توسعه، فرهنگ و دیدگاههای امام خمینی(س)
قربانعلی دری نجف آبادی
بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد، و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ، پوک و میان تهی است.
امام خمینی(س)
ر. ک: صحیفۀ امام، ج 15، ص 243
اهمیت و ضرورت توسعه:
از مطالعۀ تاریخ و شرایط کنونی جهان و تحولاتی که پیش آمده و در حال شکل گرفتن است، و سرعت دگرگونی ها و تحولات اجتماعی و اقتصادی بخوبی این معنا استفاده می شود که امت بزرگ اسلامی عموماً و ملت بزرگوار و انقلابی ایران اسلامی خصوصاً باید هر چه سریع تر در شرایط نوین جهان در جهت حاکمیت ارزشهای، اسلامی و معنوی نقشی کارآمد و سازنده و محوری ایفا کند؛ و ایران اسلامی به عنوان ام القرای جهان اسلام و حامی محرومان و مظلومان، سرنوشت ملتهای دربند را رقم زند، و راه مجد و عظمت را هم، خود بپیماید و هم، برای دیگران الگو و اسوه باشد. بعلاوه حیات انسانها در سایۀ رشد و حرکت و پویایی است؛ و مرگ هر فرد و یا جامعه و ملتی در سایۀ سهل انگاری، سستی، بی تفاوتی و عدم تحرک است.
تحولات اخیر اروپا و بلوک شرق و بلند پروازی و خیالگرایی غرب و امریکای غارتگر مبنی بر رهبری جهان و نظم نوین جهانی از یک طرف، و امید و نشاط صدها میلیون مسلمان زنده و با تحرک، و میلیاردها انسان مظلوم و مستضعف و حرکت عظیم انقلاب اسلامی و امواج خروشان آن، از طرف دیگر، بشریت را به مبارزه ای سرنوشت ساز و حیاتی فرا می خواند. بدیهی است برای تحقق این آرمانها و ارائه الگویی نیرومند و ارزنده از اسلام و ارزشهای اسلامی و آزادی و عدالت و فضیلت پروری و رفاه و آسایش و اخلاق و معنویت، باید جمهوری اسلامی پیشقدم باشد؛ و راه خود اتکایی و استقلال و رشد و توسعه و رفاه و عدالت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را در قول و عمل ارائه نماید.
ما باید در داخل کشور و در سطوح گوناگون جامعه، با استمداد از روح بزرگ امام و شهدای اسلام، و امکانات و منابع عظیم و غنی خدادادی، و تلاش و جهاد گسترده، و با تکیه بر استعدادهای خدادادی و نعمتهای الهی، آرمانهای آن امام عزیز را اجرا کنیم. همانگونه که مفهوم توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی نسبت به مناطق گوناگون جهان صادق است؛ نسبت به قاره های مختلف، بلکه نسبت به شرایط اقلیمی یک کشور و یک منطقۀ کوچک و خاص نیز حاکم است. و همان طور که در میان کشورهای جهان، مسألۀ کشورهای صنعتی و شمال - شمال از یک سو و کشورهای گروه 77 و جنوب - جنوب از سوی دیگر مطرح است، گاهی در چارچوب یک شهر و یک کشور و بلکه یک منطقۀ محدود نیز این عدم تعادل، ناهماهنگی، اختلاف، بیعدالتی؛ و به عبارت دیگر عدم تعادل و تناسب در روابط گوناگون اجتماعی و اقتصادی نیز حاکم است. لذا ما باید نخست این تناسب و تعادل را در نظام داخلی و بافت و ساخت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعۀ خود حاکم کنیم، سپس نمونه ای عینی و ارزشمند از تحقق مفاهیم اسلامی و رهنمودهای امام امت را ارائه نماییم، تا سرمشقی برای جهانیان و راه هدایتی برای آیندگان باشد قرآن کریم؛ این منبع حیات و حرکت، و این سرچشمۀ نور و هدایت، چه زیبا فرموده و چه درس بزرگ و آموزنده ای به ما داده است؟ قرآن از امت بزرگ اسلام خواسته است تا همواره و در همۀ زمینه ها و زوایای زندگی مادی و معنوی اسوه و الگو باشد و مثل اعلای کمال و انسانیت گردد و نقش امت نمونه را ایفا کند از جمله در آنجا که با بیان بسیار اعجاب انگیز و ژرف و زندگی ساز مثل پیروان حضرت محمد(ص) و مؤمنان راستین و جامعۀ بزرگ اسلامی را با استعاره و کنایه و در لطافت کلمات حکیمانه و مثلهای آموزنده می فرماید: ذالِک مَثَلُهُمْ فِی التَّورایةِ و مَثَلُهُمْ فِی اْلإِنْجیلِ کَزَرْعٍ اَخْرَجَ شَطْئََهُ فآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَویٰٰ عَلیٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّٰاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفّٰارَ. [1]
براستی آن نهال برومند پابرجا و استوار و ثابت قدم، آن شجرۀ طیبۀ اسلام و انقلاب، آن درخت حیات و صبر و مقاومت، در آن هنگام که به بار نشست و غرق شکوفه و میوه شد؛ و از اعماق جان انسانها و هستی نشأت گرفت و بر افق سرافراز آسمان سرکشید، و در دامان رسالت تربیت شده از چشمه های شیرین و دلپذیر قرآن و عترت و معرفت سیراب گشت، می تواند مثل یک جامعۀ نمونه و الگوی سازنده برای دیگران باشد. امتی زنده، سازنده، سربلند، الهام بخش و اسوه برای دیگران، امتی بپا ایستاده و... (سورۀ آل عمران آیۀ 100 به بعد) در سایه انقلاب و در سایه اسلام، استعدادهای خدادادی احیاء می شود و به ثمر می رسد؛ آرمانها الهی خواهد شد.
در همین راستا و از همین رهگذر است که امام بزرگوار همواره بر استقلال فرهنگ، فرهنگ دین، استقلال فرهنگی و اقتصادی، احیای فرهنگ اسلامی، مبارزه با وابستگی و طرد و نفی کامل استعمار و استکبار و عدم پذیرش سلطۀ بیگانگان تأکید می فرمودند. و یکی از مقدس ترین، زیباترین و پرشکوه ترین شعارهای ملت بزرگ ما در جریان انقلاب اسلامی شعار «استقلال، آزادی...» و شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بوده و هست.
امام بزرگوار می فرمانید: «در مسألۀ بازسازی و سازندگی، من اطمینان دارم که شخصیتهای ردۀ بالای نظام و مسئولان محترم و نیز مردم وفادار و انقلابی کشورمان چون گذشته هرگز قبول نمی کنند که نیل به این هدف به قیمت وابستگی ایران اسلامی به شرق و یا غرب تمام شود».
بنابر آنچه ذکر شد، پیمودن راه توسعه ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ هم بدان جهت که ایران به عنوان یک کشور از بند رسته باید از یکسو، به خود متکی باشد، و زمینۀ حاکمیت مجدد طاغوتیان را از بین ببرد؛ و از سوی دیگر، به عنوان محور معنوی محرومان جهان و امت اسلامی الگوی امید بخشی از حاکمیت نظام و ارزشهای اسلامی ارائه دهد.
اگر چه مفهوم توسعه دارای شمول زیادی است؛ اما در این مقاله از محورهای اساسی توسعه به اشاره سخن گفته شده، و بر نقش فرهنگ در توسعه تأکید بیشتری رفته است. در آخرین بخش مقاله، جایگاه رفیع باورها و ارزشهای دینی و اهمیت نقش امام راحل در احیا و استفادۀ صحیح از این باورها در توسعۀ فرهنگی کشور اسلامی بازشناسی شده است.
روش تحقیق و بررسی:
نحوۀ القای مطلب این است که نخست اینجانب با توجه به شواهد و قرائن و استفاده از مفاهیم دینی، علمی، تجربی و بیانات حکیمانۀ حضرت امام(ره) و سخنان معصومین - علیهم السلام - مطلب را تقریر نموده و به توضیح و تشریح آن می پردازیم. آنگاه کلمات و سخنان و نوشته های امام(ره) را به عنوان شاهد و سند ذکر کرده و یا بر آن منطبق می کنم.
تذکر چند نکه نیز لازم است:
اولاً: آنچه توسط اینجانب بیان شده گوشه ای از مجموعه سخنان آن حضرت و تنها از برخی زوایا و جهات است؛ ولی بحث کامل دربارۀ سخنان آن بزرگوار و بررسی همه جانبه نیاز به گروههای تحقیقاتی و فرصتهای فراوان و تلاش مستمری دارد تا بتوان به صورت جامع و کامل کتابهایی در این رابطه نگاشت و ابعاد و دیدگاههای وسیع آن عزیز را بازگو کرد.
ثانیاً: باید توجه داشت که حضرت امام قدس سره باهوش سرشار و استعداد کم نظیر الهی خود و تجربۀ یک قرن پرفراز و نشیب از تاریخ بشریت و تحولات بسیار ژرف و عمیقی که در جهان و کشور و منطقه اتفاق افتاد؛ و با الهام از تعالیم عالیۀ اسلام به عنوان یک رهبر بزرگ و انقلابی عظیم الشأن همواره در القای مطالب، همانند حکیمی فرزانه به بیان دردها و درمانها و روشها و متدهای مطلوب و سرنوشت ساز می پرداخت؛ و غالباً از ذکر مقدمات و استدلالهای منطقی و عبارت پردزای و پیچ و خم عبارات پرهیز می کرد و به روح و محتوای مطلب اشاره می فرمود؛ و با ذکر شواهد و مثالها اهداف و نتایج و سیاستهای کلی را ارشاد و هدایت می کرد و ارائه طریق می فرمود. اما شیوه های اجرایی و سازماندهی و برنامه ریزی و انتخاب تکنیکهای مناسب را به عهدۀ مسئولان و دست اندرکاران نظام می سپرد؛ و خود بر هدایت کلی و سیاستگذاری عالی نظام بسنده می فرمود. بنابراین آنچه توسط آن بزرگمرد ارائه شده سیاستهای کلان و استراتژی کلی است که باید مسئولان نظام راه را برای تحقق آن هموار سازند.
ثالثاً: در بحث از روشهای توصیفی، تحلیلی و تجربی استفاده شده، ولی اساس بحث را تحلیل و تطبیق دیدگاههای مرحوم امام(ره) و دیدگاههای گوناگون دیگر در زمینه توسعه تشکیل می دهد.
رابعاً: توجه به این نکته لازم است که برماست تا زمینۀ عملی و عینی تحقق رهنمودها و دستورات آن بزرگوار را فراهم نماییم و الگویی سازنده و زنده و پوینده و پرقدرت و امیدبخش و ارزشمند از افکار و اندیشه ها و آرمانهای آن روح ملکوتی را - که در ملکوت اعلا شاهد و حاضر بر اعمال ما ناظر است - ارائه کنیم؛ تا دعاهای بیشتر او و همه ملکوتیان و شهدای گرانقدر انقلاب و محرومان و مستضعفان مظلوم بدرقۀ راه ما باشد و الطالف الهی بر ما شامل شود. شکر نعمتها باعث افزایش و ارزانی بیشتر نعمتها خواهد شد «وَ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزیدَنََّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُم اِنََّ عَذابی لشَدید».
پس بر ماست تا با درک صحیح و عمیق نسبت به شرایط اسلام و انقلاب و ایران اسلامی با توجه به اهمیت همه جانبه مسأله و آگاهی و شناخت کامل دربارۀ آن، راههای مناسب و الگوهای مطلوب را ارائه نموده و راه را برای تحقق و پیاده کردن آن هموار سازیم؛ و با انتخاب بهترین و کوتاهترین و زاهدانه ترین راهها دسترسی به اهداف بلند و ملکوتی امام را هموار سازیم، و با استقامت و گامهای استوار بندگان شایستۀ خدا و علم و آگاهی و اتخاذ سیاستهای مؤثر و کارساز و امیدبخش و نشاط آفرین این مهم را کفایت نماییم و راه خیر و برکت و عزت را برای ملت خود و ملتهای دیگر بگشاییم؛ بفضله و کرمه ان شاء الله، آمین.
عنایت به این مطلب لازم است که اینجانب در این بررسی به احیاء و توسعۀ فرهنگی بویژه احیای هویت و فرهنگ دینی و ابعاد جدیدی از نگرش نسبت به توسعه و فرهنگ توجه نموده ام که امید است زمینۀ بحثهای عمیق تر و سازنده تری را توسط اندیشمندان فراهم نماید.
حضرت امام قدس سره در مناسبتهای گوناگون، ایده ها، خط مشی های کلی، اصول و سیاستهای کلان و استراتژی درازمدت کشور و امت اسلامی بلکه مستضعفان جهان را مطرح می فرمودند؛ و راه مجد و عزت و عظمت را به ملتهای دربند می آموختند. آن شخصیت بزرگ به عنوان یک رهبر دینی و الهی انسانها را هدایت می فرمودند؛ و راه مبارزه با سلطه و استکبار جباران و زورگویان را تبیین می کردند. مجموعۀ کلمات و سخنان و پیامها و دستورات آن بزرگوار، اینک به صورت کتاب شریف صحیفۀ امام و دیگر یادگارهای گرانقدر آن رهبر فقید در اختیار ما و توشه راه ماست، تا بتوانیم با دیدگاهها و نظرات ایشان آشنا شویم. (کلیۀ استنادات این نوشته از آن دوره کتاب نقل شده است).
تاریخچۀ بحث توسعه:
نگاهی به سیر تحول تعاریف توسعه روشن می کند که ابتدا تأکید عمده بر هدفها و نتایج اقتصادی بوده و اهداف فرهنگی و اجتماعی مورد غفلت قرار می گرفته است. این اشتباه از آنجا ناشی شده بود که ثروت را غالباً با سعادت برابر می دانستند. در تحلیلهای گونارمیردال، این عقیده ترویج می شد که فرهنگ نه تنها در توسعه نقشی ندارد بلکه یکی از موانع توسعه است و باید به نفع تحولات تکنولوژیک متحول شود. به عقیدۀ آنان، جوامع سنتی بدون تغییر در نهادها، باورها و ارزشهای قدیمی نمی توانستند مدرن و امروزی شوند. لرنر با تحلیل مفهوم لغوی توسعه یعنی خروج از لفاف، جامعه سنتی و ارزشهای آن را به عنوان لفاف و پوششی که باید از آن عبور کرد، معرفی کرد. در ذهن این نظریه پردازان، توسعه عبارت بود از نیروی مخالف سنت گرایی، ساخت های فئودالی و ادیان آخرت گرا.
بتدریج عدم کارایی این نظریه اثبات شد؛ در نتیجه مورخان، جامعه شناسان، انسانشناسان، فیلسوفان و حتی اقتصاددانان به انتقاد از آن پرداختند. گروهی از عالمان علوم اجتماعی مسیحی با ارائه هدف جدیدی از توسعه مفهوم آن را متحول کردند. در نظر اینها توسعه عبارت بود از «توسعۀ انسانی کامل برای همه».
