه بخش بعدی، چارچوب تصوری مورد نظر با واقعیتهای عینی محک میخورد و در بخش پنجم نتایج حاصله که ممکن است به یک نظریه بینجامد بیان میشود. در سه بخش میانی؛ بحرانهای «نظام ستمشاهی»، «حاکمیت لیبرالها» و «جنگ تحمیلی» مورد بحث قرار میگیرند.
چارچوب تصوری
موضع حضرت امام(س) در هدایت وضعیتهای بحرانی جامعه عصر انقلاب را به این صورت میتوان تصویر کرد که معظمله در برخورد با هر وضعیت مهم بحرانی جامعه مراحل چهارگانه زیر را رعایت میفرمود:
۱ـ شناخت مسئله
نخستین قدم امام(س) در راه برخورد با هر وضعیت بحرانی، شناخت دقیق آن بود که این شناخت خود از ابعاد مختلفی به شرح زیر برخوردار بود:
الف ـ شناخت درونی: امام(س) سعی میفرمود بحران را از درون بشناسد و از عواملی که به طور مستقیم با بحران درگیر هستند، اطلاعات مورد نیاز را کسب کند.
ب ـ شناخت محیطی: امام(س) یک مسئله را در قالب زمان و مکان مسلط بر آن مورد تحلیل قرار میداد. وضعیت زمانه، حیلههای ابرقدرتها و نقاط ضعف و قوت آنها از جمله مسائلی بود که در هدایت هر بحران مورد توجه امام قرار داشت.
ج ـ شناخت تاریخی: امام(س) نسبت به سوابق تاریخی پدیدههای سیاسی عنایت داشتند و همواره در برخورد با هر بحران جدید، نمونههای قدیمی و تاریخی آن را یادآوری میفرمودند.
د ـ شناخت عقلی: امام خمینی به عنوان یک مجتهد و اصولی بزرگ و نیز یک فیلسوف برجسته، از عقل پرورش یافته بسیار بالایی برخوردار بودند که در شناخت و تحلیل هر وضعیت بحرانی از آن سود میبردند.
هـ ـ شناخت شرعی: امام(س) قبل از آغاز هدایت هر بحران اجتماعی، نسبت به شناخت حکم شرعی و تشخیص تکلیف الهی خود عنایت داشتند و با توجه به مبانی
قرآنی، روایی و سایر ادله فقهی وظیفه شرعی خود و مردم را مشخص مینمودند.
۲ـ ایجاد آمادگی
دومین قدم امام(س) در راه هدایت وضعیتهای بحرانی جامعه عصر انقلاب، ایجاد آمادگی و مهیّا نمودن زمینههای لازم بود؛ زمینههایی مانند:
الف ـ حفظ خونسردی: امام خمینی در برخورد با وضعیتهای بحرانی جامعه هیچ گاه از مرز تعقّل منطقی خارج نمیشدند و دچار عصبانیت شدید نمیگشتند. البته حفظ خونسردی به معنای بیتفاوتی ایشان نبود. بلکه دلسوزی و شور و هیجان لازم را همواره به همراه داشتند، ضمن آنکه از خشم شدید پرهیز میکردند.
ب ـ تغییر اندازه بحران: حضرت امام(س)، در سخنان خود، به دلیل از بین بردن ترس یا بیان خطرات، اندازه بحران را تغییر میدادند. گاه یک بحران بزرگ مثل شروع جنگ تحمیلی را کوچک جلوه میدادند و گاه امری را که به نظر بسیاری از افراد کوچک میآمد، بزرگ جلوه میدادند. البته این امر چیزی است که به ذهن افراد عادی خطور میکرد وگرنه حضرت امام(س) دیدگاه واقعی خود را بیان میفرمودند. غیر از این هر پدیدهای نسبت به چیزی که با آن سنجیده میشود ممکن است کوچک یا بزرگ باشد.
ج ـ ازاله ترس: مادامی که آدمی بترسد هرگز نمیتواند پیشرفت کند، امام خمینی هیچگاه نمیترسیدند و هرگاه آثار ترس را در دیگران میدیدند، به شیوههای مختلف آن را میزدودند.
د ـ ایجاد امید: امام(س) هیچگاه دچار یأس نمیشدند و همواره در مردم، نسبت به نابودی دشمنان و پیروزی اسلامی ایجاد امید میکردند.
۳ـ اقدام برای حل بحران
سومین قدم امام(س) در هدایت وضعیتهای بحرانی جامعه عصر انقلاب، پس از شناخت مسئله و ایجاد آمادگی، اقدام برای حل مسئله بود که در این رابطه نکات زیر یادآوری میشود:
الف ـ بسیج مردم: یکی از ویژگیهای برجسته سیره سیاسی امام خمینی اعتماد و اعتقادی است که معظمله به قدرت مردم داشتند. البته ایشان قدرت مردم را مستقل از قدرت الهی نمیدانستند، ضمن اینکه معتقد بودند که اگر خدا بخواهد از آن طریق بسیاری از بحرانهای مهم اجتماعی را حل میکند.
ب ـ قاطعیت و سازشناپذیری: امام(س) اعتقاد داشتند در برابر دشمنان دین، نباید حتی یک قدم عقب نشست. ایشان طبیعت طاغوت را با طبیعت جانوری یکسان میدانستند که اگر از مقابل آن بگریزی، دنبالت میکند، ولی اگر در برابر آن بایستی و یا حتی سنگی به آن بزنی فرار میکند. این بود که به گونهای شگفتآور در برابر تهدیدها و فشارهای دشمن میایستادند و جز در موارد بسیار اندک، آن هم به دلیل اقتضای مصلحت مسلمین، دست از تصمیمات قبلی خود نمیکشیدند.
ج ـ استدلال محکم: تسلط عمیق امام(س) بر مسائل دینی، فلسفی و سیاسی قدرت استدلال بسیار بالایی به ایشان بخشیده بود که معظمله در مواقع مختلف، بویژه به هنگام هدایت بحرانهای اجتماعی، از آنها بهره میگرفتند. این استدلالها سبب میشد اعتقاد مردم به اقدامات خود قویتر گردد و حیلههای دشمنان دین خنثی شود.
د ـ فداکاری زیاد: امام(س) هرگز از حجم عظیم فداکاریهای مورد نیاز برای رسیدن به اهداف والای انقلاب اسلامی نمیهراسیدند. معظمله اعتقاد داشتند آدمی نمیتواند به هیچ هدف مهمی برسد، جز آن که حاضر باشد برای رسیدن به آن، فداکاری و ایثارگری کند. همین روحیه فداکاری بود که ایشان و یارانشان را همچون قطعات پولاد در برابر تندبادهای حوادث مقاوم ساخته بود.
۴ـ استحکام مواضع
چهارمین قدم امام(س) در مسیر حل بحرانهای اجتماعی، استحکام مواضع پس از کسب پیروزی بر بحران بود. این استحکام مواضع، برای پیشگیری از بازگشت بحران، امری ضروری و بسیار لازم بود. در این باره، اقدامات امام(س) را میتوان چنین بر شمرد:
الف ـ افشای حقایق: امام(س) هر از چندی، با افشای حقایقی در ارتباط با یک بحران ـ بویژه در ارتباط با سران آن بحران ـ بر حجم آگاهی سیاسی مردم میافزودند و از اغفال آنها توسط سران بحران پیشگیری میکردند.
ب ـ تدابیر حفاظتی: امام(س) پس از کسب یک پیروزی در مقابله با بحران، از اندیشه نگهبانی دستاورد حاصل از آن غافل نمیشدند و تدابیر حفاظتی مناسب را اعمال میکردند.
ج ـ تثبیت قانونی: امام(س) با توجه به شرایط زمان و مکان، دستاوردهای حاصل از یک پیروزی را از نظر قانونی ـ آن هم به شیوهای که از نظر حقوقدانهای بیطرف قابل قبول باشد ـ به ثبت میرساندند.
د ـ حفظ تجربهها: امام(س) از کسانی نبودند که از یک سوراخ دو بار گزیده میشوند. ایشان همواره هوشیار بودند، از تجربهها پند میگرفتند و تجربههای منفی را هرگز تکرار نمیکردند تا پشیمانی به بار آورد. این امر نیز از بازگشت بحرانها پیشگیری میکرد.
