مبانی فکری و نظری هر اندیشمندی، بیان کنندة نحوة نگرش او به جهان و مسائل آن است و ریشه و اساس اندیشه های او را در مباحث گوناگون تشکیل می دهد. بنابراین هر اندیشه ای بر یک شناخت و جهان بینی استوار است که بیانگر نوع برداشت، تفسیر و نوع تحلیلی است که دربارة هستی، جهان، انسان، جامعه و تاریخ دارد و زیربنای سایر شناخت ها و معرفت های انسان را تشکیل می دهد. بر همین اساس تنوع در اندیشه ها و دیدگاه ها پیرامون یک موضوع و مسئله نیز در واقع به تنوع جهان بینی ها برمی گردد. (ر.ک: اندیشه سیاسی امام خمینی؛ ص 117)
امام خمینی نیز در این باره می فرماید:
ارزش ها در دنیا به حسب مکتب ها و به حسب دیدها مختلف است. با مطالعه به مکتب هایی که در دنیاست و به مسلک هایی که در دنیاست، می توانیم بفهمیم که ارزش ها در مکتب ها اختلاف دارد و در ایده ها هم اختلاف دارند. (صحیفه امام؛ ج 17؛ ص 183)
لذا پرداختن به مبانی یا بنیان های فکری و نظری هر متفکر قبل از ورود به بحث مورد نظر ضرورت می یابد، چرا که نوع تفسیر و تحلیل متفکر از مسئله در پرتو فهم این مبانی آشکار خواهد شد. همچنین با آگاهی از این مبانی، می توان فهمید که اندیشه متفکر را باید در چه چارچوبی مورد بررسی و فهم قرار داد. بالتبع در بررسی سرمایة اجتماعی در اندیشة امام خمینی نیز که موضوع پژوهش حاضر است، توجه به این مبانی کلی تر ضرورت می یابد. لذا قبل از پرداختن به سؤال اصلی تحقیق، لازم دیدیم تا ابتدا نگرش ایشان به هستی، انسان و جامعه و فرد را، که در واقع جهان بینی ایشان را تشکیل می دهد بررسی کنیم؛ سپس با توجه به این مبانی که به درک بهتر موضوع نیز کمک می کند، به مباحث اصلی تحقیق خواهیم پرداخت.
نگرش امام به هستی
هستی شناسی امام خمینی مأخوذ از دیدگاه توحیدی اسلام است و می توان ایشان را از حیث هستی شناسی، پیرو تفکر و فلسفة متعالیة صدرایی دانست؛ لذا ایشان در زمرة اندیشمندان اصالت وجودی قرار می گیرد. (ر.ک: اندیشه سیاسی امام خمینی (س)؛ ص 146) به طور خلاصه، نگاه صدرایی بر پایة یک «جهان بینی توحیدی» و «کل گرایی وحدت گرا» قرار دارد. بر پایة این نحوة نگرش، نوعی معرفت هماهنگ و طولی به عالم وجود دارد، نوعی نگاه هماهنگ به خدا، انسان، طبیعت، جامعه، هستی و دنیا و آخرت؛ معرفتی که عالم را یک پارچه می بیند و بین ساحت های مختلف شناختی، ارزشی، احساسی و رفتاری، به طور منطقی و اصولی تفکیک قائل نمی شود. (ر.ک: انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن؛ ص: 63) در نگاه صدرایی همة موجودات به مثابة یک کل به هم پیوسته ماهیت از اویی و به سوی اویی دارند. مفروض اصلی این دیدگاه نیز باور به غایت، ذات، جوهر، اصل و وجود ضروری برای هستی است. (ر.ک: همان؛ ص: 64) هستی در نگاه امام خمینی (س) نیز هدف دار و دارای مبدأ و معاد است و از ویژگی های اساسی آن ابعادی چون غیب و شهود، غایت مندی، برخورداری از خالق مدبر، قانون مندی و ابتناء بر عدل بودن است. ایشان نظام هستی را جلوة حضور حق تعالی و محضر خدا می داند. (ر.