در امریکای لاتین، مطالعه درباره توسعه نیافتگی جهت دیگری داشت. گروهی از جامعه شناسان و اقتصاددانان امریکای لاتین توسعه نیافتگی را پیامد سنتها، یا کمبود نیروی انسانی آموزش یافته یا حتی نتیجۀ فقدان سرمایه نمی دانستند. به نظر آنان، توسعه نیافتگی یکی از عواقب وابستگی بسیار شدید به غرب و ماهیت استعماری آن تلقی می شد. راه حل این گروه که به مکتب وابستگی مشهور شد، قطع مناسبات بین المللی با جهان خارج بود تا امکان پیش بردن توسعۀ مطلوب فراهم شود.
اما در خاورمیانه، مفهوم توسعه بتدریج با غربی شدن یکسان انگاشته شد؛ و تقلید مو به مو از ارزشها و روشهای زندگی غربیان به عنوان یگانه راه توسعه مورد توجه قرار گرفت. شکست این توسعه ساختگی با تجدید حیات فرهنگی اسلام و ظهور اندیشمندانی چون سید جمال، نائینی، اقبال لاهوری، میرزای شیرازی، مدرس، سید قطب و روشنفکران مسلمان دهه های اخیر و در نهایت رهبری مذهبی و مرجعی آگاه چون امام خمینی(ره) همراه بوده است.
امام خمینی(ره) از آغاز نهضت و انقلاب اسلامی سالهای 1341 و 1342 هـ. ش مسائل مربوط به خودکفایی، استقلال و قطع ایادی استعمار و استکبار و امریکای جهانخوار را به کرات گوشزد می فرمودند و با هرگونه سلطه پذیری و... با قاطعیت برخورد می نمودند. نمونۀ بارز و روشن آن در جریان کاپیتولاسیون و آزادی مستشاران سیاسی و نظامی امریکا در ایران است که منجر به تبعید حضرت امام از ایران به ترکیه و پس از آن به عراق شد. این معنا در حرکت نهایی انقلاب اسلامی در سالهای 56 و 57 و آرمانهای بزرگ امام و ملت عزیز و سرفراز ایران اسلامی اوج بیشتری گرفت و ابعاد تازه تر و گسترده تری یافت؛ و اصولی مانند استقلال، حاکمیت فرهنگ اسلام، قطع وابستگی، احیای شخصیت و هویت ملی و اسلامی جامعه رنگ و شکل سازنده تر و ژرفتری یافت؛ و مسائل فرهنگی و ابعاد گسترده آن و تهاجم و اسارت و فرار مغزها و رمز حاکمیت اسلام و احیای فرهنگ غنی اسلام به صورت زنده و سازنده مورد عنایت قرار گرفت؛ و در پی فتح لانه جاسوسی و تسخیر سفارت امریکا و قطع رابطه امریکا با ایران و مسدود کردن و بستن دارایی ها و حسابهای ایران در بانکهای خارجی، مفاهیم جدیدی از استقلال، حاکمیت ملی، دشمن ستیزی و استقامت در برابر مصایب و مشکلات، توطئه های استعماری و استکباری، وابستگی و سلطه و شیطنت های مستکبران به وسیله امام(ره) تشریح و ترویج شد. این مفاهیم در دوران هشت سالۀ جنگ تحمیلی نیز همواره مورد توجه، تذکر، توصیه و عنایت بود؛ و امام(ره) به صورتهای گوناگون آن را بازگو می فرمود، صبر و مقاومت همه جانبۀ مردم و نظام در طول دفاع مقدس بتدریج فرهنگ ویژه ای را ایجاد کرد که تعمیق و ترسیخ درونی و پایه دار شدن مفاهیم بالا را به دنبال داشت.
اما با پذیرفته شدن قطعنامۀ 598 و پدید آمدن شرایط جدید برای کشور و ضرورت تجدی قوای کشور و ملت، و عزم و تصمیم قاطع و سرنوشت ساز برای بازسازی ویرانی های ناشی از جنگ تحمیلی و دوران انقلاب، شرایط نوین و فرصت مناسب جدیدی به وجود آمد تا یک بار دیگر ندای ملکوتی و روحبخش رهبر فقید انقلاب در قالب پاسخ به نامۀ رؤسای سه قوه در مورد کسب تکلیف برای بازسازی کشور فضای ایران را معطر سازد و راه تجدید حیات و تجدید قوا و رشد و حرکت را بیاموزد. این پیام ارزشمند که شاید بهترین اسم برای آن منشور بازسازی باشد حرکت به سوی سازندگی و ایجاد قسط و عدل را نوید می داد. پیام در تاریخ 11 / 7 / 67 صادر شد و بر محورهای عمده و حیاتی در دهۀ بازسازی تأکید می فرمود؛ و بر همین اساس دهۀ دوم انقلاب دهۀ بازسازی و سازندگی نام گرفت.
این پیام، اصلی ترین محورهای توسعه و اصول اساسی آن را بر می شمارد. در این پیام محورهای زیر به عنوان کلی ترین پایه های برنامه ریزی آیندۀ کشور مورد تأکید قرار گرفته بود:
1 - کلیدی بودن سیاست «نه شرقی و نه غربی» به عنوان رمز عزت و اعتبار کشور.
2 - بازسازی نباید به قیمت وابستگی تمام شود.
3 - بسیار پیچیده بودن شرایط سیاسی و اقتصادی نظام و لزوم رعایت این شرایط در برنامه ریزی و موضعگیری.
4 - همکاری همه جانبۀ کارشناسان و صاحبنظران با مسئولین اجرایی در بازسازی.
5 - قدرشناسی مادی و معنوی نسبت به ایثارگران.
6 - توجه ویژه به تقویت بنیۀ دفاعی و نظامی کشور.
7 - اصالت و اولویت دادن به خودکفایی کشاورزی در مقابل بازسازی مراکز صنعتی.
8 - توسعۀ مراکز علمی و تحقیقاتی و تشویق نیروهای خلاق و سازنده.
9 - توجه به رفاه مردم با رعایت شعائر و ارزشهای اسلامی و انقلابی.
10 - بها دادن به حضور اقشار مختلف مردم در صحنه های بازسازی، کشاورزی، صنعت و تجارت.
11 - تأکید بر حفظ ارزشها و شئون اخلاقی در جامعه.
پس از صدور این پیام روحبخش و روشنگر، مجمع مشورتی بازسازی کشور تشکیل شد. این مجمع در طول فعالیت خود، اصول کلی سیاستها و خط مشی بازسازی را تعیین و به مسئولین سه قوه ارائه کرد.
تعریف توسعه از دیدگاههای گوناگون:
نخست باید این معنا را یادآور شد که در کلیۀ تعاریف موجود، توسعه یک مفهوم اقتصادی صرف نیست؛ و تنها به پیشرفت صنعت و تکنولوژی و یا تغییر و افزایش نرخ رشد اقتصادی و افزایش درآمد ملی محدود نمی شود، بلکه در بعد گسترده تری مسائل مربوط به فقر، نابرابری، شهرگرایی، بیکاری توزیع درآمد ملی و شرایط بهینۀ زندگی و مناسبات اجتماعی ... را نیز در بر می گیرد.
بعلاوه مسائل مربوط به بحران انرژی، کمبود مواد غذایی در جهان سوم (یا به تعبیر دیگر جهان مستضعفین) بحران تراز پرداخت های کشورهای در حال توسعه و صادرکنندۀ مواد غیرنفتی، تلاش و مبارزه کشورهای در حال توسعه برای خودکفایی و خوداتکایی جمعی در مقابل کشورهای به اصطلاح توسعه یافته، فروریزی تصور آسیب ناپذیری کشورهای توسعه یافته در مقابل کشورهای در حال توسعه، و بالاخره تغییر نظام اقتصادی بین المللی کنونی و ایجاد تعادل در روابط بازرگانی و تجاری، پولی و مالی، اقتصادی و صنعتی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و انسانی، هر دو قطب شمال و جنوب را شامل می شود.
دانشمندان گوناگون دربارۀ تعریف توسعه به جهات مختلفی اشاره کرده اند که نمونۀ آن را ذیلاً می بینیم. لیکن تعاریف ذکر شده شاید چندان کامل و جامع نباشد؛ زیرا هر یک از دیدگاه خاص و زاویه ویژه ای به این امر مهم پرداخته و چه بسا از زوایا و ابعاد دیگر غفلت کرده اند. علت اساسی نقایص موجود در تعریفات این است که انسان را آنچنان که بایست نشناخته و به همه نیازها و ضرورتها و تمایلات و تقاضاهای او پاسخ مثبت نداده اند، و حداکثر او را از چند زاویۀ محدود یک منطقه و یک کشور و یا یک ملیت و حداکثر فلان منطقه و فلان بلوک و قارۀ جهانی، ارزیابی و... بررسی نموده اند. نمونه ای از این تعریفها به قرار ذیل است:
دیوید کوشمن کویل دربارۀ توسعه و تعریف آن چنین می گوید:
«توسعه تنها یادگرفتن چگونگی استفاده از رادیو و اتومبیل و چگونگی ساختن آنها طی زمان نیست؛ توسعه با تمامی جنبه های حیات ملی تماس دارد. جنبه های سیاسی - اجتماعی و حتی مذهبی حیات ملی را در بر می گیرد. هر چیز کهن نباید منسوخ گردد؛ بلکه مردم بین اندیشه های کهن و نو باید عادات قدیمی و شیوه های انجام دادن کارها، عقاید دیرین و نظریه های جدید علمی، ترتیبات تازه ای برقرار سازند». [2]
تودارو نیز اشاره می کند که: توسعه صرفاً پدیده ای اقتصادی نیست. توسعه نهایتاً باید علاوه بر جنبه های مادی و پولی زندگی مردم، سایر جنبه ها را نیز در برگیرد. لذا باید به عنوان جریانی چند بعدی که مستلزم تجدید سازمان و تجدید جهت گیری مجموعۀ نظام اقتصادی و اجتماعی کشور است مورد توجه قرار گیرد. [3]
دادلی سیرنر، سه پرسش اصلی را در توسعه طرح می کند: 1 - فقر چه تغییری کرده است؟ 2 - بیکاری چه تغییری کرده است؟ 3 - نابرابری چه تغییری کرده است؟ در نتیجه عامل درآمد سرانه هرگز نمی تواند به عنوان شاخص توسعه مورد توجه قرار گیرد. [4]
گولت معتقد است که برای درک معنای توسعه باید حداقل سه ارزش اصلی به عنوان پایۀ فکری و رهنمود عملی در نظر گرفته شود: 1 - معاش و زندگی 2 - اعتماد به نفس 3 - آزادی انتخاب. [5] در یک جمع بندی کلی می توان گفت در این دیدگاهها توسعه جویان به دنبال فراهم کردن امکان دسترسی مردم به کالاهای اساسی، افزایش سطح زندگی مادی و فرهنگی و بالاخره گسترش دامنۀ انتخاب اقتصادی و اجتماعی افراد و رهایی آنان از قید بردگی و وابستگی به افراد، کشورها، و عقاید بی پایه هستند.
اندیشه های بشری در نیم قرن اخیر و پس از جنگ جهانی دوم در این رابطه، تحولات فراوانی یافته و برخی نظریه ها مراحل تاریخی را در آن مؤثر دانسته، و بسیاری، نظریات ساختاری را عنوان نموده اند و برخی آن را صرفاً کمی دانسته و بسیاری تعمیم داده و گروهی تنها به رشد صنعتی یا رشد تجاری بسنده نموده اند، در حالی که گروههای دیگر به گونه های دیگر بحث کرده اند. و شاخصهای فراوانی در این باره ذکر کرده اند که به تفصیل باید آن را در کتابهای مربوط ملاحظه کرد.
مفاهیم مورد توجه در توسعه:
برای اینکه تعریف و مفهوم توسعه از دیدگاه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بهتر روشن شود و ان شاء الله مورد توجه قرار گیرد توجه به جهات ذیل لازم است:
الف) توسعه یک مفهوم گسترده عمیق، زنده و پوینده دارد؛ و به عبارت دیگر، فرهنگ، یک محتوا و یک حرکت همه جانبه و رشد و شکوفایی جوهری زنده و سازنده، جهت دار و بالنده است، و تا زمانی که یک ملت، یک کشور، یک جامعه و یا امت بزرگ اسلامی در راستای رشد و تزاید و بالندگی مادی و معنوی قرار دارد؛ و هر مرحله از آن مقدمه و زمینه ساز مرحلۀ دیگر است، مفهوم توسعه صادق است. در نتیجه توسعه، به رشد و تحول عمیق و پایه ای و بنیادین جامعه و بافتها و مناسبات و روابط فرهنگی و فکر و اندیشه و بینش و منش و شخصیت انسانی و الهی انسانها و جوامع مربوط می شود.
ب) توسعه، یک امر تک بعدی و تک ساختی نیست؛ بلکه به همۀ زوایا و شئون زندگی انسانها مربوط می شود. و روند آن باید یک روند نظام یافته، سیستماتیک و هدفدار باشد. و به عبارت دیگر، باید یک حرکت تکاملی را دنبال کند و همۀ ابعاد حیات انسانی را شامل شود.
ج) توجه به استعدادهای انسانی و عوامل مادی و طبیعی و به فعلیت رساندن ظرفیت ها و منابع، یا بهره بردای بهینه و مطلوب؛ و استفاده از شرایط مثبت و موثر داخلی و در هر منطقه، کشور و سرزمینی، پیوندی ناگسستنی دارد، و جز با به کارگیری همۀ استعدادها و ظرفیت ها و امکانات و استفاده از همۀ عوامل مؤثر و کارساز میسر نیست. بنابراین، تکیه بر عوامل، منابع، استعدادها و امکانات داخلی هر جامعه و هر ملت، از اهرمهای اساسی در راه رشد و ارتقای مادی و معنوی و گسترش فرهنگ و اقتصاد و مفاهیم اجتماعی آن جامعه است.
د) دو مسألۀ مهم در اینجا هست که باید هر یک از دیگری تفکیک شود. یکی پسندیده و مطلوب است و دیگر ناپسند و نامطلوب. اما آنچه پسندیده و مطلوب است؛ استفاده از علوم و فنون و تجربه ها و ابتکارات بشری است. کشورهای پیشرفتۀ جهانی دهها سال تجربه های غنی و ارزشمندی را تحصیل نموده اند. که تکرار آن تجربه ها و از صفر شروع کردن، کاری بس عبث و جاهلانه است. اسلام نیز دستور می دهد تا ما از علوم و دانش دیگران تا جایی که در جهت مصالح اسلام و مسلمین و به نفع بشریت باشد استفاده کنیم؛ و دانش و علوم خود را تقویت و تکمیل نماییم، و برای مبادلۀ اطلاعات و معلومات و کسب دانش و تجربه، پلهای ارتباطی برقرار سازیم و از علوم و فنون دیگران بهره مند شویم. این یک اصل مهم است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بدان اشارت رفته و مورد عنایت قرار گرفته است.
قطع وابستگی:
بحث دیگر، مسالۀ وابستگی، اسارت، بردگی و تمکین در برابر اجانب و سلطه پذیری است. بدیهی است اسلام با چنین روحیه و اخلاق و رفتاری به طور قاطع و صد درصد مخالف است؛ و مسلمانان را از نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیگانگان برحذر می دارد. و قرآن کریم سخت ترین و قاطع ترین موضعگیری ها را در این رابطه بیان فرموده است.