اکنون میخواهیم آنچه را که به صورت نظری بیان کردیم، با واقعیتهای عینی مقایسه کنیم و از میزان درستی آن آگاه شویم. اما قبل از این مقایسه، لازم است معنای مورد نظر خود از بحران اجتماعی را بیان کنیم.
به عقیده نگارنده، جامعه به هنگامی در وضعیت بحرانی قرار میگیرد که ارزشهای اساسی آن از قبیل دین، استقلال، امنیت و... در معرض خطر جدی قرار گرفته باشد. این ارزشها به طور جدی به هنگام حاکمیت نظام ستمشاهی، حاکمیت لیبرالهای غربزده و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در معرض خطر قرار گرفته بودند. بنابراین، هر سه دوره مزبور از مصادیق وضعیتهای بحرانی جامعه عصر انقلاب محسوب میشوند و میتوانند به عنوان نمونه عینی در جهت بررسی درستی چارچوب تصوری به کار گرفته شوند.
نمونه اول ـ بحران حاکمیت نظام ستمشاهی
حضرت امام(س)، مطابق آنچه که در چارچوب تصور گفته شد، بر اساس مراحل زیر، بحران حاکمیت نظام ستمشاهی را حل کرده است:
۱ـ شناخت مسئله: اولین قدم امام(س) در هدایت و حل بحران حاکمیت نظام ستمشاهی، داشتن شناخت دقیق از این نظام به شرح زیر بوده است:
الف ـ شناخت درونی: شناخت درونی امام(ره) از چگونگی حاکمیت نظام ستمشاهی از راههای زیر حاصل شده بود:
۱ـ مشاهده مستقیم: امام خمینی تا زمانی که از ایران تبعید نشده بودند، بسیار مسافرت میکردند؛ بویژه برای دیدار برخی از علمای مبارز ری و تهران به این منطقه که پایتخت کشور بود و نیز نمایشگاه ثابت جنایتها و مفاسد رژیم به شمار میآمد بسیار میرفتند. همین امر، عملکرد هیأت حاکمه را به خوبی به ایشان نشان میداد. امام، حتی در دوران نمایندگی مرحوم مدرس در مجلس شورای ملی به آنجا میرفتند و به سخنان نمایندگان و وکلا گوش میدادند.
۲- مطالعه نامهها: نامههای بسیاری از علمای مبارز، مردم مستضعف و افراد نسبتاً مؤمنی که به نوعی در دستگاههای اداری و نظامی طاغوت به کاری اشتغال داشتند به دست امام میرسید و گوشههایی از جنایات رژیم را شرح میداد.
۳- گفتگو: حضرت امام(س) فردی منزوی یا بیحوصله نبودند. ایشان با حوصله و با علاقه به سخنان علمای مبارز و سایر افرادی که به نوعی درگیر مبارزه بودند گوش میدادند و با توجه به این که بسیاری از این علما ملجأ درد دلهای مردم محروم جامعه بودند، عمق جنایات رژیم برای حضرت امام(ره) به خوبی آشکار میشد.
۴- آزمایش: حضرت امام(س) در هر مرحله از نهضت اسلامی، رژیم طاغوت را مورد آزمایش قرار میدادند و از نحوه عکسالعملهای او بر شناخت خویش نسبت به دستگاه میافزودند.
۵- مطالعه نشریات: حضرت امام(س) تنها به مطالعه کتابهای درسی و تحقیقی حوزه اکتفا نمیکردند، معظمله بسیاری از کتب سیاسی اجتماعی روز و نشریات و روزنامهها را مطالعه میکردند و به این وسیله از گستره فجایع و فساد انگیزی رژیم با خبر میشدند.
* * *
به عنوان نمونه، چند سخن از حضرت امام(س) نقل میشود که حکایت از شناخت درونی ایشان نسبت به وضعیت و چگونگی حاکمیت رژیم طاغوت دارد:
«برای من از ایران نامههایی میرسد و شکایاتی از اوضاع میشود که دائماً روح مرا در عذاب میدارد. یکی از علمای محترم شیراز نوشتند که اینجا در بین عشایر جنوب قحطی شده است و به قدری در سختی و گرسنگی هستند که بچههایشان را در معرض فروش گذاشتهاند... در همین حال حکام میلیونها تومان خرج جشن تأسیس شاهنشاهی میکنند.» (۶/۳/۱۳۵۰)
«در تاریخ هست که چنگیز با آن طبع وحشیگری... تابع یک قانون بوده است که به آن قانون میگفتند: «یاسانامهٔ بزرگ»... ما ببینیم... این شاه ایران آیا تابع چه قانونی است؟... آیا ایران و این رژیم ایران تابع قانون اسلام است؟ در سرتاسر تهران مشروب فروشیها بیشتر از کتابفروشیهاست. میگویند وامن و آزاد و هر طور دلشان میخواهد آنها عمل میکنند... قرآن چه احترامی پیش شاه و دار و دسته شاه دارد؟
اینها به قانون اساسی عمل میکنند؟ انتخاباتشان... مجلسشان یک مجلسی روی موازین قانون است...؟ چه قوانین شرعی و چه قوانین عرفی و اساسی؟ فرهنگ پیش اینها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پیش اینها احترام دارد چرا این مدارس ایران تعطیل و نیمه تعطیل است...؟ چه احترامی برای ارتش قایل هستند؟ ارتشی که در تحت اسارت مستشارهای آمریکا باشد، آنها را مصون کنند و اینها را تحت سیطره آنها قرار بدهند، این چه اهانتی است به ارتش ایران؟» (۱۰/۳/۱۳۷۵)
«این شخص [شاه] با کمال جدیت به محو آثار اسلام کمر بسته است و با حیله و دروغ میخواهد خود را طرفدار اسلام و ملت معرفی کند.» (۲۲/۵/۱۳۷۵)
ب- شناخت محیطی: حضرت امام(س) در زمان هدایت بحران حاکمیت طاغوت، بر جریانهای محیطی و بینالمللی زمان احاطه داشتند. معظمله میدانستند که آمریکا، اسرائیل، شوروی و سایر ابرقدرتها چه جنایاتی در سطح جهان مرتکب میشوند و از پیوند منافع آنها با رژیم طاغوت به خوبی آگاه بودند.
«از اظهارات دولت آمریکا و انگلیس و شوروی مبنی بر پشتیبانی از شاه برای حفظ منافع خود نهراسید که هیچ قدرتی نمیتواند آتش قلب ملت مظلومی را که برای رسیدن به آزادی و استقلال نهضت کرده، فرو نشاند.» (۶/۸/۵۷)
«یکی از علل قیام مردم مسلمان ایران علیه شاه، حمایت بیدریغ او از اسرائیل غاصب است. نفت اسرائیل را تأمین میکند، ایران را بازار مصرف کالاهای اسرائیل کرده است و حمایتهای معنوی دیگر و برای فریب افکار جهانی، صرفاً به محکوم کردن اسرائیل میپردازد.» (۲۶/۸/۵۷)
ج- شناخت عقلی: امام خمینی(س) رژیم سلطنتی را از نظر عقلی نیز محکوم میدانند. به فرموده معظمله: «... به فرض ملتی صددرصد رأی دادند که فرد خاصی سلطان آنها باشد، این ملت چه حقی دارند که برای نسلهای بعدی نیز تصمیم بگیرند که اعقاب آن سلطان حاکم آنها باشد؟»
«سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صد و پنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته، ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند.» (۱۲/۱۱/۵۷)
د- شناخت تاریخی: شناخت تاریخی امام خمینی از رژیم طاغوت بیتردید نقش مهمی در هدایت صحیح بحران حاکمیت طاغوت داشته است:
«آنهایی که در سن منند، میدانند و دیدهاند که مجلس مؤسسان که تأسیس شده با سر نیزه تأسیس شد؛ ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس مؤسسان. مجلس مؤسسان را با زور و سرنیزه تأسیس کردند و با زور، وکلای آن را وادار کردند به این که به رضاشاه رأی سلطنت بدهند.» (۱۲/۱۱/۵۷)
هـ- شناخت شرعی: حضرت امام(س) مبارزه با طاغوت را یک تکلیف شرعی میدانستند و از آنها که به بهانههای واهی خود را کنار میکشیدند انتقاد میفرمودند:
«اما اگر نباشد، یکی برای جهتی و دیگری برای جهت دیگر، تکلیف شرعی نداشته باشیم آن وقت مصیبت است... شما [علمای دین] قدرت دارید و در مردم نفوذ دارید، نیروی شما بیش از نیروی امام حسین(ع) است؛ امام حسین(ع) نیروی چندانی نداشت و قیام کرد «(۶/۳/۵۰)
۲- ایجاد آمادگی: امام خمینی(س) برای حل بحرانهای مختلف، ابتدا آمادگیهای لازم را ایجاد میکردند که عبارتند از:
الف ـ خونسردی: امام(س) در جریان هدایت موفقیتآمیز بحران حاکمیت نظام طاغوت، بارها با صحنههایی مواجه شدند که اگر فردی با غیر خصوصیات ایشان در رأس جریان مقابله با بحران بود، چه بسا عنان عقل از کف میداد و دستوراتی صادر میکرد که از نظر سیاسی در حکم خودکشی محسوب میشود.