ک: مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة؛ ص 46) حیات دنیوی را دار فنا و آخرت را دار بقا و ثبات و زندگانی ابدی برمی شمرد. در بینش توحیدی ایشان خداوند هستی محض و مطلق است و همة عالم نشأت گرفته از او و در هستی خود وابسته به اوست؛ در نتیجه علم خداوند به نظام هستی نیز تامّ و تمام است و به تمام ابعاد حیات آدمی و توانایی ها و نیازهایش وقوف کامل دارد، لذا بیش از همه بر مسیر سعادت و سلامت آن آگاه است. (ر.ک: اندیشه سیاسی امام خمینی؛ ص 146) به طوری که ایشان می فرمایند:
خالق و آفرینندة جهان و همة عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همة حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. (صحیفه امام؛ ج 5؛ ص 387)
بنابراین ابعاد مهم هستی شناسی امام خمینی (س) عبارتند از:
- توحید و خدا محوری: همان گونه که اشاره شد، توحید محور اصلی هستی شناسی امام خمینی (س) و در واقع ریشه و اصل همة اعتقادات او در تمام ابعاد معرفت، اندیشه و عمل ایشان را تشکیل می دهد؛ به طوری که سایر مبانی فکری و نظری امام خمینی (س) نیز در حقیقت منبعث از این اصل است. (ر.ک: همان؛ ص 387 -388) بر همین اساس اندیشة امام خمینی (س) نوعی اندیشة توحیدی یا توحید محور است. به طوری که ایشان می فرمایند:
اعتقادات من و همة مسلمین، همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان به حق بعد از آن حضرت بیان فرموده اند که ریشه و اصل همة آن عقاید - که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است. (صحیفه امام؛ ج: 5؛ ص: 387)
براساس این اصل قانون و قانون گذاری نیز منحصر به خداست و سعادت و کمال انسان و جوامع بشری نیز تنها در گرو اطاعت و پیروی از قانون خدا قرار دارد، که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است. (ر.ک: همان؛ ص: 388)
- وحدت در عین کثرت: از دیدگاه امام خمینی (س)، حقیقت واحد است و همة امور به یک امر بازگشت دارند، هر چند تجلی ها و تنوع و کثرت داشته باشند. (اندیشه سیاسی امام خمینی (س)؛ ص: 155)
در واقع براساس اصل توحیدگرایی، در دیدگاه ایشان جهان به رغم تکثرهایش از ریسمان مشترک و وحدت بخشی برخوردار است و نگرشی یک پارچه به عالم حاکم است.
- نگاه فرا مادی: امام خمینی (س) هستی را شامل عالم طبیعت و سایر عوالم ماورای آن می داند (ر.ک: صحیفه امام؛ ج: 21؛ ص: 393) و با تشریح دیدگاه جهان بینی مادی و الهی، معیار شناخت در جهان بینی الهی را تنها محدود به «حس» نمی داند و هستی را اعم از غیب و شهادت دانسته (ر.ک: همان؛ ج: 21 ؛ ص: 222) و ادراکات انسان را نیز تنها در ادراکات مادی خلاصه نمی کند. (ر.ک: همان؛ ج4، ص 9) لذا امام خمینی (س) در تحلیل و تفسیر پدیده ها، آن ها را تنها در دایرة تنگ و محدود این جهان مادی تفسیر نمی کند. البته در این نگاه، کل هستی به عنوان یک نظام واحد، دارای اجزایی مرتبط است و زندگی فردی و اجتماعی انسان نیز باید با این کلیت منظم هماهنگ گردد. (اندیشه سیاسی امام خمینی (س)؛ ص: 152)