بنابراین، مسأله ارتباط حسنه؛ ارتباط بر اساس حقوق و احترام متقابل، تفاهم و همکاری، مبادلات فرهنگی، علمی، فنی، تجربی و تکنولوژیکی یک امر است؛ و سلطۀ بیگانگان را پذیرفتن و آلت دست آنها قرار گرفتن و تسلیم زور و قدرتهای استکباری شدن و سرنوشت فکری و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و معنوی جامعه را به دست آنها دادن، حرف دیگری است. و در همین رابطه است که می بینیم امام رضوان الله تعالی علیه در پیام بسیار ارزنده و آموزنده شان نسبت به امر بازسازی که به منشور بازسازی معروف است چه زیبا می فرمایند:
«به مسئولان و دست اندرکاران در هر رده نیز می گویم که شرعاً بر همۀ شما واجب است که همت کنید تا آخرین رگ و ریشه های وابستگی این کشور به بیگانگان را در هر زمینه ای قطع نمایید. که ان شاء الله خواهید کرد». [6]
رشد و توسعۀ درون گرا، خود اتکا:
در بحث توسعه این معنا مورد بحث است که آیا توسعه یک امر درونی است برای جوامع، و یا یک امر برونی است و یا ترکیب و تلفیقی از هر دو است؟ کدام کشور را باید الگوی توسعه قرار داد و از آن تقلید و پیروی کرد؟ آیا کشورهای غربی یا ژاپن یا هند، یا کرۀ جنوبی و یا کشورهای عضو گروه «آسه آن» و یا ... ؟
چون موضوع و مدار بحث توسعه، بیشتر در مورد پیشرفتها و تحولات صنعتی و تکنیک و تکنولوژی مربوط به بخش صنعت است؛ و غالب کشورهای یاد شده با غارت جهان و کشورهای جهان سوم و یا با سرمایه گذاری و حمایت و پشتیبانی کشورهای صنعتی و غربی توانسته اند در زمینۀ صنعت و صادرات صنعتی و تبدیل مواد خام به مواد قابل مصرف و یا کالاهای واسطه ای، گامهای مثبتی بردارند. لذا غالباً وقتی در کشورهای دیگر صحبت از توسعه می شود، کشورهای یاد شده به عنوان مدل و الگو مطرح می شوند.
اما حقیقت چیز دیگری است؛ زیرا نخست باید توسعه را تعریف کرد و شناخت و در ثانی باید به قدرت، امکانات، منابع، استعدادها، نیروها و سرمایه ها و ظرفیتها و ارادۀ ملی و عزم عمومی و انگیزه ها و توانایی های انسانی و علمی خود واقف بود. و ثالثاً باید این ظرفیت ها و منابع بالقوه را با فکر و اندیشه و تلاش و کوشش و جهاد و فداکاری به فعلیت تبدیل نمود. و رابعاً باید در ایجاد زمینه های رشد و توسعه و تحول و دگرگونی بین بخشهای گوناگون، تحول و دگرگونی لازم را ایجاد کرد و همۀ بخشها با همراهی و هماهنگی با یکدیگر و همۀ امکانات در جهت اهداف از پیش تعیین شده و با برنامه ریزی و نظم و انضباط و صبر و استقامت باید در جهت تعالی حرکت کنند. بدیهی است در این راستا مسأله این نیست که ما با دیگران ارتباط نداشته باشیم، و از امکانات و تجربه ها و پیشرفتهای دیگران استفاده نکنیم و از صفر شروع کنیم بلکه ارتباط حسنه و بر اساس حقوق متقابل، مطلوب است، و عاقل کسی است که از تجربه ها درس بیاموزد. اما این ما هستیم که باید انتخابگر باشیم، این ما هستیم که باید در جهت عزت و استقلال کشور و ملت حرکت کنیم و حاکمیت اسلام و کشور را حفظ کنیم. و فرق است بین ارتباط علمی، فنی، فرهنگی، اطلاعاتی، سیاسی با کشورهای دیگر، بویژه کشورهای اسلامی و جهان سوم و تقلید کورکورانه از الگوهای پیش ساخته و نامنطبق بر شرایط ملی.
و در تعریف رشد و توسعه، «رشد» یک مقولۀ کمی است، اما «توسعه» یک مقولۀ کیفی. توسعه معمولاً رشد را به دنبال دارد؛ اما رشد الزاماً توسعه را به همراه ندارد. رشد را غالباً با عدد و رقم می توان ترسیم کرد؛ و مثلاً با افزایش درآمد سرانه بین 5 - 7 و یا افزایش تولید ناخالص ملی تعریف کرد. اما کیفیت و مکانیزم وصول بدین درآمد و رابطۀ آن با توزیع و هزینه و کیفیت آن کمتر مورد توجه است. در توسعه، کیفیت تحصیل درآمد و هزینه و ارتباط بخشهای گوناگون اقتصادی - اجتماعی یک جامعه با یکدیگر و با خارج کاملاً مورد توجه است.
تفاوت اساسی در سیاستها و سیاستگذاری در این دو مقوله است؛ در خلاصه بودجۀ سالانۀ هر کشور، و بعد در زیر مجموعه های آن، و نیز گزارشهای اقتصادی سالیانه و یا حسابهای ملی هر کشور و جامعه می توان با عدد و رقم و عملکرد سالیانۀ اقتصادی و روند بخشهای گوناگون عمومی، اجتماعی، اقتصادی، امنیت داخلی و امور نظامی و... پیشرفت امور عمرانی و خدمات را جستجو کرد. و انسان آگاه و آشنا به نظام اقتصادی هر جامعه با مشاهدۀ تابلوها و نمودارها و یا گزارشها و انعکاس اعداد و ارقام به راحتی می تواند تا حدود زیادی بر وضعیت و شرایط هر بخش واقف شود.
اما اعداد و ارقام غالباً همه مطلب نیست؛ اگر چه نمایانگر بسیاری از واقعیتها و نشاندهندۀ ابعاد گوناگون و ترسیم کنندۀ اوضاع بخشها و امور مختلف است، اما به طور کامل نمی تواند حقایق و روابط اجتماعی و اقتصادی را نشان بدهد؛ چرا که عوامل بسیار دیگری در جریان و روند تحولات جامعه مؤثر است.
رشد و توسعه از دیدگاه اسلامی مفهوم وسیع تر و عمیق تر دارد؛ و کلیۀ زوایای مادی و معنوی جامعه و انسانها را شامل می شود، و معنایی گسترده تر از حیات مادی و اقتصادی را در بر می گیرد. و در قرآن کریم و روایات اسلامی، واژه های متناسب با آن زیاد به کار رفته که خود بحث دیگری است. ولی اساساً به استقلال، عدم وابستگی، انگیزه های الهی و معنوی با هدفهای والای الهی، ارزشهای اخلاقی، خدمت و عبادت، معرفت و شناخت عمیق از هستی، ارتباط سالم و سازنده با جامعه و انسانها و محیط، و گذشته و حال و آینده و بینش و بصیرت نسبت به انسان و جهان و آینده نگری و برقراری ارتباط حسنه و صادقانه با همۀ ذرات عالم هستی و احساس وظیفه و مسئولیت در قبال همۀ نظام متقن و حکیمانۀ آفرینش است. شاخصها در این رابطه تنها شاخصهای مادی و اقتصادی و اجتماعی نیست؛ و تنها به شاخصهای علمی و فرهنگی به معنی رایج اکتفا نمی کند. و صرفاً به رفع فقر، جهل، بهداشت و درمان عمومی، تأمین و رفاه اجتماعی، رشد و افزایش سواد و همگانی شدن دانش و امکانات عمومی و رفاهی و فرهنگی و ... خلاصه نمی شود. بلکه شامل ابعادی بس وسیع تر و حیاتی تر و سازنده تر است و تحول و دگرگونی در همۀ ابعاد و زوایای زندگی انسانها را در بر می گیرد؛ و جهان و انسان را یک جا می نگرد و سفرۀ آفرینش را سفرۀ رحمت و لطف خداوند می داند، و هدف را کمال و قرب می شناسد و... این مدل همۀ ابعاد حیات را شامل می شود و مدینۀ فاضله انسانی و الهی را نوید می دهد.
در اینجا باید اشاره کرد که واژه های به کار رفته در این زمینه در قرآن کریم و فرهنگ اسلام بسیار ظریف، حساس و جالب، و نشان دهندۀ عمق بینش و دیدگاه ژرف و همه جانبه و الهی اسلام است.
و حتی آنچه در فرهنگ غرب آمده که رشد را بر پیشرفت ها و ارتقای کمی و توسعه را بر مسائل کمی و کیفی هر دو اطلاق می کند، از نظر فرهنگ دینی به گونه ای دیگر باید کالبد شکافی شود. و رشد، خود مفهوم توسعه را در بر دارد؛ و تنها و صرفاً بر افزایش مقداری و کمی (کمیات اقتصادی و عدد و رقم و تزاید و کثرت و قلت عددی) اطلاق نمی گردد، بلکه واژۀ رشد و واژه های مشابه آن بر افزایش جوهرۀ وجودی انسانها و موجودات و بهره برداری بیشتر آنها از کمال و سعۀ وجودی و توسعۀ ظرفیت ها و حفظ ذاتی و تحول و پویایی درونی اشیا اطلاق گردیده است. و به اصطلاح مدرسه و فلسفۀ رشد، نشان از حرکت ذاتی و جوهری و توسعه وجودی موجودات دارد. درحالی که رشد در اصطلاح غرب یک امر کمی و عرضی است نه ذاتی و جوهری.
اهمیت منابع انسانی در توسعه:
در دیدگاه ما، منابع هر کشور و ملت به طور طبیعی از دو بخش خارج نیست: الف) منابع انسانی ب) منابع غیر انسانی.
در بحث توسعه، مهمترین، کلیدی ترین، و کارسازترین بخش، منابع انسانی است؛ و توسعه و رشد و ارتقای کمی و کیفی را باید از نیروی انسانی و منابع شروع کرد و بخشهای دیگر به طور طبیعی و خودکار تابع تحول و دگرگونی در منابع انسانی است؛ و منابع انسانی نه تنها محور توسعه بلکه هدف غایی از توسعه نیز هست. سرمایه گذاری در زمینۀ نیروی انسانی پربازده ترین و کارسازترین نوع سرمایه گذاری است؛ چرا که هدف و اساس همۀ تلاشها رشد دانایی، آگاهی، توانایی، فکر و اندیشه، خلاقیت و ابتکار انسانهاست. توسعه را باید از تصحیح نگرش انسان نسبت به خود، جامعه و جهان آغاز کرد، و برای وجود خود انسان و حیات معنوی و معقول و گسترش ظرفیت ها و ابعاد وجودی او نقشی محوری قائل شد.
در حقیقت، مدار و محور و کلید و اساس تحول مغزها، اندیشه ها، رشد بیداری ها و آگاهی های وسیع و همه جانبۀ گوناگون در همین نکتۀ اساسی نهفته است. در اینجا بر یک نکته تأکید می شود که بویژه از دیدگاه اسلام و امام(ره) هدف از توسعه، رشد و شکوفایی معنوی جامعه و حرکت هماهنگ در جهت قرب الی الله و تعالی معنوی و کمال واقعی و گسترش ظرفیت وجودی و ابعاد حیات الهی انسانهاست. امام امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه شریف در جملات معروف و گرانبهایش می فرماید: «الناس ثلاثة: عالم ربانی و متعلم علی سبیل النجاة و همج رعاع».
تا آنجا که فرمود: «ان هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها» از توسعۀ دلها و قلبها و گسترش دانه، آگاهی کشف و شهود و علم و معرفت بصری سخن می گوید، و آن را از بهترین ها می داند و از بهترین ها معرفی می کند... و آنگاه در مقام مقایسۀ ثروت مالی و رشد معرفت و علم و دانش و ابعاد وجودی انسانها به مقایسۀ زیبا و حکیمانه ای می پردازد و در پایان، نوع رشد و آگاهی و معرفت و هدف از آن و انسانهای گوناگون را در این میدان ارزیابی می فرماید؛ که خود کتاب بزرگی در زمینۀ معرفت شناسی و رشد و آگاهی است؛ و اهمیت رشد و توسعه معنوی و فرهنگی و... را نشان می دهد.
در اینجا فرازهایی از بیانات حکیمانۀ امام(س) را نقل می کنیم تا اهمیت این بخش روشن شود. اهمیت فرهنگ، تعلیم و تربیت، قطع وابستگی فرهنگی، رشد و تربیت انسانی، مبارزه با جهل و نادانی و تلاش در راه معنویت و تربیت و تهذیب نفس و ساختن جامعه ای آگاه و دانا و دانشمند و با فرهنگ در بیانات و کلمات امام(ره) آن قدر فراوان و حساس است که خود به کتاب مستقلی نیاز دارد. ولی در اینجا چند جمله از آن امام بزرگوار نقل می کنیم:
اصلاح و ادارۀ مملکت با تعلیم و تربیت صحیح نسل آینده است. [7]
«لکن جهاد اکبر، جهاد در راه سازندگی خودتان است». [8]
امام(ره) تعلیم و تعلّم را تنها نمی دید؛ بلکه آن را توأم با تربیت و تهذیب نفس و خودسازی و مهار غرایز چموش و سرکش حیوانی می دانست. [9]
براستی توسعه به انسان برمی گردد؛ و برای شناخت مفهوم واقعی توسعه باید انسان و ابعاد وجود و کارآیی و عظمت او را شناخت. و رشد کمی و کیفی به انسان برمی گردد؛ و محور همه انسان و انسانها هستند و اصلاح و ادارۀ مطلوب جامعه به اصلاح و رشد انسانها وابسته است، و هرگونه توسعۀ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره را باید در رابطه با انسان یافت.
فرهنگ؛ محور توسعه:
از توضیحات گذشته اهمیت توسعۀ فرهنگی و نقش سازنده و محوری آن تا حدودی روشن شد که الحق راه اصلاح یک مملکت اصلاح فرهنگ آن مملکت است. فرهنگ، فرصتی فراهم می آورد تا انسانها هویت و جوهره وجودی خود را برای عرضۀ توانایی و آفرینندگی و ابتکار و خلاقیت و ایجاد روابط حسنه و عدالت خواهانه اجتماعی فراهم نمایند، و شخصیت انسانی و الهی و خلاق خود را بازیابند، و جایگاه خود را در جهان بیابند. فرهنگ می تواند به زندگی انسان مفهوم، معنا و کیفیت ببخشد و رشد و آگاهی و بصیرت و اندیشه او را متحول کند. فرهنگ هر ملت و جامعه پایه و مبنای سعادت و عزت و استقلال و شرف آن جامعه است؛ و عزّت و ذلّت هر ملت را باید در فرهنگ جستجو کرد. بیانات امام در این باره بسیار آموزنده و روشنگر است.