امام خمینی(س) با درایت بینظیر خود، در پی وقایع بسیار دردناکی همچون فاجعه فیضیه در نوروز ۱۳۴۲، قتل عام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، قتل عام ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ و... با آن که رنج بسیاری را تحمل کردند و اندوه جانکاهی را بر قلب خود پذیرا شدند، هیچگاه دچار عصبانیت فوقالعادهای که قدرت عقل را زایل کند نشدند و تسلیم فشارهایی که از جانب برخی افراد مبنی بر صدور دستور جهاد مسلحانه وارد میشد نگردیدند و با صدور چنین دستوری که میتوانست در آن شرایط زمانی و مکانی موجب جدایی اکثریت مردم از مبارزه و نابود شدن مبارزان گردد، حکم نابودی انقلاب اسلامی را امضا نکردند، برعکس، با درایتی تمام، از وقایعی چون قتل عام ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ برای افشای ماهیت جنایتکار رژیم در داخل و خارج استفاده کردند:
«ملت ایران! مطمئن باشید که دیر و یا زود پیروزی از آن شماست. شاه با حکومت
آشتی ملی میخواهد روحانیت شریف ایران و سیاسیون محترم را در کشتار خود سهیم گرداند، ولی فریب او خیلی زود برملا گردید: «ان کید الشیطان کان ضعیفا» جهان باید بداند که این است فضای باز سیاسی ایران و این است رژیم دموکراسی شاه و این است عمل به دین مبین اسلام در منطق شاه و دولت او.» (۱۸/۶/۱۳۵۷)
ب- تغییر اندازه بحران: هر پدیدهای، بسته به این که با چه چیزی سنجیده شود، بزرگ یا کوچک است. امام خمینی(س) با سنجش بسیاری از مشکلاتی که در مسیر انقلاب اسلامی پدید میآمد، با مشکلات عصر پیشوایان معصوم(ع) و یا با اهداف عالی انقلاب اسلامی مشکلات را در دیده مردم کوچک میساختند و تحمل آن مشکلات را ساده مینمودند. به عنوان مثال، در پی فاجعه قتل عام مردم و طلاب در مدرسه فیضیه قم و طالبیه تبریز در نوروز ۱۳۴۲ که ترس عجیبی بسیاری از مردم را فرا گرفته بود؛ ایشان در سخنانی کوتاه فرمودند:
«ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید، ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصایب و فجایعی صبر و استقامت کردند که آنچه ما امروز میبینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگوار ما حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند» (نوروز ۱۳۴۲)
ج- ازاله ترس: امام خمینی(س) در ادامه همان سخنان کوتاه، ترسی را که بر اثر قتل عام رژیم در دل بسیاری از مردم پدید آمده بود، چنین زایل میسازند:
«... از چه میترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند، در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحتآمیز دستگاه حاکمه خود را ببازند.» (نوروز ۱۳۴۲)
د- ایجاد امید: امام خمینی(س) در پی وقوع هر بحرانی، روحیهٔ امید را در مردم تقویت میکردند. به عنوان مثال در پی قتل عام ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، در پیام تسلیتی که به مناسبت این فاجعه خطاب به ملت ایران صادر فرمودند آمده است:
«اما فرج و پیروزی حق بر باطل از آن نزدیکتر است و از این پس جا دارد که همهٔ کارهای خود را تعطیل کنیم، نه برای همیشه که به همین زودی ظالم جبار سرنگون میشود.» (۲۱/۶/۱۳۵۷)
۳- اقدام برای حل بحران: امام خمینی(س) در مسیر مبارزه با بحران حاکمیت طاغوت این گونه عمل میکردند:
الف- بسیج مردم: امام خمینی(س) برای مبارزه با طاغوت همه مردم را بسیج کردند، شهری و روستایی، زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بیسواد، روحانی و دانشجو، کارگر و کشاورز و... همه بسیج شدند تا شاه را بیرون و نظام اسلامی را برقرار سازند. یک نمونه از سخنان ایشان در راه بسیج مردم چنین است:
«اکنون وظیفه همه مسلمین خصوصاً جناح روحانی و سیاسی و بزرگان قوم، خطیر است. ملت ما بر سر دو راهی است، پیروزی و توفیق دست یافتنی به بیرون کردن شاه و یا تا آخر در زیر چکمه دژخیمان خرد شدن... و هرگز ملت مسلمان ایران تن به ذلت نخواهد داد.» (۱۵/۶/۵۷)
ب- قاطعیت و سازشناپذیری: امام خمینی(س) در مسیر مبارزه با بحران حاکمیت طاغوت، از هیچ مشکلی نمیترسید، زندان رژیم را تحمل کرد و تا مرز اعدام پیش رفت و در طول مبارزه سیاسی، همواره خطر ترور را بر خود هموار ساخت، شهادت فرزند بزرگش مصطفی او را از تعقیب هدف بازنداشت، فجایع بزرگی همچون ۱۷ شهریور ۵۷ عزم آهنین او را سست نکرد و نیرنگهایی چون «دولت آشتی ملی»، توبه کردن شاه، دستگیری برخی از جنایتکاران از جمله هویدا و نصیری و... نتوانست او را فریب دهد و حتی فشارهای برخی دوستنمایان در جهت این که شاه سلطنت کند نه حکومت، در تصمیم او تزلزلی به وجود نیاورد. مهمتر از همه، تهمتها و زخمزبانهای فراوان خشکه مقدسها نیز نتوانست مانع از عزم جزم او گردد. او نیز همچون جد گرامیش حسینبن علی علیهالسلام در برابر هیچ تهدید و زخم زبانی، میدان را خالی نکرد و تا انجام کامل تکلیف الهی ایستاد.
ج- استدلال محکم: هر چند برای مردم، نفس دستور امام خمینی، دلیل و حجت شمرده میشد، اما امام مقید بودند که حکمت دستورات و مبارزات خود را برای مردم بیان کنند:
«من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهی ایران هستم، به دلیل این که اساساً سلطنت نوع حکومتی است که متکی به آرای ملت نیست؛ بلکه شخصی به زور سرنیزه بر سر کار میآید و سپس با همین سرنیزه، مقام زمامداری را در خاندان خود به صورت یک حق قانونی بر مبنای «مقررات» به مردم تحمیل میکند. طبیعی است زمامداری که با زور
سرنیزه یا توارث روی کار آمده و متکی به آرای ملت نیست، هرگز خود را موظف به وضع یا اجرای قوانینی که به نفع مردم باشد، نمیداند. طومار سلطنت در طول تاریخ، چیزی غیر از این نبوده است.» (۱۴/۹/۵۷)
د- فداکاری زیاد: امام(س) با الگو گرفتن از پیشوایان معصوم بویژه امام حسین(ع) که همهٔ هستی خود را فدای راه خدا کردند، از همهٔ هستی خود در راه انجام تکلیف الهی گذشتند و از مردم نیز خواستند که چنین باشند.