- پیوند دین و دنیا: در نگرش توحیدی امام خمینی (س)، بین دین و دنیا پیوندی عمیق وجود دارد و این دو به هیچ وجه در تعارض با یکدیگر قرار ندارند. دین تنها برای سلامت آخرت نیست، بلکه تدبیر امور دنیوی را نیز در بر می گیرد. بر همین اساس است که حتی عرفان امام خمینی (س)، عرفانی سیاسی- اجتماعی است و فقه او تنها متوجه مسائل فردی نیست، بلکه فقهی سیاسی - اجتماعی است؛ چرا که دین از منظر ایشان متکفل تمام ابعاد زندگی می باشد. (ر.ک: صحیفه امام؛ ج:6؛ ص: 43؛ و ج:5؛ ص: 389)
ـ عدل محوری: در دیدگاه توحیدی، جهان هستی با نظام عدل توصیف می گردد. در نگرش امام خمینی (س) نیز، عدل محور و بنیان هستی و خلقت را تشکیل می دهد. خداوند عادل مطلق است و جهان نیز براساس عدل او می باشد و بر همین اساس در زندگانی و حیات اجتماعی آدمیان نیز «حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم به طریقة عادلانه زندگی کنند». (ولایت فقیه؛ ص: 40) به طوری که حتی از ضرورت های ارسال پیامبران نیز دعوت انسان ها به توحید و تحقق نظام عادلانة اجتماعی بوده است.
نگرش امام به انسان
یکی از اولین پیامدهای نظری داشتن بینش توحیدی این است که انسان شناسی متفاوتی را با خود به همراه می آورد؛ که در آن انسان در وجود و حیات، خود را وابسته و نیازمند به وجودی مطلق و برتر می بیند که ارادة او به پدید آمدن نظام هستی منجر شده است. انسان شناسی ای که دارای بینش غایت اندیشانه نسبت به انسان است و قائل به جوهر و ذاتی برای انسان و حقوق اوست. لذا جایگاه انسان در ادامة جایگاه خداوند و در یک نظام سلسله مراتبی طولی مشاهده می شود. البته این امر به معنای فروکاستن از ارزش و جایگاه انسان در هستی نمی باشد؛ چرا که آدمی اشرف مخلوقات خداوند در روی زمین دانسته شده است. (ر.ک: بقره (2): 30) و قرآن کریم دومین مقام رفعت و شکوه هستی پس از مقام الوهیت را برای انسان ترسیم ساخته و انسان را دارای بزرگ ترین ظرفیت های علمی و عملی (ر.ک: بقره (2): 31 ـ 33) و برخوردار از شرافت و کرامت ذاتی می داند. (ر.ک: اسراء (17): 70)
انسان شناسی امام خمینی (س) نیز در واقع بخشی از هستی شناسی توحیدی اوست؛چرا که ایشان انسان را در کلیت هستی و به عنوان بخش اساسی آن مورد توجه قرار می دهند. در این نگاه، انسان به عنوان آفریدة خداوند متعال در نظر گرفته می شود که به دلیل برخورداری از قوة ناطقه، توان اندیشیدن و برخورداری از آزادی، توان اخذ تصمیم و انتخاب راه را دارد؛ (ر.ک: اندیشه سیاسی امام خمینی (س)؛ ص 161 - 162) لذا امام خمینی (س) خودِ انسان را اساس همة شکست ها و پیروزی ها، رهایی و رستگاری اخروی و سعادت و شقاوت می داند. به ویژه که برای «باور انسان» نقش اساسی قائل است و باور انسان را اساس تمام امور می داند.( ر.ک: صحیفه امام؛ ج:14؛ ص: 306)
امام خمینی (س) با تمایز و بر شمردن ویژگی های انسان با سایر موجودات، جایگاه ویژه ای برای انسان در نظام خلقت ترسیم می کند به طوری که امکان ترقی و تعالی برایش قائل است. (ر.ک: همان؛ ج: 4؛ ص: 185)