دانشمندان نیز در سطح بین المللی خواستار بذل توجه دوباره به از دست رفتن دانش فرهنگی و خسارتهای سنگین وارده بر آن شده اند در سطح بین المللی نیز دعوتی برای خلق یک نظم نوین جهانی - که از نظر فرهنگی ایجاد شده - صورت گرفته است همچنین یک اصل مسلم فرهنگی قائل بر حق تقدم برای منابع انسانی در سیاستهای توسعه و مدل توسعه انسانی است که اخیراً در گفتگوهای شمال - جنوب پیشنهاد شده است. [10]
به عبارت روشن، هیچ ملتی نمی تواند به اهداف توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برسد و جامعۀ خود را متحول و دگرگون سازد و کاستی ها و کمبودها و ضعف ها و نقص ها را بر طرف کند و عدالت و روابط عادلانۀ انسانی را حاکم کند، و حق ضعیف و مستضعف و محروم و ستمدیده را تأمین نماید، و شرایط مناسب برای رشد و توسعه و پیشرفت و عزت و سربلندی را ایجاد کند، مگر آن که پیش از آن، شرایط و زمینه های مناسب و لازم را برای توسعۀ فرهنگی و برقراری روابط سالم اجتماعی و رشد و تقویت بینش و بصیرت و علم و آگاهی و ادراک جامعه فراهم نماید. پیشرفت علمی مدیون فرهنگ جامعه است. برقراری نظم و انضباط، کار و کوشش و تلاش صادقانه، مبارزه با جهل و خرافات و استعمار و استکبار و... همه و همه در سایۀ رشد و توسعه فرهنگی جامعه فراهم خواهد شد. بنابراین، پایه و اساس هر گونه تحول، تحول فرهنگی است. بدترین نوع وابستگی و اسارت، وابستگی فرهنگی است. لذا فرهنگ به مفهوم وسیع کلمه و با دامنه بسیار گسترده ای که دارد از مهمترین و کیفی ترین زمینه ها و عوامل تحول و رشد در یک جامعه است؛ و تحول در بخشهای دیگر تابعی از این متغیر اصلی است.
فرهنگ، نشانۀ هویت و استقلال و حیات همه جانبه یک ملت است. کسب و حفظ استقلال فرهنگی و فکری نشانه حیات و قدرت یک جامعه است. ویرانی و انهدام یک فرهنگ، ویرانی یک ملت است. برخورد کشورهای گروه سه جانبۀ شمال - شمال با کشورهای گروه 77 و جنوب - جنوب، بیشتر در جهت اضمحلال و انهدام فرهنگی این کشورهاست، تا در برابر بیگانگان و سیاستهای استعماری و استکباری، خودباخته و بی اراده باشند؛ و سلطۀ فرهنگی زمینه ساز سلطه ای دیگر و غارت مغزها و اندیشه ها و... عامل غارت سایر منابع و امکانات است.
توسعه از دیدگاه امام(س) پیش از آنکه یک امر اقتصادی و اجتماعی باشد، ابعادی وسیع تر از نظر سیاسی، فرهنگی و اخلاقی و تربیتی و معنوی دارد. و محور توسعه، انسان و پرورش استعدادهای درخشان انسانی است. در بیانات امام بیش از هر چیز مسألۀ فرهنگ و ویژگیهای آن از یک سو و وابستگی و استعمار و تهاجم و فساد فرهنگی از سوی دیگر مورد توجه و عنایت قرار گرفته؛ و به نکات فراوان و ارزشمندی در این رابطه اشاره شده است.
تعریف توسعه فرهنگی:
مفهوم توسعۀ فرهنگی عبارت است از: دسترسی هرچه بیشتر آحاد ملت به دستاوردهای فرهنگ و معارف الهی و بشری؛ و بهره برداری از امکانات جامعه در راستای اهداف فرهنگی. و به عبارت دیگر، اولویت بخشیدن و اصالت دادن به اهداف فرهنگی در توسعه، و بها دادن به عامل فرهنگ به عنوان عامل و متغیر اصلی و سرنوشت ساز و پیروی از اهداف و برنامه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، از اهداف توسعۀ فرهنگی است؛ و اینکه برنامه ها در جهت تحقق اهداف و آرمانهای فرهنگی باشد و راه را برای وصول و تکمیل هدفهای فرهنگی هموار نماید. به عبارت دیگر، ایجاد شرایط و امکانات مناسب برای مردم و جامعه در جهت شناخت جایگاه خود و ایجاد فضا و زمینه های مناسب برای کلیۀ آحاد ملت جهت جابجایی اجتماعی و رشد و افزایش آگاهی.
در حقیقت، توسعۀ فرهنگ به معنای رشد و پرورش و افزایش آگاهی و دانش و معرفت انسانها و آمادگی آنان برای تحول و پیشرفت و قانون پذیری و نظم و انضباط و بهبود روابط اجتماعی، انسانی و افزایش توانایی های علمی و اخلاقی و معنوی و... است.
توسعۀ فرهنگی، فرهنگ توسعه:
در اینجا تذکر این نکته مناسب است که دو مفهوم و اصطلاح فرهنگ توسعه و توسعۀ فرهنگی با یکدیگر تفاوت دارند؛ و توجه به اختلاف این دو مفهوم نیز جالب است. فرهنگ توسعه این است که جامعه را برای پذیرش اصول و اهداف و توسعه آماده کنیم و راه را برای حاکمیت آن فراهم نماییم. در حقیقت توسعه تعریف شده است؛ و اکنون باید راه و زمینه را برای تحقق و پیاده کردن آن هموار ساخت و جامعه را برای درک و شکل دادن به آن ساخت، و فرهنگ توسعه را به او آموزش داد تا در بخش و سطح و قشر و بُعدی از ابعاد زندگی و حیات و حرکت انسانها و نظامات گوناگون اجتماعی و سیاسی و اداری و روابط مختلف انسانها، آثار و تأثیر و نقش توسعه روشن شود و مورد توجه قرارگیرد؛ و جامعه به لوازم و آثار و برکات آن واقف شود و آگاهانه و دانسته پا در میدان بگذارد و به عواقب آن ملتزم و متعهد باشد. و شئون یک جامعۀ پیشرفته و در حال تحول، آگاه، آینده نگر و در حال تکامل و با هدف را رعایت نماید؛ و در معنا به لوازم یک زندگی توسعه یافته، متمدن و در حال تعالی و کمال و ارتقا پایبند باشد.
اما توسعۀ فرهنگی به افزایش سهم بهره وری و بهره مندی از فرهنگ و مسائل و وسایل و امکانات فرهنگی و رشد و آگاهی و بینش و دانش آحاد جامعه و رونق بازار علم و هنر و ادب و همگانی شدن آن از نظر کمیت و وسعت و ارتقای آن از نظر کیفیت بر می گردد. و همانگونه که سهم اشخاص در توسعۀ اقتصادی، اجتماعی افزایش می یابد و درآمد ملی رشد می یابد، و سهم خانواده ها و افراد اضافه می شود، و درآمد ملی در سطح گسترده تری توزیع می گردد، و رفاه و بهبود نسبی زندگی اجتماعی برای فرد فرد ملت تأمین می گردد، و جوانه های امید و رفاه و آسایش و امنیّت و عدالت و... همگان را نوید می دهد و امیدوار می سازد؛ توسعۀ فرهنگی نیز بهینه سازی شرایط فرهنگی و رشد کمی و کیفی مسائل فرهنگی را نوید می دهد، و همه در جهت مسائل فرهنگی و اخلاقی و آداب و سنن حسنه و تعلیم و تعلم و بهره وری از امکانات و نهادهای فرهنگی و رونق بازار علم و دانش و آگاهی و بصیرت به پیش حرکت خواهند کرد. شاید بتوان گفت فرهنگ توسعه، مقدمۀ توسعۀ جامعه و توسعۀ فرهنگی یکی از نتایج توسعۀ جامعه است.
هدف از توسعۀ فرهنگی:
با توجه به آنچه بیان شد، هدف از توسعۀ فرهنگی و نقش و تأثیر آن در سایر بخشها و زیرساخت ها و رفتارهای اجتماعی و اقتصادی و حقوقی و سیاسی و اداری بخوبی روشن می شود، و تأثیر بسیار عمیق و ریشه دار آن در دگرگون سازی سایر بخشها واضح می گردد. هدف از توسعۀ فرهنگی در درجۀ اول، اعتلای فرهنگی، ایجاد محیط سالم و متناسب با رشد فضایل بگونه ای است که افراد جامعه همانند اعضای یک پیکر و فرزندان یک پدر و مادر در جهت سیر الی الله و حیات مطلوب انسانی و قرب الی الله بسیج شوند، و در خدمت به خلق خدا بکوشند؛ و خدمت به بندگان خدا را، عبادت و اطاعت بدانند و برآن ببالند، و از عشق و مسئولیت پذیری و نشاط، کار و خدمت و بندگی سرشار باشند. برای پیشرفت جامعه و شرایط مطلوب و خداپسندانۀ جامعه دل بسوزانند؛ و در جهت رفع فقر و محرومیت و ایجاد امنیت و رفاه و آسایش و تأمین شرایط مناسب زندگی برای یکدیگر کوشا باشند، و استثمار و استعمار را طرد و نفی کنند. و قدرت و حیات ملی و اسلامی جامعه را تقویت کنند، و برپای خود استوار بایستند و از بردگی و بندگی غیر خدا رهایی یابند و آزادی و آزادگی و شرف و فضیلت را پاس بدارند. بیانات امام در بخش فرهنگ و اهمیت و نقش و تأثیر آن و ضرورت استقلال فرهنگی و هدف از فرهنگ و تعلیم و تربیت و تهذیب نفس از روشن ترین بخش بیانات آن بزرگوار(ره) در طول عمر پربرکت و گرانبهای آن فقیه راحل بوده است.
تذکر این مطلب بجاست که اختلاف اساسی از دیدگاه اسلام و امام رضوان الله تعالی علیه با آنچه در دنیا و در نظر دانشمندان این مباحث مطرح است بسیار زیاد و عمیق است از جمله دربارۀ مقولۀ فرهنگ، تعریف آن اهداف، مبانی اصول، روشها و شیوه ها، ظرفیتها، منابع و امکانات، شاخصهای توسعۀ فرهنگی، برنامه ریزی فرهنگی، زمینه ها و استعدادها، محتوا، نحوۀ توزیع امکانات، که به دو جهت آن اشاره می شود:
الف) هدف از توسعۀ فرهنگی ب) مبانی توسعۀ فرهنگی
وقتی غربی ها از توسعۀ فرهنگی در جهان سوم بحث می کنند بیشتر تعریف و هدف از آن را یک قدم به جلو گذاشتن در بهره بردای از امکانات فرهنگی جامعه ذکر می کنند؛ و اینکه فرهنگ از اختصاصی بودن و قشری و طبقاتی بودن خارج می شود، و به طبقۀ ویژه و مرّفه و متمکن اختصاص نداشته باشد و در اختیار همگان قرار گیرد. چنانچه اگر بحث از توسعۀ سیاسی باشد معنایش سهیم کردن مردم و مشارکت عمومی در رقم زدن سرنوشت سیاسی خویش است.
اما توسعۀ فرهنگی در اسلام، مفهوم بسیار عمیق تر، ظریف تر و گسترده تری دارد. در اسلام، مسأله تعالی معنوی انسانها و جامعه، تهذیب نفس، مبارزه با فساد، رشد فضیلت ها و تقوا، بهره برداری عمومی از تقوا و عدالت اجتماعی، حاکمیت روح اخوت اسلامی و انضباط و قانون، رشد و بینش و بصیرت دینی و الهی، حاکمیت ارزشهای دینی و خلاصه بارور شدن و شکوفایی استعدادهای علمی و افزایش خودآگاهی تمام افراد جامعه و بیداری وسیع و همه جانبۀ ملت مطرح است.
بدیهی است اهدافی با این وسعت و عمق، هرگز در فرهنگهای بشری مورد توجه قرار نگرفته و نخواهد گرفت. در اینجا توجه به این معنا لازم است که اسلام به ابعاد وجودی انسان، عمق و وسعت می دهد و او را در حصار محدود مادیات زنجیر و زندانی نمی سازد. و این بدان معنا نیست که اسلام با توجه به حیات معقول و معنوی انسانها از حیات مادی و دنیوی آنها غافل شود؛ و آنها را به عزلت و گوشه نشینی و گوشه گیری فراخواند. بلکه تحول در حیات و بینش انسانها مقدمه ای است برای تحول در زندگی انسانها و زندگی آخرت؛ و حیات معقول و الهی انسانها در جهان واپسین تابعی است از زندگی معقول و حسنۀ آنان در این جهان، که «الدنیا مزرعة الاخرة». و همۀ ما از خداوند می خواهیم: «رَبَّنا آتِنا فی الدّنیا حسنة» - الخ -.
ب) مبانی توسعۀ فرهنگی: عناصر، اصول و مبانی رشد و توسعۀ فرهنگی و بررسی زوایا ابعاد هریک از جهات یاد شده می تواند موضوع مباحث ظریف، آموزنده و قابل توجهی قرار گیرد که در این مختصر، پرداخت و تجزیه و تحلیل و بررسی همه جانبه آنها امکانپذیر نیست. منتهی فهرست وار به چند مسأله اشاره می کنیم و تفصیل آن را به عهدۀ اندیشمندان و فرصتهای دیگر واگذار می نماییم.
الف) مسالۀ بیداری، رشد و افزایش معرفت انسانها و ایجاد تحول در بینش و برداشت و بصیرت تمامی افراد جامعه نسبت به همۀ زمینه های عالم وجود، و درک عمیق و روشن نسبت به جهان آفرینش و آفریدگار جهان و هدف از خلقت و آفرینش در بیان امام سجاد(ع) به: «رَاَیْتُ عِلْمُ النّاس قَدْ جُمِعَ فی اَرَبعِ کَلَمٰاتٍ اَوَلَّهٰا اَنْ تَعْرِفَ رَبّکَ، ثانِیَهٰا اَنْ تَعْرِفَ مٰا صُنِعَ بِکَ ثالِثها اَنْ تَعْرِفَ مٰا اَرادَ مِنْکَ، رابعها اَنْ تَعْرِفَ مٰا یُخْرِجُکَ مِنْ دینِکَ» تعبیر شده است.
یا به بیان حضرت سیدالشهدا(ع): «المعروف بقدر المعرفة» یا به سخن امیرالمؤمنین(ع) اذا ارذل الله عبداً خطر عیله العلم. یا به سخن امام باقر(ع): «الکمال کل الکمال التّفقه فی الدین...»
ب) ایمان و اعتقاد به خداوند (خداخواهی و خداگرایی)
«آدمی کاندر طریق معرفت ایمان ندارد
شخص انسان دارد و شخصیت انسان ندارد»
ج) ایجاد انگیزه های الهی و معنوی.
د) تقویت پایه ها و بنیادهای اخلاقی و ارزشهای روحی.
ه) هدفداری و هدفگرایی و آخرت خواهی در کارها.
و) توکل و اتکال به نیروی لایزال الهی.
ز) شکرگزاری در برابر نعمتها و صرف نعمتها در جهت الهی و در راه تحصیل رضوان الله.
ح) جلوگیری از تضییع عمر و جوانی و استعدادهای خداوندی و تخدیر و تخریب و هدر دادن سرمایه ها.
ط) استفاده از روشهای مطلوب و تشویق و توبیخ در جهت حداکثر بهره برداری بهینه از نعمتها و الطاف الهی.
ی) آینده نگری.
ک) احیای شخصیت حقیقی انسانها.
ل) ارائۀ الگوها و اسوه های والای مکتبی و انسانی در راه هدایت انسانها.