«ما پیرو پیغمبر اکرم هستیم، ما پیرو حضرت امیر هستیم، ما پیرو حضرت اباعبدالله هستیم. ترس برای چه؟ خود را آماده کنید برای کشته شدن. خود را آماده کنید برای زندان رفتن. خود را آماده کنید برای سربازی رفتن. خود را آماده کنید برای کتک و اهانت. خود را آماده کنید برای تحمل مصایبی که در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است.» (۲۹/۱۲/۱۳۴۱)
۴- استحکام مواضع: امام خمینی(س) پس از اسقاط نظام شاهنشاهی، به منظور پیشگیری از بازگشت طاغوت، به استحکام مواضع خود پرداختند و در این مسیر، اقدامات زیر را انجام دادند.
الف- افشای حقایق: بخش قابل ملاحظهای از محتوای سخنان امام خمینی در دوره مبارزه با طاغوت و پس از آن را افشای واقعیتهای مربوط به این رژیم تشکیل میدهد:
«شما میدانید که ملت ایران در این پنجاه و چند سال تحت ظلم و تعدی این خاندان که هم آزادی خودشان را از دست داده بودند و هم استقلال کشور ما از بین رفته بود. چه کشیدند!... همه در رنج و عذاب بودند. متخصص شکنجه از اسرائیل آورده بودند... بعضی از روحانیون را- آنطوری که برای ما نقل کردهاند- پایش را اره کردهاند و بعضیها را روی تاوه گذاشتند و برق را متصل کردند.» (۵/۱۲/۱۳۵۷)
ب- تدبیر حفاظتی: یکی از آفات مهمی که قیامهای موفقیتآمیز علمای سابق را تهدید میکرده است، ضعف یا فقدان تدابیر حفاظتی برای پاسداری از دستاوردهای قیام بوده است. امام خمینی(س) با توجه به این نکته، تدابیر مؤثری را در پاسداری از انقلاب پیروزمند اسلامی اتخاذ کردند. تأسیس نهادهای انقلابی و در رأس همه آنها سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانست صدها توطئه بزرگ و کوچک دشمن را خنثی سازد. تأسیس دستگاههای اطلاعاتی نیز اهمیت بسیاری در خنثیسازی توطئهها داشت. همچنین اعدام بسیاری از عوامل بلند پایه رژیم طاغوت، قدرت بازگشت را از این رژیم سلب کرد.
ج- تثبیت قانونی: با آن که در بسیاری از انقلابها، تا سالهای سال، به بهانه فقدان وجود زمینههای لازم، انتخاباتی صورت نمیگیرد، از همان نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی انتخابات متعددی با شرکت توده عظیم مردم که به طور عمده با دعوت امام خمینی به میدان آمده بودند برگزار شد؛ نوع نظام- جمهوری اسلامی- تثبیت شده قانون اساسی تدوین و با رأی مردم تثبیت شد. مجلس، ریاست جمهوری و... همه ارکان قانونی در کشور پیاده شد.
د- حفظ تجربهها: امام خمینی(س) به حفظ تجربهها عنایت داشتند که یکی از نمادهای آن را میتوان در حفظ تاریخ انقلاب اسلامی جستجو کرد. به عنوان نمونه، ایشان به یکی از شاگردان خود که به نگارش تاریخ انقلاب اسلامی اشتغال دارد؛ مینویسد:
«از شما میخواهم هر چه میتوانید سعی و تلاش نمایید، تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید، چرا که همیشه مورخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح میکنند. امروز هم چون همیشه تاریخ انقلابها، عدهای به نوشتن تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند...» (۲۵/۱۰/۶۷)
نمونه دوم: بحران حاکمیت لیبرالها و اغتشاش گروهکهای همپیمان آنها
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا آخر بهار ۱۳۶۰ قشر عظیمی از مسئولان بلندپایه کشور را لیبرالها تشکیل میدادند. لیبرالها به خاطر خصلتهای غربگرایانه از یک سو، و نداشتن توان مدیریت و تدبیر سیاسی از سوی دیگر، موجب شدند تا تلاش گروههای سیاسی ناصالح و حتی تجزیهطلب اوج بگیرد و در نتیجه، حزبالله، به لحاظ این که اساس انقلاب اسلامی را در خطر میدید، خشمگین شود و عوامل آشکار و پنهان آمریکا به پستهای مهم دست یابند.
پیدا شدن اختلاف نظر گسترده در بین مسئولان و متصدیان درجه اول نظام و کشیده شدن آن به میان مردم سبب شد تا وحدت اجتماعی آسیب ببیند و چشم طمع دشمنان برای شکست انقلاب اسلامی خیره گردد، به گونهای که سازمان عروسکی منافقین را تحریک کنند که به نظام جمهوری اسلامی اعلان جنگ مسلحانه بدهد و در تابستان ۱۳۶۰ و
ماهها و سالهای بعد از آن صدها تن از مسئولان و مردم بیگناه را به شهادت رساند. مراحل برخورد امام خمینی(س) با این بحران به شرح زیر است:
۱- شناخت مسئله
الف- شناخت درونی: لیبرالها در یک تقسیمبندی کلی به دو دستۀ مذهبی و غیرمذهبی تقسیم میشوند. تکلیف لیبرالهای غیر مذهبی همانند ملیگرایان و جبهه ملی و جبهه به اصطلاح دموکراتیک ملی روشن است و به فرموده حضرت امام(س) از ریشه خراب بودند. اما لیبرالهای مذهبی وضعیت دیگری داشتند. اینان در ابتدای امر مورد تأیید توأم با نگرانی حضرت امام قرار گرفتند. و رهبر انقلاب انتظار داشتند با اندرز و شکیبایی آنها را به مسائل اسلامی و عمل به قانون دعوت کنند، اما عملکرد نادرستشان موجب شد تا روز به روز بر حجم نگرانی امام(س) افزوده شود، تا جایی که ایشان تکلیف شرعی خود را در این دیدند که از «تأیید این همپیمانان منافقین و جبهه ملی» خودداری کنند.
ب- شناخت محیطی: امام(س) به خوبی از عمق وابستگی لیبرالها به آمریکا آگاه بودند و به عنوان مثال مخالفت آنان با اشغال لانه جاسوسی آمریکا را به دو دلیل میدانستند. نخست این که میخواستند استقلال کشور با وابستگی به آمریکا از بین برود و دوم این که میترسیدند پروندههای آنها از لابهلای اسناد لانه جاسوسی استخراج شود و ماهیت واقعی آنها پدیدار گردد.
ج- شناخت تاریخی: امام خمینی(س) با شناخت کامل ماهیت ملیگرایان و لیبرالهای مذهبی، آنان را تقریباً شبیه خوارج عصر امیرالمؤمنین علی(ع) میدانستند:
«من از آن ریشههایش میدانم، یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند. این در زمان آن بود که اینها فخر میکنند به وجود او، [مصدق] او هم مسلم نبود... اما با این نمازخوانها باید چه بکنیم؟ همین نمازخوانهایی که حضرت امیر سلامالله علیه در مقابل آنها فَشَل شد و نتوانست کاری بکند...»
د- شناخت عقلی: امام(ره) به بسیاری از اعتراضات لیبرالها به گونهای عقل پسند پاسخ میدهند. به عنوان نمونه در پاسخ به ایرادهایی که لیبرالها از دولت شهید رجایی میگرفتند میفرمایند:
«نگویید که تو نمیتوانی، تو هم [لیبرالها] نمیتوانی، مگر امکان دارد که یک همچو
مملکت خرابی که برای ما گذاشتند و شما [لیبرالها] هم هر روز خرابترش کردید و دارید میکنید، ... مگر امکان دارد که دیگر آقای رجایی بتواند اقتصاد این مملکت را به زودی درستش کند... شما میتوانید یکدفعه بیایید و همهٔ ایران را کشاورزیش را درست کنید و همهٔ این بیکارها که در انگلستانش... و در آمریکایش بیشتر است و آنهایی که قبلهگاه شما هستند نتوانستهاند حلش بکنند، شما میتوانید حلش بکنید؟»
هـ- شناخت شرعی: همان طور که در بحث شناخت درونی لیبرالها گذشت، برخورد امام خمینی با اینان ریشه در احساس تکلیف شرعی داشت.
۲- ایجاد آمادگی
حضرت امام(س) در زمینهسازی برخورد با بحران حاکمیت لیبرالها و عواقب حذف آنها که به اعلان جنگ مسلحانه منافقین انجامید، عوامل زیر را رعایت فرمودند:
الف- حفظ خونسردی: امام(س) با این که از اعمال لیبرالها و گروهکهای منحرف خون دل زیادی میخوردند، اما هیچگاه آنقدر عصبانی نشدند که دستوری صادر کنند که باز آرد پشیمانی! به عنوان مثال امام خمینی در سخنان ۱/۴/۱۳۶۰ خود یعنی یک روز پس از حذف کامل لیبرالها از صحنه قدرت سیاسی کشور و اعلان جنگ مسلحانه منافقین و ایجاد اغتشاش نسبتاً گسترده توسط آنها میفرمایند:
«اینها یک گروههای کوچکی هستند که اگر چنانچه این مصلحت... که جوانهای گول خورده ما برگردند به آغوش اسلام، ملت، اگر نبود این، خوب، تکلیف آنها زود معلوم میشد و ملت هم از من فریاد میزنند و میخواهند که من تکلیف آنها را معین کنم...»
حتی حضرت امام(س) پس از شهادت شهید رجایی و باهنر به دست منافقین به محاکم هشدار میدهند که مبادا یک وقت کنترل خودشان را از دست بدهند و زاید بر قانون اسلام عمل بکنند و یا بدون توجه و دقت افراد بیگناهی را دستگیر کنند، بلکه باید بدون عصبانیت و دستپاچگی مطابق موازین اسلام عمل کنند و حتی با این که تاکنون با اسرا(ی گروهکها) خوب رفتار میکردند، بیشتر خوشرفتاری کنند و از مجازات شرعی تعدی نکنند.
ب- تغییر اندازه بحران: حضرت امام(س) برخلاف رادیوهای بیگانه که همواره قصد داشتند توطئههای لیبرالها و همپیمانان آنها را بزرگ جلوه دهند، اصرار میکردند که این توطئهها را با توجه به عظمت اسلامخواهی مردم مسلمان ما، بحق، کوچک معرفی کنند.
تعبیراتی مانند «چهار تا ترقه» برای بمبگذاری منافقین در تهران و «چهار تا وافوری و جنایتکار» برای سران ضد انقلاب در خارج از کشور و نیز «یک دسته ورشکستهای که در اینجا یا با لباس مبدل یا با لباس زنان فرار کردند»، برای همانها حکایت از عمق تحقیر آنها توسط امام(س) و کوچک جلوه دادن بحران- که در قیاس با عظمت انقلاب اسلامی کوچک هم بود- دارد.
ج- ازاله ترس: تابستان ۱۳۶۰ اوج بحران ناشی از حذف لیبرالها بود. منافقان به عنوان همپیمانی با آنها حجم عظیمی از ترورها و انفجارها را در تهران و سایر شهرهای کشور انجام داده بودند. در چنین شرایطی حضرت امام(س) نه تنها مردم ایران که مسلمانان جهان را دعوت به اتحاد و دفاع از اسلام و نترسیدن از هیاهوی قدرتمندان میکنند:
«هان ای مسلمانان جهان! و مستضعفان تحت سلطه ستمگران! بپاخیزید و دست اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است.» (۱۵/۶/۱۳۶۰)
د- ایجاد امید: در روزگار اوج بحران ضد انقلاب و در زمانی که بر حسب محاسبات مادّی هر آن احتمال اسقاط نظام از سوی مادیگرایان داده میشد، امام(س) چنین به مردم امید میدهند:
«ما مبارزه سخت و بیامان خود را علیه آمریکا شروع کردهایم و امیدواریم فرزندانمان با آزادی از زیر یوغ ستمکاران، پرچم توحید را در جهان بیفرازند. ما یقین داریم اگر دقیقاً به وظیفهمان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم. فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.» (۱۵/۶/۶۰)
۳- اقدام برای حل بحران
الف- بسیج مردم: امام خمینی در روزهای پایان حاکمیت لیبرالها، به منظور خنثی کردن توطئههای آنان و سایر ضد انقلابیون مردم را بسیج میکنند.
«حضور شما مردم عزیز و مسلمان در صحنه است که توطئههای ستمگران و حیلهگران تاریخ را خنثی میکند. حضور شما در صحنه است که گرد یأس بر چهرههای منافقین و متحدان بیآبرویش میپاشد. حضور شما مردم شجاع و با ایمان است که خط اصیل اسلام را بر ایران و به امید خدا بر جهان حاکم خواهد نمود... با تمام توان در صحنه باشید که بی شما هیچکس، هیچ نمیتواند کند و با شما همه دشمنان رسول اکرم و ائمه اطهار نابود خواهند شد.» (۲۸/۳/۶۰)
ب- قاطعیت و سازشناپذیری: امام خمینی در برخورد با توطئههای ضد انقلاب همپیمان لیبرالها هرگز دچار ترحم بیجا نشدند و تحت تأثیر القائات دشمنان، لیبرالها و دوستنماها برای ترحم بر منافقین و ضد انقلاب مفسد قرار نگرفتند:
«اینجانب از دادگاههای انقلاب میخواهم که با مراعات جانب عدل اسلامی با قاطعیت انقلابی با این مفسدان و تباه کنندگان حرث و نسل رفتار و احکام قرآن مجید را درباره آنان اجرا نمایند و به یاوهگویی همان کسانی که به حدود اسلامی پایبند نیستند گوش فرا ندهند که اجرای حدود، قصاص و تعزیر اسلامی بیمه کننده حیات و نظام کشور است و سستی و سهلانگاری در این امر ترحم بر پلنگ تیز دندان است.» (۱۸/۴/۶۰)
ج- استدلال محکم: یکی از کارهای زشت لیبرالها، حمله به روحانیون بود. امام(س) بارها به اینگونه حملهها چه از جانب لیبرالها و چه از جانب دیگران با استدلال محکم پاسخ دادند که نمونهای از آن را از سخنرانی ۶/۳/۶۰ معظمله تقدیم میکنیم:
«از زمان حضرت صادق سلامالله علیه... همین روحانیین بودند که احکام اسلام را دست به دست دستهبندی کرده... نسل به نسل منتقل کردهاند تا به ما رسید و همین روحانیین بودند که در این طول پنجاه سال- همه شما دیگر شاهد بودید که چندین دفعه قیام کردند، لکن چون اساس خیلی دست آنها نبود نتوانستند... و در این دو سال آخر از روحانیون مطلب شروع شد... اینها بودند که مردم را به کوچه و بازار کشاندند، به طوری که داوطلب دنبال مرگ بروند، داوطلب شهادت بطلبند... اگر این طایفه را کنار بگذارند، بعد از پنجاه سال رسم و اسمی از اسلام نخواهد بود... اینها هستند که شما را تو میدان آوردند و وزیر و وکیل... کردند یا فرض کنید بالاتر...» (۶/۳/۶۰)
د- فداکاری زیاد: حضرت امام(س) در جریان مقابله با سران لیبرالها و یاران آنها فداکاریهای زیادی انجام دادند، تحمل داغ شهادت ۷۲ تن، شهادت رجایی و باهنر و هزاران تن از مردم مسلمان و مستضعف گوشهای از این مسئله بود. اما جنبههای ناگفتهای نیز هست و آن فشارهایی است که بر قلب و روح امام(س) از جانب لیبرالها وارد میآمد و ایشان برای حفظ مصالح اسلامی تا مدت مدیدی آن را تحمل فرمودند. محسن رضایی از زمانی که مسؤولیت اطلاعات کل سپاه را بر عهده داشت و کشاکش بنیصدر با برخی اعضای شورای انقلاب به تازگی آغاز شده بود میگوید: با جمعی از برادران شورای عالی سپاه خدمت امام(ره) رسیدیم تا راهنمایی بگیریم. امام(س) با وجود این که تصمیم گرفته بودند صحبتی درباره این کشاکشها نکنند، با مشاهده روحیه خاص ما فرمودند:
«من شما را به صبر و مقاومت توصیه میکنم... در رابطه با این مسائل و در ارتباط با اسلام، من امروز نظریاتی دارم... اما من برای حفظ اسلام دندان روی جگر گذاشتهام. من از شما میخواهم که شما هم دندان روی جگر بگذارید و تحمل کنید و مقاومت کنید.»