در این رابطه یکی از حساس ترین الگوها و محورها، ولایت فقیه و نقش و تأثیر سازندۀ آن و هدایت و رهبری استعدادها، انگیزه ها، بینشها و اندیشه ها و بسیج کلیۀ امکانات و سرمایه ها در جهت سیر الی الله و متحول نمودن جامعه، و تعلیم و تربیت و تزکیۀ انسانها و برقراری روابط حسنه و سالم و سازنده در جامعه است. ولایت فقیه، محور اصلی در تمرکز نیروها، هدایت و بسیج استعدادها، انسجام و ایجاد وحدت در جامعه و وحدت کلمه و توحید کلمه و کلمۀ توحید، بیداری ملت، رشد و تقویت بنیادهای انقلابی و اسلامی جامعه، احیای شخصیت دینی مردم، احیای تفکر و اندیشه اسلام ناب محمدی(ص)، رشد و شکوفایی استعدادها، مقابله با توطئه ها و خنثی سازی خطرات و تهاجم و توطئه ها و جلوگیری از اتلاف و هدر رفتن نیروهاست.
ابعاد توسعۀ فرهنگی:
تا اینجا روشن شد محور اصلی توسعه از دیدگاه اسلام و امام(س) خود انسان است؛ و هدف از توسعه نیز رشد و تعالی و تکامل انسانهاست. در این قسمت اشاره ای خواهیم داشت به ابعاد توسعۀ فرهنگی؛ و این نکته که توسعه دارای ابعاد گوناگونی است و یکی از ابعاد آن توسعۀ فرهنگی است. توسعۀ فرهنگی نیز دارای ابعاد گوناگون، گسترده و ظریفی است که در این مختصر به سه بعد اساسی از ابعاد توسعه فرهنگی مطلوب اشاره می شود. 10
1 - گسترش علم و دانش و مبارزه با جهل و بی سوادی:
اسلام برای علم، ارزش فراوان والایی قایل شده، بلکه آن را هدف از خلقت و آفرینش به حساب آورده است «لِتَعْلَمُو اَنَّ اللهَ عَلیٰ کُلِ شَیءٍ قَدیرٌ» [11] و ملاک فضیلت و برتری آدم سلام الله علیه بر ملائکه مقربین را علم و دانش به شمار آورده و آنجا که ندای رحمانیت الهی را سر می دهد، از نوای دلنشین علم و دانش سخن می گوید و به مقام قلم سوگند یاد می کند[12] و...
در اسلام برای علم و دانش، حدّ و مرزی نیست؛ و همۀ دورانها و فصول عمر، دوران علم و تلاش و سازندگی و حرکت و تعالی به شمار می آید. به عبارت دیگر، جوامع اسلامی باید از نظر شاخص علمی در جهان، دارای برترین و بالاترین شاخصها و عملکردهای علمی باشند، و از لحاظ رشد دانش و تحقیق و ابتکار در سطح اعلی باشند. متأسفانه عوامل گوناگون استکبار و استبداد دست به دست هم داده و وضعیت مسلمانان را تا حد جهان سوم تنزّل داده است.
در نهج البلاغه امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: الاوان من البلاء الفاقه و اشد من الفاقه مرض البدن و اشد من مرض البدن مرض القلب. بیماری جهل و نادانی و بیسوادی خطرناکترین، تلخ ترین بیماریهاست؛ و مقدمه و زمینۀ هر نوع رشد و تحول و توسعه؛ علم و دانش و ریشه کن کردن فقر علمی و جهل و نادانی و بیسوادی است2 - رشد پژوهش و تحقیقات 3 - عزم ملی و بسیج امکانات
تعلیم و تربیت نیروی انسانی
الف) یکی از کلیدی ترین بخشها در رشد و توسعه و خودکفایی و استقلال هر جامعه، بخش آموزش و تربیت نیروی انسانی، و رشد و هدایت و مدیریت و سازماندهی افراد هر جامعه برای تحقق اهداف و آرمانهای ملی و مذهبی است. امروزه تربیت نیروی انسانی و پرورش و شکوفایی استعدادهای ملی و ایجاد شور و انگیزه و آگاهی در نسل جوان، به منزلۀ فتح بزرگترین قله های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هر جامعه است. و سهل انگاری در این امر مهم و سرنوشت ساز و حیاتی، نادیده گرفتن آرمانهای یک ملت و یک انقلاب است. اهمیت نظام تعلیم و تربیت و رشته های گوناگون آموزش و تربیت از سطوح ابتدایی و آمادگی تا سطوح عالیۀ تخصصی و فنی و علمی، و تبدیل استعدادهای ساده و آماده به استعدادهای فنی و علمی و تحقیقاتی و تجربی، و برنامه ریزی کیفی آن قدر روشن است که نیازی به توضیح و تفصیل ندارد؛ و در حقیقت، رشد و توسعه و خوداتکایی جز در سایۀ تربیت نیروی انسانی میسر نیست. و محور تحول در بخشهای دیگر، تحوّل در آموزش و پرورش و فرهنگ آن جامعه است.
به تعبیر یکی از دانشمندان – پروفسور فردریک هاریبسون – منابع انسانی، پایۀ اصلی ثروت ملتها را تشکیل می دهد. سرمایه و منابع طبیعی، عوامل تبعی تولیدند، در حالی که انسانها عوامل فعالی هستند که سرمایه ها را متراکم می سازند. از منابع طبیعی بهره برداری می کنند، سازمانهای اقتصادی و سیاسی را می سازند، و توسعۀ ملی را به جلو می برند. به وضوح کشوری که نتواند مهارتها و دانش مردمش را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملی به نحو مؤثری بهره برداری کند قادر به توسعۀ هیچ چیز دیگری نخواهد بود. [13]
در حقیقت، شروع و ایجاد هرگونه تحولی در نظامهای گوناگون جامعه، بلکه در نظام منطقه ای و جهانی به آموزش و تربیت نیروی انسانی وابسته است. و پیشرفت و انحطاط هر ملت مدیون نیروی انسانی است؛ و راه مجد و عظمت یا ذلت و سقوط ملتها را نیروی انسانی فراهم و هموار می کند. و یکی از علل بزرگ نارسایی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و غیره در کشورهای جهان سوم را باید در فرهنگ و نظام تعلیم و تربیت این ملتها جستجو کرد.
بدیهی است بحث دربارۀ مقوله تعلیم و تربیت، یک کتاب مستقل است؛ بلکه به کتابها و بحثها و تحقیقات فراوان نیاز دارد که در این گفتار کوتاه مقدور نیست؛ و دهها بُعد و محور دارد و بسیار وسیع و گسترده است، و همۀ دوران حیات انسانها را شامل می شود، و از قبل از ولادت تا پس از مرگ را زیر پوشش قرار می دهد. و اهداف مربوطه بسیار مهم و مقدس است و سیاستگذاری در این باره امر بسیار مهمی است، و روشهای آموزش و پرورش در دورانهای گوناگون بسیار کارساز است و در یک کلمه، سرمایه گذاری در این بخش، حیات بخش و جان آفرین است؛ و هدف کلان و کلی نیز تربیت شخصیت الهی و انسانی انسانها و افراد جامعه است.
مروری بر سخنان امام راحل قدس سره:
سخنان حکیمانۀ امام راحل در این رابطه، خود کتاب بزرگ زندگی و تعلیم و تربیت است؛ بلکه سیره و روش علمی و آثار و رفتار آن بزرگوار در طول عمر پر برکاتشان و کلاس درس و تفسیر و فقه و اخلاقشان همه و همه، می تواند به عنوان یک الگوی زنده و سازنده برای جامعۀ ما مفید باشد. ما در اینجا تنها به سخنان کوتاهی از آن بزرگوار بسنده می کنیم و تفصیل آن را به مقالۀ دیگری وا می گذاریم.
اصلاح و اداره مملکت با تعلیم و تربیت صحیح نسل آینده... [14]
امام(ره) در وصیتنامۀ الهی – سیاسی خود می فرمایند: «از امور بسیار با اهمیت و سرنوشت ساز، مسأله مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاههاست.» [15] «اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت دیگر با برنامه های اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوان و جوانان جریان داشتند هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امریکا و شوروی فرو نمی رفت». [16]
مقولۀ فرهنگ و تعلیم و تربیت در سخنان امام راحل و رهنمودهای آن بزرگوار خود کتاب بزرگ زندگی است.
امام(ره) در فرصتهای گوناگون به مسأله تعلیم و تربیت و برنامه ریزی برای نیروی انسانی و تربیت و پرورش و هدایت استعدادها و رشد و شکوفایی مغزها و اندیشه ها پرداختند؛ و به صورتهای گوناگون بر آن تأکید نمودند، و به عنوان یک هدف، یک سیاست و یک استراتژی مادر و اصلی بر آن تأکید داشتند، و به ابعاد تئوری و عملی و ارتباط آموزش با کار و کوشش و مشارکت جدی مردم در این میدان اشاره کردند. ایشان در رهنمودهای خود بر فرهنگ کار و تولید، نظم و انضباط، پشتکار و تحقیق، جهاد و اجتهاد و ارتباط و پیوند مدرسه و دانشگاه با محیط کار و صنعت و کارخانه و مزرعه تأکید نمودند.
2 - پژوهش و تحقیقات:
یکی از عوامل مهم و اصلی در جهت رشد و ارتقای ملت ما و ملتهای دیگر مسألۀ پژوهش، تحقیقات و نوآوری، ابتکار و خلاقیت است؛ که نقش کلیدی و اساسی آن در رشد و استقلال و خودکفایی و پیشرفت هر جامعه بر کسی پوشیده نیست. هر سال کشورهای پیشرفته و توسعه یافتۀ غربی و غیره صدها کار تحقیقاتی نو عرضه می کنند، و در بخش اختراعات و اکتشافات و ثبت و ضبط انواع اختراع و اکتشافات و پیشرفت علمی و فنی و تکنولوژیکی صدها مسأله جدید را کشف می کنند و به ثبت می رساند. دهها کتاب جدید و صدها مقاله علمی نیز در سطح جهان منتشر می سازند و چه بسا به کشورهای دیگر صادر می کنند این در حالی است که کشورهای اسلامی و جهان سوم - یا به تعبیر صحیح تر جهان دوم - دهها برابر کمتر کارهای تحقیقاتی و نوآوری دارند. به این جهت که بسیاری از اندیشمندان، کارشناسان و صاحبان مغز و استعدادهایی که با امکانات ملتهای ضعیف و تحت سلطه تربیت شده اند به کشورهای سرمایه داری غرب کوچ می کنند؛ به گونه ای که متأسفانه فرار مغزها و مهاجرت نیروهای متخصص و در حقیقت سرمایه های با ارزش ملتهای ضعیف و مستضعف به کشورهای به اصطلاح پیشرفته، هر روز ابعاد گسترده تری می یابد، و این مسأله خلائی بزرگ و یکی از نقاط ضعف عمدۀ کشورهای مظلوم و تحت سلطه است.
دانشمندان و استعدادهای ارزشمند کشورهای فقیر جهان سومی، خود باید سررشته های گوناگون علم و تحقیق و ابتکار و تکنولوژی را رأساً به دست بگیرند و سازنده و مبتکر باشند و خود، مالک و صاحب اختیار تکنیک و تکنولوژی کشورشان باشد؛ چون تا از درون جامعه مغزها و اندیشه ها نجوشند و ابتکار و خلاقیت به کار نیفتد و استعدادها ندرخشند، سخن از استقلال واقعی و توسعۀ ملی بحث از خوداتکایی، امری غلط و نابجاست، چون سرنخهای اصلی و کلیدهای فتح و حرکت در دست دیگران و در اختیار بیگانگان است. لذا باید روحیۀ تحقیق و ابتکار در جامعه گسترش یابد؛ و مراکز علمی و تحقیقاتی رشد یابد و به تحقیقات بنیادی و پایه ای و کاربردی توجه شود، و جوانان و دانش پژوهان به امر تحقیق اشتیاق پیدا کنند، و انگیزه های رشد و خلاقیت به اضافۀ انگیزه های عمیق مذهبی توأم با عشق به کار و روحیۀ فداکاری و سازندگی تقویت شوند.
ملل اسلامی و مستضعفان جهان باید هر روز از دیروز و هر سال از سال قبل زنده تر و پویاتر حرکت کنند و بر شعاع بینش و دانش و معرفت و ابتکار و خلاقیت خود بیفزایند و مرزهای علم و دانش را گسترش دهند، و بر قله های جدیدی از معرفت بشری و الهی فایق آیند و زنجیرها را یکی پس از دیگری پاره کنند و طبیعت و منابع عظیم الهی را با پنجۀ افکار و اندیشه ها و تلاش و کار تسخیر نمایند، و آخرین اطلاعات جهانی را در اختیار بگیرند، و هاضمۀ علمی و تحقیقاتی آنها آنچنان قوی و نیرومند باشد که نه تنها در روش نگه داشتن چراغ دانش بشریت سهیم باشند بلکه به عنوان مشعلدار علم و فضیلت در سایر نقاط گیتی شناخته شوند؛ و با آمادگی علمی و فنی و تحقیقاتی و نوآوری، راه آینده ای با عظمت و درخشان را هموار سازند. باید مراکز علمی و دانشگاههای ما محقق پرور باشند و نیروهای مستعد را برای تحقیق و ابتکار هدایت کنند.
تأکید امام و بیداردلان عصر حاضر بر ضرورت بیداری، آگاهی، خودباوری ملی، عزم و اراده، تحول، اصلاح مغزها، تحول در دانشگاهها، اهمیت مغزها، اهمیت دانشگاهها، تأمین نیازهای کشور توسط خود ما، قطع وابستگی از اجانب، انزجار از غرب، اعتماد به نفس و دهها مسألۀ دیگر تأکید داشتند و همۀ آنها در راستای اجرای هدفهای فوق و رشد ابتکار و خلاقیت و پرورش استعدادها تلاش داشتند. [17]
و اینک نمونه ای از بیانات آن بزرگوار را که در منشور بازسازی فرمودند، در اینجا می آوریم:
«مهمترین عامل در کسب خودکفایتی و بازسازی، توسعۀ مراکز علمی و تحقیقات و تمرکز و هدایت امکانات و تشویق کامل و همه جانبۀ مخترعین و مکتشفین و نیروهای متعهد متخصصی است که شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاک نگرش انحصاری علم به غرب و شرق به در آمده و نشان داده اند که می توانند کشور را روی پای خود نگه دارند. ان شاء الله این استعدادها در پیچ و خم کوچه های اداره ها خسته و ناتوان نشوند». [18]
در بیان شریف امام در «منشور بازسازی» این بخش به عنوان مهمترین عامل به حساب آمده و این خود نشان دهندۀ عمق بینش امام رضوان الله تعالی نسبت به مسائل کشور اهمیت تحقیقات و توسعۀ مراکز علمی است. امام رضوان الله تعالی علیه در این بخش، سیاست بسیار روشنی را ارائه فرموده و حرف آخر را زده اند و به مشکل یا مشکلات نظام تحقیقاتی کشور اشاره فرموده و راه درمان را نیز ارائه نموده اند. جالب اینجاست که امام(ره) به مشکلات نظام اداری ما نیز واقف بودند و به بوروکراسی و تشکیلات اداری نیز که به جای راهگشا بودن گاهی مانع تراشی می کنند اشاره فرموده اند.