۴- استحکام مواضع
الف- افشای حقایق: امام(س) برای پیشگیری از بازگشت بحران لیبرالها، هر از چندی اینان و مدافعان آنها را افشا میکنند:
«امروز غرب و شرق، تصمیم گرفتهاند که به هر وسیله ممکن [انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی(ص) را نابود کنند] اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچکدام از اینها نشد، ایادی خود فروختهٔ خود از منافقین و لیبرالها و بیدینیها را که کشتن روحانیون و افراد بیگناه برایشان چون آب خوردن است، در منازل [مسؤولان عالیرتبه] و مراکز ادارات نفوذ میدهند که شاید به مقاصد شوم خود برسند... ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری آنان با آمریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد... کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند.»
ب- تدابیر حفاظتی: امام(س) برای جلوگیری از بروز دوبارهٔ بحران لیبرال، تدابیر مختلفی به کار بردند که یکی از مهمترین آنها سپردن پستهای کلیدی نظام به دست روحانیون بود. باید دانست که امام زمانی که در نجف و پاریس بودند اظهار داشته بودند که شغل روحانیون، بالاتر از مشاغل اجرایی است و در صورت پیروزی اسلام آنها به سراغ مشاغل خود میروند؛ اما:
«لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم آمریکا و یا شوروی میرود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب این که [به طور شایسته در مسیر استقلال کشور حرکت نمیکردند]... تن دادیم به این که رئیس جمهورمان از علما باشد... ما دنبال مصالح هستیم نه دنبال پیشرفت حرف خودمان...»
ج- تثبیت قانونی: حضرت امام(س) چه در زمان حاکمیت لیبرالها و چه پس از آن همواره از تثبیت قانونی نهادهای نظام پشتیبانی میکردند. پس از عزل بنیصدر نیز در مدت کوتاهی ترتیب انتخاب رئیس جمهوری جدید داده شد و نیز به طور مرتب انتخابات مجلس برگزار شد و کارها روز به روز قانونمندتر گردید. همچنین معظمله با بیان اختیارات حکومت اسلامی در حل معضلات نظام، بسیاری از گرهها را از مسیر حکومت اسلامی گشود و بهانههای فراوانی را از دست لیبرالها خارج کرد.
د- حفظ تجربهها: امام خمینی هر از چندی از تجربهٔ منفی واگذاری پستهای کلیدی نظام به لیبرالها در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی یاد میکردند و با صراحت تمام میفرمودند:
«تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینهها کوتاه میکنم.» (۳/۱۲/۶۷)
نمونه سوم: بحران جنگ تحمیلی
هر چند از بررسی دو نمونه قبلی میتوان موضع امام(س) در هدایت وضعیتهای بحرانی جامعه عصر انقلاب را شناخت. به منظور کمال و غنای بیشتر بحث، نمونه سوم را در قالب نحوه هدایت موفقیتآمیز امام خمینی در جریان بحران جنگ تحمیلی به بحث مینشینیم.
۱- شناخت مسئله
الف- شناخت درونی: حضرت امام(س) در طول دوازده سال اقامت در نجف اشرف شناخت کاملی از حکومت بعث و شخص صدام حسین پیدا کرده بودند که مقداری از آن در بیانات ایشان در اولین روز تجاوز عراق به خاک ایران منعکس است:
«از اولی که این حکومت اشتراکی [بعث عراق] روی کار آمد و مرحوم آقای حکیم تحریم کرد و آنها را تکفیر کرد، مردم عراق اینها را شناختهاند و بعد هم از اعمالی که انجام دادهاند اینها شناسایی شدهاند. اینها علمای بزرگ عراق را اعدام کردند... اینها شعب [ملت] عراق را سرکوب کردهاند. این صدام حسین[، ] من از اول وقتی که روی کار آمد تنبه دادم که این دیوانه است، این عقلش درست کار نمیکند و لهذا با دیوانگی دارد عمل میکند و خودش را به هلاکت میرساند.» (۳۱/۶/۵۹)
ب- شناخت محیطی: امام خمینی(س) به خوبی آگاهند که صدام سر خود به ایران حمله نکرده است:
«بلکه این صدام حسین است که به واسطه تحریک آمریکا به ما تجاوز کرده است.» (۳۱/۶/۵۹)
ج- شناخت تاریخی: از سخنی که در بخش شناخت درونی نقل شد، معلوم میشود امام خمینی سابقه تاریخی اینان را به خوبی میشناسند. بعلاوه عمل شروع جنگ اینان را با جنگهای اول و دوم جهانی مقایسه میکنند و نتیجه میگیرند که چیز مهمی نیست:
«این جنگهای متعددی که واقع شده است، یک مقدارش هم نصیب ایران شده است که من هر دو جنگ [جهانی] را یادم هست، هیچ، ابداً مسئلهای نیست.» (۳۱/۶/۵۹)
د- شناخت عقلی: حضرت امام(س) در سخنان مختلف خویش، جنگ را به لحاظ عقلی مورد تحلیل قرار میدهند که یکی از آن موارد به هنگامی است که از ارتش عراق برای بازگشت به آغوش اسلام دعوت میفرمایند:
«ارتش عراق که مسلمان هستند... برای چه جنگ میکنند؟ با کی جنگ میکنند؟ روی چه انگیزهای جنگ میکنند؟ مقابل آنها مسلمانها هستند... این ارتش عراق برای چی دارند خون خودشان را میدهند؟ اینها نمیدانند که اگر به جنگ ایران بیایند اینطور کشته میشوند؟ الآن نفهمیدند که در جنگ ایران نمیتوانند هیچ اعمال قدرتی بکنند؟... اینها [آیا] میتوانند بگویند ما برای خدا داریم کار میکنیم؟! صدام حسین به خدا چکار دارد؟ میشل عفلق به خدا چکار دارد؟ حزب بعث، حزبی است که به خدا کاری ندارد... پس برای صدام حسین است. انگیزهتان هم این است که اسلام قدرت پیدا بکند؟! خوب اینجا اسلام است، قدرت هم دارد.» (۵/۷/۵۹)
هـ- شناخت شرعی: تمامی برخوردهای امام با مسئله جنگ تحمیلی ریشه در شناخت شرعی ایشان نسبت به تکلیف الهی ایشان داشت که بارها آن را بیان فرمودند:
«تکلیف ما این است که از اسلام صیانت کنیم و حفظ کنیم اسلام را، کشته بشویم تکلیف را عمل کردیم، بکشیم هم تکلیف را عمل کردیم... الآن اسلام بتمامه در مقابل کفر واقع شده است... دفاع یک امر واجبی است بر همه کس، بر هر کس که هر مقدار قدرت دارد باید دفاع بکند از اسلام.» (۸/۷/۵۹)
۲- ایجاد آمادگی
الف- حفظ خونسردی: حضرت امام(س) در برخورد با بحران جنگ نه تنها خونسردی خود را حفظ کردند، بلکه از مردم نیز دعوت به خونسردی نمودند. معظمله در پیام ۳۱/۶/۵۹ خود میفرمایند:
«آن روزی که مسئله جدی شد، تمام اینها [نیروهای مسلح] به طور جد امر میکنم که عمل بکنند و عراق را سر جای خودشان بنشانند. ملت ایران نباید خیال بکنند که جنگی [بسیار بزرگ] شروع شده است و حالا فرض کنید که دست و پای خودمان را گم کنیم. نه، این حرفها نیست. یک چیزی آوردند و یک بمبی اینجا انداختند و فرار کردند، رفتند، ... یک حرف با ملت ایران است که هم خونسردی خودشان را حفظ کنند و هم این شایعهسازها را جلویشان را بگیرند...» (۳۱/۶/۵۹)
ب- تغییر اندازه بحران: عراق در ۳۱ شهریور ماه ۵۹ با پانزده لشکر مجهز به مرزها یورش آورد و تعدادی از فرودگاههای کشور ما را بمباران کرد. در چنین حالتی که هر انسانی ممکن است دست و پای خود را گم کند، امام(س) همانطور که در قسمت قبل گذشت مسئله شروع جنگ را اصلاً جدی نمیگیرند، بلکه با مقایسه آن با جنگهای جهانی چنان بحران را کوچک جلوه میدهند که آدمی را به شگفت وا میدارد و ترسها را میریزد:
«یک دزدی آمده است یک سنگی انداخته و فرار کرده، رفته است سر جایش». (۳۱/۷/۵۹)
ج- ازالهٔ ترس: همانطور که در قسمت قبل گذشت، حضرت امام(س) با کوچکنمایی بحران، در واقع ترس مردم را میریزند و این مسئله را در موارد دیگری نیز تکرار مینمایند:
«من از ملت بزرگ ایران خواهانم که در هر مسئلهای که پیش میآید قوی باشند، قدرتمند باشند، متکی به خدای تبارک و تعالی باشند و از هیچ چیز باکی نداشته باشند، ما از آن قدرتهای بزرگ نترسیدیم، این که قدرتی ندارد، عراق که چیزی نیست.» (۳/۷/۵۹)
د- ایجاد امید: پیامهای امام(س) در طول دفاع مقدس حاکی از ایجاد امید است. مثال؛ اولین پیام ایشان در روز شروع جنگ تحمیلی به شیوههای مختلف در مردم ایجاد
امید کرد و بر قدرت پاسخگویی دولت و قوای مسلح ایران به تجاوزات صدام تأکید ورزید. امام از ملت عراق میخواهد که علیه صدام شورش کنند و بدانند که صدام خطرش برای ملت عراق زیاد است و نمیتواند به ملت ایران ضربه [اساسی] بزند، و یا جملاتی از این قبیل، روحیه امید و تحرک را در مردم زیاد میسازند:
«اگر خدای نخواسته دامنه پیدا کرد این کارهای صدام حسین و اربابهای صدام حسین، تکلیف ملت ایران را تعیین خواهم کرد و امیدوارم به آنجا نرسد و اگر برسد دیگر بغدادی باقی نخواهد ماند.» (۳۱/۶/۵۹)
۳- اقدام برای حل بحران
الف- بسیج مردم: حضرت امام(س) بلافاصله بعد از شروع جنگ تلاش کردند به جای بسیج مردم ایران که منتظر دستور معظمله بودند مردم عراق را علیه صدام بسیج نمایند، اما متأسفانه به دلیل سرکوب وحشیانهٔ قیام مردم عراق و عمومی نبودن این قیام، پیروزی قابل توجهی به دست نیامد. این امر سبب شد تا شش روز پس از شروع جنگ، حضرت امام(ره) از آقایان علما و نمایندگان مجلس بخواهند که مردم را برای جنگ با دشمن مهیا سازند:
«حضرات آقایان! در هر نقطه که هستید مردم را برای جنگ و درگیری با آمریکا و اذناب خونخوارش چون عراق آماده کنید که جنگ، جنگ است و عزت و شرف میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است.» (۵/۷/۵۹)
ب- قاطعیت و سازشناپذیری: حضرت امام در جریان دفاع مقدس قاطیعت کمنظیری از خود نشان دادند، تلاش حضرت امام این بود که تا نابودی حزب بعث جنگ را ادامه دهند و در این راه مشکلات و رنجهای بسیاری را تحمل کردند و موفقیتهای بزرگی نیز به دست آوردند. لیکن دنیای استکبار با ارسال سیل کمکهای نظامی، اقتصادی، اطلاعاتی، طراحی عملیاتی، آموزشی و... به عراق و تحریم گسترده ایران، به طوری که حتی از تأمین سیم خاردار نیز در مضایقه بودیم، توانست از شکست زودرس حزب بعث جلوگیری کند. دولت عراق با به خدمت گرفتن منافقین، عناصر حزب دمکرات و کومله و برخی دیگر از ضد انقلابیون و نیز با بهرهگیری از سلاحهای ممنوعهٔ کشتار جمعی و بمباران مناطق مسکونی و... سعی بسیار میکرد تا با وارد کردن ضربات اساسی به اقتصاد و امنیت و منافع ایران امام را به صلح بکشاند، اما امام نمیپذیرفتند. این موضع معظمله تا اواخر تیرماه ۱۳۶۷ ادامه داشت.
در روزهای پایانی تیر ۱۳۶۷ حضرت امام بنا به دلایلی که اعلام آنها را به بعد موکول کرده بودند، مصلحت جامعه اسلامی را در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دیدند؛ قطعنامهای که در زمان برتری نظامی ایران در جنگ تنظیم شده بود و این هدف را تعقیب میکرد که رضایت ایران برای صلح را در آن شرایط کسب کند. به هر صورت، قاطعیت و سازشناپذیری امام(ره) حتی از پیام پذیرش قطعنامه (۲۹/۴/۶۷) هویداست.
«من به صراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان پیروی نکند و جلوی جاهطلبی و فزونطلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد.» (۲۹/۴/۶۷)
ج- استدلال محکم: حضرت امام(س) در طول دفاع مقدس، در موارد بسیاری، استدلالهای محکمی برای تصمیمگیریهای خود و اقدامات ایران ارائه دادند؛ چرا میجنگیم؟ ثمرات جنگ چیست؟ چرا آتشبس را نمیپذیریم؟ چرا ملت و ارتش عراق باید علیه صدام قیام کنند؟ پاسخ به این سؤالات بخشهای قابل توجهی از استدلالهای حضرت امام پیرامون مسائل جنگ را در برمیگیرد که این همه، تنها یک استثنا دارد و آن هم علت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ است که معظمله استدلالهای مربوطه را به دلیل مصالح اسلام و مسلمین به طور فوری بیان نفرمودند؛ گرچه استدلال آن نیز از فحوای پیام استقامت در هر صورت آشکار است.
گوشهای از استدلالهای مطرح در پیام ۱۲/۷/۵۹ معظمله خطاب به ملت و ارتش عراق را با هم میخوانیم:
«شما و ما شاهد بودیم که این حزب فاسد با مرحوم آیتالله حکیم و آقازادههای معظم ایشان چهها کردند و آن سید بزرگوار مظلوم در آخر عمر با چه خون دل به اجداد بزرگوارش ملحق شد و شاهد حبس و زجر و فشار بر فرزندان محترم ایشان بودید و شما و ما شاهد بودیم که با سید مجاهد بزرگوار آقای صدر و خواهر مظلومش چه کردند و با چه شکنجهها آنان را به شهادت رساندند و شما و ما شاهد بودیم که با حوزه علمیه نجف و سایر مشاهد مشرفه چه ستمها و چه وحشیگریها کردند و گروه گروه علما و طلاب را به حبس و شکنجه کشیدند و... دیدید و دیدیدم که دژخیمان رژیم در صحن مطهر مولا امیرالمؤمنین علیه الصلوة والسلام ریخته و مردم مظلوم را با چه وضعی مضروب نمودند و بقعه شریف را به مسلسل بستند و...» (۱۲/۷/۵۹)
د- فداکاری زیاد: حضرت امام(س) در طول دفاع مقدس بسیاری از یاران و سربازان عزیز خود را که همهٔ آنان را چون فرزندان خویش میدانستند تقدیم خدا کردند و در برابر زخمزبانهای دشمنان آگاه و دوستان نادان مقاومت کردند، از بمبارانها و موشکبارانهای دشمن هرگز نترسیدند و با آنکه دشمن قصد جدی داشت که به هر ترتیب شده است جماران را هدف حملات خود قرار دهد، هرگز حاضر نشدند از پناهگاه استفاده کنند، چرا که اعتقاد داشتند تا زمانی که همه مردم نمیتوانند از پناهگاه استفاده کنند، من نباید چنین کنم. گاهی اوقات نیز استدلال میکردند که: «هیچ فرقی بین من و آن پاسداری که الآن سرکوچه در پست خود نگهبانی میدهد، نیست».