در اینجا به تذکر و تأکید این نکته ناگزیرم که با توجه به رشد و پیشرفت سریع علم و دانش و ابتکارات بشری و اینکه پیوسته دریچه های تازهای از علوم و معارف به روی دانشمندان گشوده می شود، و قله های جدیدی از علم و معرفت فتح می گردد، و جهان هر روز شاهد تحول و تکامل علوم و فنون و ابزار و ادوات علمی است، و علم و دانش و دانایی کلید موفقیت و پیروزی است و دستاوردهای علمی، فنی، تکنیکی و تکنولوژیکی و ارتباطات و اطلاعات هر روز راه جدیدی را برای بشریت می گشاید و بر دامنۀ فرهنگ و تمدن و پیشرفت و علم و تکنولوژی و قدرت سیاسی و اقتصادی ملتها می افزاید جوامع اسلامی و کشورهای جنوب – جنوب و گروه 77 و در رأس آنها ملت بزرگوار و انقلابی ایران باید با یک بسیج عمومی راه را برای رشد و توسعۀ علم و دانش هموار نمایند و بر قدرت ملی و بین المللی خود بیفزایند، با این امید که نه تنها موقعیت نیرومند علمی و فنی و اطلاعاتی، تکنولوژی خود را در دنیا تثبیت کند بلکه بر ملتهای دیگر نیز پیشی بگیرد. زیرا رمز موفقیت ما در گروی بهره برداری و استفاده و کشف و اختراع و خلاقیت و ابتکار توأم با اخلاق و معنویت و ایمان و فضیلت است. بدیهی است خداوند متعال، سرمایه های فراوان انسانی و استعدادهای سرشار معنوی و مادی و قدرت لایزال و نیروی الهی و نیروی توکل و امید بی حسابی در اختیار ما قرار داده؛ و راه مجد و عظمت را به ما آموخته است. کلید فتح دانشها و بهره برداری و استفاده از همۀ نعمتها و منابع علم و دانش از طریق تلاش و کوشش و شناخت و آگاهی و کار و حرکت به دست می آید.
در مقایسه بین سرمایه های مادی و منابع طبیعی با سرمایه های انسانی و معنوی باید سرمایه های انسانی و معنوی را جایگزین کرد؛ زیرا سرمایۀ انسانی خود سرمایه ساز، پول ساز، قدرت ساز و مایه عزّت و شکوه و حیات و شکوفایی منابع دیگر است. بدین جهت باید دانایی، پژوهش، تحقیقات و سرمایۀ انسانی و رشد و ارتقای نیروی انسانی را جایگرین سرمایه های دیگر کرد. گرچه زمان حاضر را، «عصر کامپیوتر» می نامند و وسایل و امکاناتی همانند مینی کامپیوتر و میکروکامپیوتر و اطلاعات و ماهواره و انرژی و تکنولوژی و طرّاحی و ابتکار و مدیریت جدید و تخصصهای پیچیده و توسعۀ تکنولوژی و نوآوری و موج سوم و محیط زیست و جنگ اطلاعات و برنامه ریزی و استراتژی اطلاعاتی و تخصّص ها و خدمات مربوطه در اختیار کشورهای پیشرفته است، اما همۀ اینها به انسانها و مغزها وابسته اند و سازندۀ این همه وسایل، امکانات، ابتکارات و ابزار، انسانها هستند، و برنامه ریزی و مدیریت و طراحی و بهره برداری از امکانات نیز به رشد مغزها وابسته است. از آنجا که تحقیقات، تکنولوژی، دانش فنی، علم و مدیریت کلید رشد و توسعه است، نیروهای مؤمن و انقلابی و دلسوز جهان باید در این راستا مشعل پر قدرت علم و دانش بشری را به دست گیرند و آن را در راستای اهداف انبیا هدایت کنند و بالنده سازند، و بر علم و دانش حاکم باشند؛ و بشریت را از راه علم و دانش به سمت رفاه و عدالت و عزت و فضیلت سوق دهند.
باید ره صد ساله را یکساله بلکه یکشبه پیمود و بدین ترتیب، مالک و صاحب اختیار تکنولوژی و ابزار و ادوات علم و تحقیق شد؛ و از تجربۀ بشریت در این رابطه استفاده کرد. باید فرهنگ تحقیق و علم پروری و دانش دوستی و بها دادن به تحقیقات و پژوهش در جامعه رشد کند و تحقیق و تکنولوژی مناسب به دست خود ما ساخته شود و مورد بهره برداری قرار گیرد. مراکز علمی و تحقیقاتی به معنای واقعی کلمه رشد و توسعه یابد و به صورت مغزهای اصلی هدایت و دانش رشد یابد و شکوفا شود. بدیهی است در سایۀ باروری مغزها صنعت و دانش فنی به معنی صحیح و واقعی کلمه ارتقا خواهد یافت. و ملاک پیشرفت و شاخص سنجش رشد و توسعه، رشد ابتکارات علمی و فنی و ابتکارات و خلاقیتها و به کارگیری اطلاعات و ابزار نوین و نوآوری در جهت تحقق هدفهای والای الهی و انسانی و عدالت خواهانۀ جامعه است.
3 - مشارکت مردم (عزم ملی و بسیج امکانات):
از مفاخر رهبری امام رضوان الله تعالی علیه اعتبار و اهمیتی است که آن بزرگوار در طول جریان نهضت عظیم اسلامی برای مردم قایل بودند، و نه اینکه تنها به نفع مردم شعار بدهند بلکه با همۀ وجود، مردم را ولینعمت خود و صاحبان اصلی انقلاب می دانستند.
مسأله بسیار مهمی که در این رابطه باید مورد توجه قرار گیرد این است که: از مهمترین و عمده ترین مشکلات اقتصادی و اجتماعی هر جامعه و کشور پس از انقلاب و جنگ مسأله سرمایه گذاری و تأمین منابع مالی و نیروی انسانی مطمئن جهت بازسازی و رشد تولید ملی و افزایش درآمد سرانه و ایجاد امکانات لازم برای کارهای زیربنایی و سرمایه گذاری و اشتغال و اصلاح و باز سازی ویرانیهاست. باید شرایطی به وجود آید که یک ملت و یک کشور بتوانند با سرعت و قدرت، تجدید قوا و کسب نیرو کند و بر ضعف ها، کاستی ها، و مشکلات فائق آید، به طوری که هیچ نیازی به بیگانگان و منابع خارجی نداشته باشد، و یا چنانچه نیاز هم داشت بتواند به احسن وجه و به اندازۀ ظرفیتی که دارد، استفاده کند.
در این باره ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، یک الگوی جالب و آموزنده است. نکتۀ اصلی در ساختار اقتصادی و اجتماعی ژاپن پس از جنگ، مسألۀ مشارکت مردم و سهیم شدن اقشار گوناگون جامعه در آیندۀ کشور و پیشرفت به منظور ارتقای کیفی و کمی تولیدات و صنایع و آموزش و تربیت نیروی انسانی بود. ژاپنی ها در سر کلاس درس ریاضی و فنی می خواهند از بردار نیروها مثال بزنند، به ملت ژاپن مثال می زنند که همه پشت سر یکدیگر و در یک جهت حرکت می کنند، و هنگامی که پای منافع ملی به میان می آید همه سرباز یک ملت و فرزند یک خانواده اند، که این مسأله ای مهم و آموزنده است.
در نظام اسلامی ما نیز مشارکت همه جانبۀ مردم در تمامی زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، آموزشی و غیره یک اصل بلکه یک ضرورت است؛ همانگونه که در انقلاب و جنگ، این مردم بودند که زمینه های پیروزی را فراهم ساختند و خود را در سازندگی و سرمایه گذاری و تولید و صرفه جویی و افزایش پس انداز ملی شریک دانستند.
نکتۀ دیگر اینکه وحدت و یکپارچگی ملی و قدرت اقتصادی و رشد و پیشرفت، جز در سایۀ همکاری و مشارکت ملی و عمومی حاصل نمی شود؛ و در حقیقت افراد جامعه همان طور که در بیان رسول اکرم(ص) آمده باید مانند سلولهای زندۀ یک انسان به تلاش و کار و کوشش و وظیفه شناسی و مساعدت و همکاری و هماهنگی عمل نمایند و حرکت کنند، و هر بخشی و بافتی رسالت عظیم خود را به نحو نیکو انجام دهد، و کلیۀ نهادها و ارگانها و واحدهای خرد و کلان و بنگاههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باید پشتیبان و مددکار و هماهنگ با یکدیگر باشند و بر اساس نظام جمع عمل کنند.
البته دولت باید نقش اصلی مدیریت، سیاستگذاری، هدایت، برنامه ریزی، پشتیبانی، هماهنگی و تنظیم و تمشیت امور را ایفا نماید و از هدر رفتن نیروها و سرمایه ها و هرز رفتن و ضایع شدن استعدادها و امکانات جلوگیری نماید؛ و بسیاری از کارهای زیر بنایی و اساسی را که از عهدۀ آحاد ملت ساخته نیست انجام دهد و هدفهای اقتصادی را روشن سازد و زمینه های کار و سرمایه گذاری و رقابت سالم و جذب دانش و تکنولوژی را فراهم کند، و با اتخاذ سیاستهای ارزی و ریالی و پولی مناسب، قوانین و مقررات واردات و صادرات را تنظیم نماید، و در یک جمله بتواند آحاد جامعه را در جهت خاستگاه انقلاب و آرمانهای اسلام هدایت کند و به پیش ببرد.
بیانات امام در این باره از دقّت، بیداری و آگاهی و روشن بینی همه جانبه آن بزرگوار حکایت می کند؛ که اکنون نمونه هایی از آن سخنان را در اینجا ذکر می کنیم: «دولت چنانچه کراراً تذکر داده ام بی شرکت ملت و توسعۀ بخشهای خصوصی…الخ». [19]
فرهنگ از دیدگاه اسلام یعنی جانمایۀ حیات، روح و محتوا و جوهرۀ زندگی و تمدن برخاسته و نشات گرفته از فرهنگ است. تمدن شکل ظاهری و تبلور یافتۀ فرهنگ است؛ و فرهنگ روحی است که بر کالبد کلیۀ روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آداب و سنن، صنعت و تکنولوژی و ساختار اداری و اجتماعی و مظاهر بر جای ماندنی از یک جامعه و یا یک امت حکومت می کند. فرهنگ، مغز و روح و شکل دهندۀ زندگی و ابعاد گوناگون حیات انسانی و چهرۀ باطنی - معنوی آن است؛ و تمدن سیمای تجسّم یافته و از مظاهر برجای ماندنی و باقی آن است.
فرهنگ از دیدگاه اسلام مفهومی بس وسیع، عمیق، ظریف، گسترده، الهام بخش و الهی دارد؛ و کلیه زوایا و شئون حیات و زندگی شامل می شود؛ و بر این اساس رشد و تعالی و گسترش علوم و معارف الهی و دینی و رشد و شکوفایی معرفت بشری اصل است. و البته این خود وسیله ای نیز هست تا زمینه را برای رشد و شکوفایی در بخشهای دیگر بر مبنای اهداف عالی و متعالی ترسیم نماید؛ و راه را برای تلاش در جبهه های گوناگون زندگی میسّر و هموار نماید. و توسعۀ فرهنگی و توسعه در بخشهای دیگر حکم زیربنا و روبنا و دو متغیّر اصلی و فرعی را دارند که فرهنگ متغیر اصلی و با لذات است؛ و سایر بخشها متغیّر فرعی و پیروی کننده. همواره فرهنگ و اندیشه های زنده و سازنده، موتور حرکت و رشد و حیات ملتها و جوامع است؛ و پویایی و تحول فکری و فرهنگی و بنیانها و نهادهای معرفتی و معرفت شناسی کلید و محور حرکت آن جوامع است.
توسعۀ فرهنگی در اسلام و در سخنان امام رضوان الله علیه مفهوم بسیار وسیع و ارزنده ای دارد، و کلیۀ آداب و سنن، اخلاقیات، افکار و اندیشه ها، بینش و برداشتها، بصیرتها و دیدها، روابط اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، رفتارهای فردی و جمعی نظم و انضباط و ضابطه پذیری قانونی و اجتماعی، رشد و آگاهی اجتماعی، احساس مسئولیت و تعهد در همۀ زمینه ها، معرفت دینی، گسترش روابط فرهنگی با ملتهای دیگر و ارتباط با مبادلات فرهنگی، تحول در نظام اداری و مدیریت، به آن بستگی دارند.
متدها و شیوه های ارتباط متقابل دستگاهها با مردم؛ و مردم با دستگاهها، رسانه های گروهی، وسایل ارتباط جمعی، اندیشه ها و نظامات سیاسی و اجتماعی و دفاعی و همه و همه را شامل می شود و تحت تأثیر قرار می دهد، و به کلیۀ شئون زندگی فردی و اجتماعی و مادی و معنوی انسانها جهت و هدف می بخشد، و راه هدایت و الهی اندیشیدن و الهی عمل کردن را می آموزد، و همۀ امکانات را در جهت خداوند به کار می گیرد و بسیج می کند. و به انسانها هدف و انگیزه الهی و معنوی می دهد، و ایجاد روحیه و امید می نماید، و در حقیقت، انسانها و جوامع را در راستای ایدئولوژی الهی و جهان بینی توحیدی و اسلام ناب محمدی(ص) به کار و تلاش و کوشش و فداکاری و عشق به حیات و خدمت و عبادت و ولایت و قرب الهی رهنمون می شود.
متأسفانه آنچه در جهان و فلسفه های غربی و شرقی مطرح شده یا می شود، بر مبنای افکار و اندیشه های بشری در شکلهای گوناگون آن است؛ اعم از افکار ماتریالیستی و مارکسیستی و اومانیستی با پوزیتیویستی و یا دیگر اندیشه های بشری که جوامع بشری و به ویژه غرب را ملعبه و آلت دست خود ساخته اند و آثار سوء و شوم و انحرافی آن دامنگیر شرق و کشورهای جنوب نیز شده و می شود؛ بدون اینکه از یک مبنای راسخ و استواری نشأت گرفته باشد یا سرنوشت روشنی را برای بشریت رقم بزند، یا تجربه پسندیده ای احیاناً - جز جلوه هایی از حیات ظاهری و زندگی حیوانی برای انسانها - را به ارمغان آورده باشد. و اساساً این قبیل اندیشه ها و ایسم ها و مکتبهای ساختگی و دست پروردۀ بشری در برابر مکاتب الهی و اسلام و در جهت نفی و تضّاد کلی با راه و برنامه های انبیا(ع) قرار گرفته و بلکه برای نفی و طرد و مقابله با ادیان الهی که تبلور آن امروز در اسلام ناب محمدی(ص) است درست شده، و ریشۀ آن که رنسانس و برخورد با کلیسا به بعد است که در این مختصر فرصت بحث و بررسی آن نیست. و در حقیقت دو دیدگاه دربارۀ انسان و جهان و زندگی و هدف از آفرینش و خلقت است.
1 - دیدگاه الهی و وحی و انبیا(ع) در طول تاریخ.
2 - اندیشه های بشری و مادی با شیوه های گوناگون و اسمهای مختلف.
در مکتب انبیا(ع)، انسان معجونی است الهی و ملکوتی؛ و به طور کلی هدف از خلقت و آفرینش اوست؛ و راه کمال تا بی نهایت برای او گشوده شده است، و ایمان و معرفت اساس و پایۀ زندگی و حرکت او را ترسیم می کند و به زندگی او معنا و مفهوم و شکل می دهد. اما انسان در دیدگاه فلاسفۀ غرب، موجودی است بی پناه و بی آرمان که خود را باید با طبیعت همساز کند.