۴- استحکام مواضع
الف- افشای حقایق: حضرت امام(س) پس از حل بحران جنگ تحمیلی، در موقعیتهای مختلف، حقایقی را در این باره بیان میفرمودند و القائات لیبرالها و سادهدلان را درباره این که ما در جنگ اشتباه کردیم، خنثی میکردند. از جمله در پیام خود به جامعه روحانیت مینویسد:
«ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفهٔ خود عمل نمود؛ و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاده باز به وظیفهٔ خود عمل کرده است؛ آیا از این که به وظیفهٔ خود عمل کرده است نگران باشد؟» (۳/۱۲/۶۷)
ب- تدابیر حفاظتی: حضرت امام(س) پس از پایان بحران جنگ تحمیلی، تدابیر حفاظتی متعددی به منظور پیشگیری از بازگشت ایران اندیشیدند که به عنوان مثال میتوان از بندهای ۳ و ۶ پاسخ معظمله به نامه مسئولان بلندپایه کشور در ارتباط با بازسازی اشاره کرد. حضرت امام(س) در این پیام بر تقویت بنیه دفاعی، نظامی کشور و توسعه و گسترش صنایع تسلیحاتی و رعایت اصول ایمنی و حفاظتی مراکز و صنایع و ایجاد پناهگاههای جمعی برای مردم و کارگران تأکید میفرمایند.
ج- تثبیت قانونی: در دوران هشت سالهٔ دفاع مقدس به خوبی مشخص شد که برخی نواقص در قانون اساسی وجود دارد. مجمع تشخیص مصلحت نظام در قانون اساسی پیشبینی نشده بود و حال آنکه موقعیتهای ویژهٔ دوران دفاع مقدس، ضرورت وجود چنین ارگانی را مورد تأکید قرار میداد. تمرکز در مدیریت قوای مجریه و قضائیه پیشبینی نشده بود و حال آنکه در دوران دفاع مقدس، وجود چنین تمرکزی ضرورت داشت. حضرت امام(س) با صدور فرمان بازنگری قانون اساسی، در واقع بسیاری از مشکلات حقوقی را که ممکن بود در شرایط عادی و یا بحرانی مشابه با دوران دفاع مقدس پدید آید، از بین بردند.
د- حفظ تجربهها: هشت سال دفاع مقدس، تجربههای فراوانی به همراه داشت و رهبر کبیر انقلاب نسبت به حفظ آنها عنایت داشتند. پیامی که حضرت امام(س) در تاریخ ۲/۹/۶۷ خطاب به بسیجیان صادر فرمودند بیانگر همین مسئله است. بنیانگذار جمهوری اسلامی در این پیام، ضمن تجلیل فراوان از بسیج و بسیجیان، در جهت تقویت این نهاد مردمی دستورهای اکیدی صادر میفرمایند:
«ملتی که در خط اسلام ناب محمدی- صلیالله علیه و آله وسلم- و مخالف با استکبار و پولپرستی و تحجرگرایی و مقدسنمایی است، باید همه افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند؛ چرا که در هنگامه خطر ملتی سربلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگی لازم رزمی را داشته باشد... بسیج باید مثل گذشته و با قدرت و اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد... شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب میتوان اسلام را فاتح جهان نمود. شما باید بدانید که کارتان به پایان نرسیده است؛ انقلاب اسلامی در جهان نیازمند فداکاریهای شماست. اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت... من از دعای خیر برای این فرزندان باوفای اسلام غفلت نخواهم نمود.» (۲/۹/۶۷)
خلاصه و جمعبندی
موضع امام خمینی(س) در هدایت وضعیتهای بحرانی جامعه عصر انقلاب را میتوان بر مبنای تحلیل عملکرد معظمله در هدایت موفقیتآمیز سه بحران مهم، یعنی حاکمیت نظام طاغوت، حاکمیت لیبرالها و اغتشاش گروهکهای همپیمان آنان و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به شرح زیر ترسیم کرد:
۱- شناخت مسئله: حضرت امام(س)، پیش از هدایت هر بحران، شناخت جامعی از عوامل مؤثر و رهبران ایجاد کننده آن کسب میفرمودند. به این معنا که هم خود بحران و هم فضای (زمان و مکان) حاکم بر بحران (عوامل بینالمللی و منطقهای مؤثر در آن) را شناسایی میکردند همچنین به منظور ارائه راه حل مناسب، با رجوع به موارد مشابه تاریخی، سوابق و موارد مشابه یک بحران را نیز مییافتند. علاوه بر این، با تحلیل عقلی و شرعی یک بحران، مسئولیت و تکلیف شرعی خود و مردم را در برابر آن مشخص میفرمودند. البته، چنین شناختی با همه جامعیت آن، وقت چندانی از امام(س) نمیگرفت؛ زیرا وسعت اطلاعات دینی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی ایشان که حاصل افزون بر نیم قرن مطالعه و تحقیق بود، شناخت موضوع را در کمترین زمان ممکن فراهم میساخت.
۲- ایجاد آمادگی: امام خمینی پس از شناخت جامع از یک وضعیت بحرانی، آمادگیهای لازم را در خود و در مردم ایجاد میکردند. معظمله در برخورد با هر وضعیت بحرانی، خونسردی خود را حفظ میفرمودند و هیچگاه از مرز تعقل منطقی خارج نمیشدند. آن بزرگوار با مقایسه وضعیتهای بحرانی جامعه با موارد بزرگتر آن – مانند مقایسه جنگ تحمیلی با جنگهای جهانی- اندازه بحران را کوچک جلوه میدادند، تا ترسهای احتمالی برخی از مردم زایل شود و توانایی مقابله در آنان ایجاد گردد. ایشان در وضعیتهای گاه بسیار بحرانی نیز همواره با نوید دادن آیندهای روشن برای مسلمانان و مستضعفان، نور امید را در قلوب آنان تقویت میکردند.
۳- اقدام برای حل بحران: بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پس از ایجاد آمادگیهای لازم، برای حل یک وضعیت بحرانی اقدام میکردند و در این راه، اهمیت زیادی برای بسیج مردم قایل بودند و از عنصر آگاهانیدن مردم نسبت به مسائل سیاسی- اجتماعی و واقعیتهای دینی مانند تحلیل صحیح علل و انگیزههای قیام اباعبدالله الحسین(ع) بر ضد یزید و یزیدیان به خوبی استفاده میکردند. رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی معتقد بودند که به هنگام حل یک بحران مهم، به هیچ وجه نباید کوتاه آمد، مگر آنکه عقبنشینی به مصلحت اسلام و مسلمین باشد. از سوی دیگر، با ارائه استدلالهای محکم، ضمن خنثیسازی توطئههای دشمنان، اراده مردم را نیز تقویت میفرمودند. سرانجام آن که امام خمینی(س) به هنگام حل یک بحران، از روحیه فداکاری بالایی برخوردار بودند، و آسیبهای وارده، از جمله زخمزبانهای مقدسنماها، ایشان را ناگزیر به ترک میدان نمیکرد.
۴- تحکیم مواضع: حضرت امام(س) پس از حل یک بحران، آن را رها نمیکردند، بلکه همچون نظامیانی که پس از فتح یک موضع، به تحکیم و تثبیت آن میپردازند، به اقداماتی دست میزدند که بحران بازنگردد. از جمله، در فرصتهای مناسب با افشای واقعیتهای بحران، بر حجم آگاهیهای مردم میافزودند و نیز با انجام برخی تدابیر حفاظتی مانند تأسیس سپاه و دیگر نهادهای انقلابی برای پیشگیری از بازگشت طاغوت، توطئههای دشمنان را خنثی مینمودند.
امام با تثبیت قانونی دستاوردهای حاصله از حل یک بحران، مانند برگزاری انتخاب متعدد نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی و... بسیاری از رخدادهای آینده را پیشبینی و شبهههای مربوط به آنها را خنثی میکردند و سرانجام با توجه به تجربههای ناشی از حل بحران، مانند حاکمیت لیبرالها -که همواره نسبت به لزوم ممنوعیت روی کار آمدن آنها تأکید میکردند- مانع از بروز مجدد بحران میشدند.
در پایان یادآوری میشود، آنچه که در مقاله آمد، بخش کوچکی از موضوع را منعکس میسازد و فقط راهکاری برای ادامه تحقیق محسوب میگردد. حجم محدود دانش و آگاهیهای اندک نگارنده سبب شد که بسیاری از عوامل مهم، نظیر نقش دعا و توکل بر خدا در هدایت وضعیتهای بحرانی جامعه از سوی حضرت امام(س) ناگفته بماند که انشاءالله پژوهشگران آگاه و کوشاتر، آنها را پی گیری خواهند کرد. (منبع: کتاب مجموعه مقالات کنگره عاشورا، چاپ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص 551 به همراه پاورقی ها)
.
انتهای پیام /*