علوم انسانی نیز بر مبنای همین دو دیدگاه شکل می گیرد و راه خود را می پیماید. در یک دیدگاه، علوم انسانی صرفاً به مطالعۀ ابعاد گوناگون زندگی مادی و رفاه اجتماعی می پردازد؛ و در نظر دیگر، علوم انسانی از نظر مبنا و اصول، هدفها، روشها و جهات دیگر تفاوت کلی دارد. در یکی دانشگاه صرفاً جهت رشد علم و تکنیک و دانش است، و در دیگری دانشگاه مفهوم دیگر و والاتری دارد. در یکی علم تنها چراغ است - ولو در دست نا اهلان و نابخردان و یاغیان قرار گیرد - و در دیگری چراغ خدمت، عبادت، معرفت و هدایت است و تفاوت ره بسیار است.
از آنچه گذشت این مطلب روشن شد که آنچه در بیانات امام(ره) تقدیر یافته، درست بر عکس بسیاری از برداشتهای غلط و انحرافی و کج اندیشیها و کج سلیقگی ها و توطئه ها و تحریفهای غلط و انحرافی است که دانسته و ندانسته در داخل و یا از خارج بر امت اسلامی تحمیل شده و زمینه را برای لغزش، اشتباه، و انحراف فراهم نموده است. و در یک جمع بندی کلی می توان گفت راهی را که امام با الهام از اسلام پیموده اند نه با لائیسم فرهنگهای ضد دینی، مادیگری اومانیسم و پوزیتیویسیم و مانند آن سازگار است، نه با نوگرایی افراطی، تجدّدخواهی و تجددطلبی به اصطلاح روشنفکری دینی، پروتستانتیزم دینی و تطبیق دینی با سلیقه ها و نظرایات بشری و وارداتی و انحرافی و التقاطی و نه با تحجّرگرایی، تعصّب غلط و کورکورانۀ مذهبی، خرافه گرایی، جمود و قشری گرایی که دین را کاملاً در حصار محدودیت و مظلومیت قرار می دهد، بلکه امام(ره) راه چهارمی را برگزیدند و ارائه فرمودند. راهی که در عین حفظ اصالت ها و ارزشها و مبانی دین (دین به معنی صحیح و اخص کلمه یعنی اسلام) و در عین پویایی و قدرت انطباق با شرایط زمان و مکان و در عین قدرت تحرک و سازندگی و امکان ادارۀ جامعه به نحو احسن، و تشکیل نظام و حکومت، و در عین حفظ و گسترش معنویات و ارزشهای اخلاقی و فضیلت و تقوا، برای پاسداری از اسلام سنّتی – اسلام صاحب جواهری - اسلام شیخ انصاری(ره) و فقه سنتی و روش متداول اجتهاد و فقاهت و استنباط احکام در حوزه ها اهمیت ویژه ای قایل است.
و این راهی است که امام(س) خود پیمودند و بر ادامۀ آن به ویژه نسبت به حوزهای علمی و دینی تأکید وافر داشتند. این همان شیوۀ فقهای بزرگ اسلام در طول چهارده قرن از تاریخ پرافتخار نخبگان و برجستگان و شخصیتهای بزرگ اسلام است که امروز امت بزرگ اسلامی مدیون زحمات و خدمات آنهاست و از میراث گرانبهای آنها استفاده می کند و لذت می برد. و این همان تعبیر های زیبای امام(ره) است که گاهی به نام اسلام ناب محمدی(ص) از آن سخن می گفتند و زمانی از فقه سنتی تمجید می فرمودند؛ و بار دیگر بر سیرۀ سلف صالح شیوۀ فقاهتی مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری(ره) تأکید می کردند. و در عین حال می فرمودند: اجتهاد مصطلح در حوزه ها امروز پاسخگوی نیازهای جامعه نیست و باید فقیه نسبت به شرایط زمان و مکان واقف باشد؛ و از نقش زمان و مکان در اجتهاد سخن می راندند. و از اسلام، جهاد و مبارزه، کار و حرکت، مقاومت و شهادت، حیات و حرکت، و عرت و استقلال سخن می گفتند.
جایگاه دین در توسعه:
از آنچه گذشت تا حدودی ابعاد توسعۀ فرهنگی و گستردگی آن در زمینه های مادی و معنوی روشن شد. در این قسمت عنایت و تأکید بر یک اصل روشن، سازنده و نیرومند در مبانی و اصولی که امام رضوان الله تعالی علیه القا فرمودند لازم می نماید و می تواند کلید حل اندیشه های روشن و زندگی ساز امام(ره) باشد، بلکه می تواند توسعه را از زاویۀ دیگر و با بینش و برداشت صحیح تر عرضه و مطرح نماید و آن توسعه از دیدگاه اسلام از یک سو و توسعه و گسترش فرهنگ و مفاهیم دینی از سوی دیگر و نقش و تأثیر دین در توسعه از بعد سوم است. و این سه مطلب هریک در جای خود بسیار قابل توجه و مهم و زمینه ساز تحقیق و بررسی توسط دانشمندان و کارشناسان و صاحبنظران آگاه و دلسوز است.
1 - توسعه از نظر اسلام.
2 - توسعۀ مفاهیم و فرهنگ دینی (احیا و گسترش فرهنگ دینی).
3 - نقش و تأثیر دین در توسعه.
بحث اول که توسعه از دیدگاه دین و اسلام باشد خود بحث جداگانه ای است که مقال و مجال دیگری را می طلبد و فعلاً از طرح آن صرف نظر می شود. اما دربارۀ بحث دوم و سوم که گسترش و احیای فرهنگ دینی و نیز نقش دین در توسعه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی جامعه باشد، در این نوشتار به توضیح مختصری خواهیم پرداخت.
الف) در آغاز نظر خوانندگان گرامی و محترم را به این مطلب جلب می کنیم که در تئوریهای گوناگون توسعه و اندیشۀ تئوری پردازان مربوط غالباً جایی برای فرهنگ دینی دیده نشده بلکه آن را منافی و در تضاد با توسعه به حساب می آورده اند. چون این مفاهیم در دهه های اخیر نوعاً از غرب سر برآورده و آن هم در برابر کلیسا و در اثر تحولات صنعت غرب و پس از رنساس. و جالب این است که بیشتر مفهوم مادی و صنعتی و تکنولوژیکی داشته و دارد و در برابر جهان سوم و کشورهای عقب افتاده یا در حال توسعه عنوان شده است و بر همین اساس جهان را به دو یا سه قطب توسعه یافته و در حال توسعه و توسعه نیافته تقسیم نموده اند و چه بسا ریشه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اساساً استعماری به منظور غارت و سلطه و وابسته کردن کشورهای جهان سوم به کشورهای صنعتی غرب داشته و دارند.
و مع الأسف در میان ادیان الهی در معنای اصلی و واقعی خود و بدون تحریف و انحراف از اسلام به عنوان یک مکتب انسان ساز و زندگی ساز ذکر و نامی برده نشده از این زاویه مفاهیم والای اسلامی و فرهنگ غنی دینی مورد توجه قرار نگرفته، بلکه مورد بی مهری و دشمنی و شماتت نیز قرار گرفته است.
امام و توسعۀ فرهنگ دینی:
در اینجاست که نقش شگرف و اعجاب انگیز امام(س) تجلّی می کند. او راه جدیدی را برای بینش و اندیشه و تفکرات بشری و غربی می گشاید؛ و اسلام را به عنوان یک مکتب، یک فرهنگ، یک ایدئولوژی، یک جهان بینی و یک شیوۀ نگرش به حیات و جامعه و جهان و زندگی و انسان و ارزشهای هستی و هستی آفرین و خلاصه به عنوان یک نظام مطرح می نماید؛ و بر قابلیت و قدرت جذب و تحول و انطباق آن با شرایط و محیط بلکه بر قدرت سازندگی و شکل دهی و راهگشایی اسلام تأکید می کند. و توانایی معنا و مفهوم بخشی اسلام به نظر، اندیشه و دیدگاه انسانها نسبت به جهان هستی و ارزشهای مطلوب را می نمایاند.
این تصور غلط در اندیشۀ غربی ها و غربزده ها و تئوری پردازان تو سعه شکل گرفته که دین اسلام را با توسعه چه کار؟ و دین دارای اصول و مفاهیم ثابتی است توسعه یک مفهوم فراگیر جدید و پویا دارد و بیشتر با تجدّدخواهی و نوگرایی و تغییرات و تحولات اجتماعی سروکار دارد و با مفاهیم و بنیادهای دینی ا رتباط ندارد بلکه ضدیت دارد و دین مفهومی قدیمی و کهنه دارد – العیاذبالله - و توسعه، مفهومی متجدّد و نو.
امّا امام(ره) با حرکت و عمل و بیان و ارائه تعریف صحیحی از دین و اسلام، همۀ این تصورات غلط و پوچ را نقش بر آب کرده و بر همه خط بطلان کشیدند. بلکه در میدان عمل ثابت کردند که تأثیر و نقش دین در این رابطه بسیار عمیق تر و گسترده تر و سازنده تر از آن است که قابل تصو ر باشد. در این بخش از زندگی و سخنان امام رضوان الله علیه میدان وسیعی از سخن و مسائل بسیار و محورهای فراوانی به نظر می رسد که ذیلاً به برخی اشاره نموده و بر دو یا سه محور تأکید می نماید.
1 - احیاء و توسعه فرهنگ دینی 2 - نقش و تأثیر دین در توسعه 3 - عوامل توسعه 4 - محتوا و اهداف 5 - وظایف و مسئولیتها 6 - روشها و متدها 7 - برنامه ریزی 8 - موانع و آفات 9 - تهاجم فرهنگی و مبارزه با آن 10 - انتقال فرهنگی 11 - مواریث فرهنگی 12 - شعایر، مراسم 13 - تربیت کادرهای شایسته 14 - ارتباط حوزه و دانشگاه 15 - نظام حوزه ای و فقه سنتی 16 - فرهنگ تحقیق، مطالعه، پژوهش 17 - ایجاد بنیادهای سالم و زنده 18 – ضرورت تحول در نهادهای فرهنگی.
امام و توسعه فرهنگ دینی:
الف) احیای دین به عنوان یک مکتب، یک نظام، یک ایدئولوژی پویا و متحرک و تأثیر آن بر سایر بخشها و کلیه شئون زندگی و رفتارهای گوناگون جامعه، از جمله تأثیر دین بر روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، در استراتژیهای کوتاه مدت و درازمدت، در نظامهای گوناگون تولید، توزیع، و مصرف جامعه، در بهداشت و درمان، در آموزش و تربیت، در روابط و پیوندهای خانوادگی، ملی، در ساختارهای اداری و حکومت در حاکمیت آزادی و اراده مردم است. و به هر کیفیت نقش و تأثیر بنیادین دین در کلیۀ زیرساخت ها و پایه ها و اصول و روابط مختلف ملی و بین المللی و تحول در اندیشه و بینش جامعه در تعلیم و تربیت و تمدن در بهینه سازی روابط تولید کننده یا مصرف کننده.
بدیهی است این شیوه برداشت از دین، راه جدیدی را برای بشریت می گشاید و کلیۀ فلسفه های بشری را دستخوش تحول و دگرگونی می نماید. و نقش دین را به صورت زنده در زندگی انسانها مطرح می سازد. چیزی که غرب به ویژه بعد از رنسانس به طور کلی با آن بیگانه بود و هر آنچه را مطرح نموده و خواست شرق را به دنبال خود بکشد، به توفیق کامل دست نیافت. سردمداران رنسانس در پی این بودند که بر مبنای اندیشه های غیر دینی و لائیک. حرکتهای فردی و اجتماعی را توجیه و تبیین و تفسیر کنند و بر اساس آن برنامه ریزی نمایند و نظامها را به وجود آوردند. اما نقش و کار امام، همان تأثیر و تحول شگفت انگیزی که انبیا(ع) در طول تاریخ برای جامعه داشتند، برای امت کنونی اسلام داشت. امام امت با کلیۀ شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم برخورد کرده و فرهنگ جاهلی و ضد الهی را شدیداً به باد انتقاد گرفتند و راه فطرت و و حی و توحید را برای انسانها گشودند. تحولی را که امام بر مبنای اندیشه های اسلامی ایجاد نمودند خود بهترین شاهد صادق بر این مدعاست. خود آن حضرت نیز مکرر می فرمودند که: «ملت ما یک ملت الهی شده است».
ب) تحول در بینش و اندیشه جامعه: بدون شک منشأ و ریشه انقلاب اسلامی و تحول عظیمی که در جهان بوجود آورد، برداشت صحیح نسبت به مفاهیم دینی و تحول در اندیشۀ جامعه بود که پیش از آن، توسط برداشتهای غلط و خرافی تحریف شده بود. زیرا عوامل استعمار کمتر اجازه می دادند تا دین به عنوان عامل حرکت ملتها و امتها و انگیزه ای برای شورش و انقلاب مطرح شود. و احیاناً مسائلی مانند قضا و قدر و سرنوشت محتوم و یا نفی جهاد و مبارزه و کار و کوشش در عصر غیبت و یا جهل و خرافات و تبلیغات مسموم استکبار جهانی و غرب، که مثلاً دین عامل رکود و توقف است، و یا فقر و محرومیت برای جهان سوم یک امر محتوم و مقدر است، و یا اینکه مبارزه و تشکیل حکومت در زمان غیبت بی فایده و بی نتیجه است، مطرح می شد.
امام(ره) با گفتار و کردار خود همۀ این طلسم های باطل و غلط و انحرافی را شکسته و این پندارهای غلط و باطل را رسوا ساختند و راه مجد و عظمت و حرکت را به ملت اسلام و ملتهای در بند نشان دادند و عامل اصلی نجات مسلمانان و مستضعفان جهان را جهاد و مبارزه و کار و کوشش و سازندگی و حرکت دانستند. (مسأله نفی تحریف و انحراف از دین و مفاهیم دینی در طول تاریخ، تلخی ها، رنجها و مصائب فراوانی به بار آورده).
ج) جامعیت و کاملیت اسلام از نظر اعتقادی بلاشک، اسلام دین جامع، و کاملی است و پاسخگوی همه نیازهای بشری تا قیامت است. لذا طرح مسائل جدید و مستحدثه و پاسخگویی صحیح به آن و پیش بینی حوادث بلکه سیاستگذاری نسبت به آن، امر بسیار مهمی است. و سخنان امام را می بینیم که در همۀ این زمینه ها پیشتاز و راه گشاست. طرح مسأله زمان و مکان در اجتهاد - منشور عظیم روحانیت، طرح مسأله بعد عملی فقه و حکومت و بیان امام در این رابطه؛ طرح مسائل اسلامی به صورت سیستماتیک و در راستای ادارۀ جامعه و حکومت، طرح نظام مدیریت، سازماندهی، برنامه ریزی، رابطۀ حوزه و دانشگاه در رابطه با مفاهیم دینی، طرح بسیاری از مسائل تازۀ دیگر در بیان امام بویژه در سالهای آخر عمر شریفشان همه در راستای حاکمیت عملی و تحقق عینی مفاهیم و فقه اسلامی است.
د) نقش کلیدی رهبری و ولایت فقیه در هدایت امور جامعه و در اداره شئون مردم و در تنظیم هدایت و تمشیت امور و شناخت حوادث و اظهار نظر نسبت به آن و طرح این مسأله مهم که از امّهات مسائل اسلامی است، در بیانات و دستورات و درسهای امام(س) یکی از بزرگترین عوامل و اسناد افتخار و عزت اسلام و مسلمین است. امام(ره) در بحث خارج فقهشان در مکاسب مرحوم شیخ اعظم انصاری وقتی به این بحث رسیدند زمینه و دامنۀ بحث را گسترده و عمیق و اصولی مورد بررسی و تفحص قرار دادند و به ابعاد این مسأله پرداختند و در اطراف آن ارائه طریق فرموده و در تحریر الوسیله ابواب مناسب با آن را مانند کتاب امر به معروف و نهی از منکر و دفاع و... تحریر و تقریر نمودند که مبنای نظام مقدس اسلامی ما شد، و بعداً و در خلال سالها به ویژه سالهای اول انقلاب مکرر بر آن تأکید کرده و در سالهای آخر زوایای آن را گشودند که جای هیچ شبهه ای برای احدی باقی نماند.
جمع بندی، پیشنهادها و تذکرات:
1 - رشد و توسعه از دیدگاه اسلام و امام مفهومی وسیع و همه جانبه دارد؛ و کلیۀ ابعاد وجودی انسان را فرا می گیرد و راه جدید و حیاتبخشی که همان راه انبیا و راه وحی الهی است فرا راه انسانها می گشاید، و انسانها را از تک بعدی و تک ساختی بودی و اسارت در برابر تمایلات پست مادی و لذایذ حیوانی و شهوات تمتعات نجات می دهد و به زندگی و حیات و روابط انسانی معنا و مفهوم می بخشد، و معنویت و اخلاق و تهذیب نفس و قرب و سیر الی الله را در مسیر اهداف و حیات او قرار می دهد، و فرهنگ، هم زیر بنای توسعه است و هم، هدف از توسعه و هم، عامل است و پایه و هم، هدف و نتیجه است.
بنابر آنچه ذکر شد، حیات فرهنگی، فکری، اعتقادی و مذهبی، اساس حیات و زندگی انسان را تشکیل می دهد، و باورها و اعتقادات دینی محور رشد و توسعه در ابعاد دیگر زندگی انسانها خواهد بود، و پیشرفت علم و صنعت و تمدن و فرهنگ مادی منهای حیات معقول و معنوی انسانها در حقیقت مرگ انسانیت انسان است، و تن مرده و جان نادان و بی معرفت یکی است و محور باید فرهنگ به ویژه فرهنگ دینی و اسلامی باشد.
2 - رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی از آثار رشد فرهنگی است؛ و از نقش و تأثیر فرهنگ و انگیزه ها و باورهای دینی و اندیشه ها و مبانی اعتقادی در ایجاد تحول و دگرگونی در همۀ ابعاد و زوایای زندگی نباید غافل ماند؛ و امام در این رابطه تأکید فراوان دارند. البته توسعۀ اقتصادی نه تنها در اسلام و در دیدگاه امام مبتنی بر اعتقادات و ساختار فرهنگی و دینی و شناخت نسبت به انسان می باشد، بلکه حتی دریک نگرش وسیعتر می توان ادعا نمود توسعۀ اقتصادی و تکنولوژیک در دیدگاه بلوکهای غرب و شرق نیز مبتنی بر ساختار فرهنگی و شناخت و تعریف از انسان شکل گرفته است. لیکن در جایی این موضوع به صورت تئوریک مدون و اعلام شده (شرق) و در جایی مکتوم و مخفی مانده است، و یا حداقل کمتر اعلام شده است؛ اما مبنا و پایه های اصلی آن را بنیادهای فکری، فرهنگی غرب، تشکیل می دهد. و از نگرش غرب نسبت به انسان و جهان آفرینش نشأت می گیرد و روح فرهنگ مادی و تمایلات حیوانی و لذت جویی و سلطه گری و برتری طلبی غربی بر آن حاکم است. و در نتیجه، هر الگو و مدل از توسعه زیر بنای فرهنگی خاص خود را دارد که مبتنی بر تعریفش از انسان و جهان و هدف از خلقت و آفرینش و ارزشها و مبانی فکری، اعتقادی و فرهنگی آن است.
بدیهی است ما چون زیربناهای فکری و فرهنگیمان با زیربناها و بینشها و برداشتهای فرهنگی غرب تفاوت بنیادی دارد، نمی توانیم دنبال زیربناها و الگوهای غربی برویم و از آنها پیروی کنیم. ضمن اینکه بهره برداری از دانش بشری و تجربه های دیگران در راستای آرمانهای الهی جامعه مان یک امر مطلوب است.
3 - احیای فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص) برای همۀ ما انسانهای آزاده عالم یک وظیفه و تکلیف است. امام با طرح این قبیل مسائل، مسیر تاریخ را دگرگون ساختند و سرفصل جدیدی در تاریخ و باورها و اندیشه های بشریت گشودند، و بر این اصل تأکید کرده و از اهمیت و نقش حوزه و دانشگاه و پیوند ارتباط این دو با یکدیگر و تأثیر آنها در سرنوشت ملت و کشور و امت اسلام سخن گفتند. و بر وحدت همۀ بخشها و نهادها و ارگانها عنایت داشتند، و بر تجدید دوبارۀ حیات و عزت و وحدت امت اسلامی دل می سوزاندند و بر احیای ارزشهای دینی و نظام والای الهی و تحقق آرمانهای بزرگ انبیا و برافروختن چراغ سرخ شهادت و کربلا و زنده نگه داشتن مکتب عاشورا، و پاسداری از حریم امامت و ولایت عشق می ورزیدند.
4 - هشیاری و بیداری در برابر توطئه ها و تهاجم فرهنگی غرب و اسم ها و ایسم های دست پخت بشر و دسیسه ها و حیله های پشت پردۀ استکبار جهانی لازم است، و هر گونه غفلت، خودباختگی، تسلیم و اطاعت بیچون و چرا عواقب خطرناک و ذلت باری برای ملتها و کشورها خواهد داشت که قابل جبران نیست. بلکه مقابله با تمایلات افسار گسیختۀ انسان غربی و غرب پس از رنسانس که زندگی خود را بر مبنای لذت جویی و کامیابی و بهره وری هر چه بیشتر مادی و جنسی شکل داده اند و تنها به شکم و رفاه و مادیات می اندیشند و به نیازمندیها و غرایز مادی می نگرند و حیات انسانی را تا حد حیوانات تنزل داده اند و ملتها را به بردگی علم و تکنولوژی و صنعت و ثروت و سرمایه، تبلیغ و تهدید می کند و بلکه خود انسان غربی را نیز در زنجیر بندگی و بردگی اسیر و زندانی نموده اند، یک ضرورت بلکه یک تکلیف و وظیفۀ ملی و اسلامی است. امام رضوان الله تعالی علیه در منشور انقلاب می فرمایند: «سران کفر و شرک همۀ موجودیت توحید را به خطر انداخته و تمامی مظاهر ملی و فرهنگی و دینی و سیاسی ملتها را بازیچۀ هوس ها و شهوت ها نموده اند. ما نیز باید کیان وجودی آنها را به خطر افکنیم و نترسید و نهراسید که خدا با ماست و...»
لذا باید بر تجدید و احیای فرهنگ انبیاء و وحی کوشید؛ و ندای ملکوتی توحید و عبودیت و ولایت را در دل و جان و عمق وجود انسانها زنده و بیدار ساخت.
5 - آینده نگری، آگاهی و بیداری، جهاد و مبارزۀ همه جانبه برای حاکمیت مکتب، و انسانی، الهی دیدن حیات و جامعه، و جهانی دیدن ابعاد زندگی، و احیای هویت فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و استراتژیک دنیای اسلام و جهان مستضعفان و محرومان و کوخ نشینان در برابر مستکبران و کاخ نشینان و مترفان و توطئه های گوناگون آنان یکی از اصول استراتژیک و بنیادین و در اندیشه ها و دیدگاههای امام خمینی(ره) است، که باید همچنان پرقدرت حفظ و پاسداری شود. و در حقیقت امام، راه را برای ما گشودند و زمینه ها را فراهم ساختند. اما وظیفۀ ما درک صحیح راه و خط امام و تبین روشن و دقیق نسبت به مواضع و مفاهیم ارزشمندی است که در سخنان و کلمات حکیمانۀ آن امام بزرگوار دیده می شود و حفظ و پاسداری از آن است. امام(ره) علو درجات انسانی را نشانه گرفته و بر شرف و شخصیت انسانها تکیه کرده و رمز موفقیت را درغنای ذاتی جامعه از بیگانگان و جوشش و کوشش درونی همه با هم بیان نمودند، و همۀ بحثها را به صورت کامل و همه جانبه دیده و کلیه اهداف والا را نشان داده و نشانه رفته و همۀ عوامل پیش برنده و بازدارنده را پوشش داده اند.
امام، فرهنگ کار و کارگری را به احسن وجه دیده که زیباتر از آن سراغ نداریم. و فرموده اند که: حق تعالی کارگر است و من بازوی کارگران را می بوسم و... امام، فرهنگ تعلیم و تربیت را دیده و فرموه اند: «ایران را مدرسه کنیم». و گفتند: «معلمی شغل انبیاست». امام، کشاورزی و دامداری را دیده و فرموده اند کار انبیاست.
امام، انگیزه های لازم را برای توسعه ایجاد نموده و وابستگی را تلخ ترین چیز دانستند؛ و عشق و حرکت و سازندگی را در همۀ زوایا در جامعه زنده کردند. انقلاب امام، همه اش حرکت، تحول و توسعه و رشد است. امام بر مشارکت همه جانبۀ مردم «همه با هم بودن و همدست و همدستان شدن» تأکید بلیغ فرمودند. مشارکت سیاسی و آگاهانۀ مردم و ملت امور کشور و احساس مسئولیت و حضور یکپارچه مردم در صحنه های گوناگون انقلاب و جنگ، و حرکت و حیات و قدرت ملت، جزو اصلی ترین محورهای بیانات و رهنمودهای امام رضوان الله تعالی علیه بود. و از مجالس فرمایشی و آلت دست بیگانه به شدت انتقاد می فرمودند. در دوران با شکوه آن بزرگوار، حیات سیاسی جامعه زنده شد و مردم در همۀ زوایای حکومت، احساس مشارکت و مسئولیت نمودند. شاید کمتر کشور و حکومتی در دوران انقلاب و جنگ توانسته باشد این همه بر مردم تکیه کند و از مردم استفاده کند و آنان را به پشتیبانی و تشریک مساعی فراخوانده باشد. وحدت همه با هم، وحدت ملت، وحدت مسئولین، وحدت ملت و دولت، وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت امت اسلام، وحدت همۀ مستضعفان جهان در برابر مستکبران یکی از عناصر اصلی و عوامل مهم رشد و توسعه و قطع وابستگی از دیدگاه امام است؛ فکر وحدت، فرهنگ وحدت، حیات واحد، وحدت بر مبنای ایمان و اسلام و قرآن و در سایۀ امامت و ولایت و رهبری نظام اداری شایسته و کارگزاران لایق و متعهد و مدیران با کفایت و دلسوز و تحقیقات خوداتکایی و خودباروری، اعتماد به نفس و در نهایت اتکال به خداوند به عنوان کلید موفقیت و رمز پیروزی.
اکنون آن مفاهیم والا نباید کمرنگ شود؛ و ارزشهای دوران انقلاب نباید سست گردد، و راه امام نباید فراموش گردد. امام، زمینه های واقعی را فراهم کرده و بنای عزت و عظمت را پایه گذاری فرموده، امّا همۀ بنا را نساخته بلکه زیربنا را ساخته و تکمیل بنا و استمرار آن به عهدۀ ماست. امام، تصویری روشن و ظریف از آرمانها ارائه فرموده و پتانسیل های لازم را ایجاد نموده و محورهای اساسی را تذکر داده و خطوط کلی را با بینش عمیق و الهی خود ترسیم نموده اند بر ماست تا کاخ با عظمت و رفیعی را که آن حضرت آرزو داشتند و وعده می دانند، عینیت بخشیم و برای تکمیل و تحقق و استواری آن بکوشیم.
6 - تربیت و هدایت مغزها و احیای هویت فرهنگی ملت رشید ایران و امت بزرگ اسلام و فقرا و مستمندان جهان در برابر مستکبران و ثروتمندان و مترفان بی درد و تلاش در دگرگون سازی روابط ظالمانه جهانی در کلیه زمینه های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، تبلیغاتی، اطلاعاتی، پولی، سازمانی و حقوقی و تکنولوژیکی، تجاری و صنعتی و... یک ضرورت و یک وظیفه است.
خوشبختانه کشور ما و کشور های اسلام و جهان سوم از نظر منابع و امکانات و نیروی انسانی و زمینه های رشد و شکوفایی و قدرت و اراده و نیروی ایمان و معنویت از اعتبار و پتانسیل های بالایی برخوردارند که باید با برنامه ریزی و تقویت بنیۀ علمی، تحقیقاتی و وحدت کلمه راه تحقق آرمانهای امام را هموار نمایند و دست چپاولگران و غارتگران بین المللی را از سر خود کوتاه نمایند.
امید آنکه در درک هر چه بهتر و صحیح تر ابعاد و مفاهیم مورد نظر امام قدس سره الشریف در زمینه های توسعۀ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی موفق باشیم. و راه را برای تبیین و پیاده نمودن هرچه عمیق تر و دقیق تر سیرۀ علمی و عملی آن حضرت در این رابطه بگشاییم؛ تا نسل جوان و نوجوان جامعۀ ما و نسلهای آینده بشریت از آبشخور حیات معنوی و انسان ساز آن بزرگوار بهره مند و برخوردار گردند. و بشریت شخصیت الهی خود را بازیابد و از چنگال دیو شهوت و گرایش به شهوات و لذات پست مادی و حیوانی آزاد شود. و راه جدیدی از رشد و توسعه و رفاه و تعالی و عظمت را فرا راه خود ببیند و بپیماید. در اینجاست که وظیفۀ همه علما و دانشمندان و فقیهان و محققان و دردمندان و دلسوزان و پاسداران حریم شرف و فضیلت و علم و انسانیت و تقوا و عدالت بسیار حساس و خطیر و گرانسنگ خواهد بود. و باید از خداوند توفیق خدمت خواست.
خداوندا، امام و معلم و مربی و احیا کنندۀ اسلام ناب محمدی(ص) را با اولیای
اسلام و پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ هدی(ع) محشور فرما. و به همۀ ما توفیق معرفت و درک صحیح معارف اسلام و پیروی از خط امامت و ولایت و رهبری به ویژه پاسداری از راه امام(ره) را عطا بفرما.
بار پروردگارا، رهبر معظم انقلاب و همۀ رهروان پاک و راستین خط امام و مرزبانان و سنگرنشینان مرزهای توحید را بیش از پیش موفق بدار، بارالها قلب تپندۀ عالم امکان حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف را از همۀ ما خشنود بفرما.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین و السلام علیکم و علی عبادالله الصالحین
مآخذ:
جدول شماره 1 - نرخ رشد متوسط محصولات کشاورزی 66 - 1358، 69 - 67
مأخذ: سازمان برنامه و بودجه، پیوست برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اول جمهوری اسلامی ایران (72 - 1368)، سازمان برنامه و بودجه برای ارقام مربوط به سالهای 66 - 58.
گندم جو
جدول شماره 4 - هزینه های تحقیقانی و عمرانی بخش کشاورزی 69 - 1360 (ارقام میلیون ریال)