به تعبیر امام خمینی (س)، برتری انسان از سایر موجودات در دو بُعد ادراکات و غایات ادراکات است. بدین معنی که ادراکات انسان تقریباً نامتناهی است، زیرا در انسان قوة عاقله وجود دارد؛ همچنین در اهداف و غایات ادراکاتش نیز حد مشخصی وجود ندارد. (ر.ک: همان ) یکی از ویژگی های انسان نسبت به سایر موجودات، جهات عالی اوست، که انسانیت، کرامت و برتری او را تضمین می کند و او را از مرز حیوانیت فراتر می برد. به اعتقاد امام نیز انسان به طور کلی دارای دو بُعد یا دو جنبة معنوی و ظاهری است. جنبة ظاهری آن، جسم، ماده یا بُعد حیوانی است. جنبة معنوی آن نیز همان بعد روحی و ماورایی آن است. (ر.ک: همان؛ ج: 8؛ ص: 254) در واقع ایشان انسان را دارای ابعاد گوناگون نباتی، حیوانی، معنوی، تجرد باطنی، تعقّل و بالاتر از آن می داند. (ر.ک: همان؛ ج: 3؛ ص:218) لذا به تعبیر امام خمینی (س):
انسان مثل حیوانات نیست که یک حد حیوانی داشته باشد و تمام بشود. انسان یک حد مافوق حیوانی و یک مراتب مافوق حیوانی، مافوق عقل [دارد] تا برسد به مقامی که نمی توانیم از آن تعبیر کنیم. (صحیفه امام؛ ج: 4؛ ص: 186)
بنابراین انسان در دیدگاه امام خمینی (س) موجودی است که بالقوه توانایی و استعداد رسیدن به بالاترین مراتب کمال و درجات معنوی و بحر کبریایی را داراست؛ اما با حرکت در مسیر صحیح و تزکیه و تهذیب نفس است که می تواند به آن مقام دست یابد و در صورت انحراف، از پست ترین موجودات، پست تر می گردد. (ر.ک: همان؛ ج: 7؛ ص: 532؛ و ج:10؛ ص: 446؛ و ج: 14؛ ص: 154) لذا از دیدگاه امام خمینی (س)، انسان در بین مخلوقات تنها موجودی است که از دو طرف تنزل و تعالی بی انتهاست. یعنی هم می تواند در مرتبه ای پست تر از حیوان قرار می گیرد و هم می تواند خلیفة الله باشد و از این روست که می فرماید:
انسان، موجود متحرک است؛ از مرتبة طبیعت تا مرتبة غیب، تا فنا در الوهیت. (صحیفه امام؛ ج: 7؛ ص: 338)
بر همین مبناست که ایشان انسان را اسم اعظم الهی، عالم صغیر و عصارة هستی می داند. (ر.ک: همان؛ ج: 8؛ ص: 254 و 325) همچنین با توجه به جهان بینی توحیدی امام خمینی(س)، جهان و از جمله انسان، مخلوق خدا و نیازمند اوست و عقل و خرد وی نیز به گونه ای نیست که در تشخیص ابعاد مختلف و حقوق خویش خودکفا باشد، بلکه عقلی غایت مدار است که از پشتوانه وحی برخوردار است. بنابراین ارتباط با خدا، از جمله احتیاجات غیر قابل انکار نوع انسان به شمار می رود و «امامت» رشته ای است که این ارتباط را حفظ می کند. (ر.ک: اندیشه سیاسی امام خمینی؛ ص: 157) به همین دلیل ولایت و رهبری ائمه در نگاه امام جایگاه والایی دارد و از ضروریات دین به شمار می آید. همچنین در انسان شناسی امام خمینی (س)، آفرینش ابتدایی انسان با فطرتی خوب و خدایی است و انسان به حسب فطرت الهی و انسانی خود، گرایش به خیر و خوبی دارد. لذا می فرماید:
انسان؛ ... از اول با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهی به دنیا آمده ... که همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیت هاست که یا همین فطرت را شکوفا می کنند؛ و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرند. (صحیفه امام؛ ج: 14؛ ص: 33)
و یا می فرماید:
حبّ به خیر سرشت انسانی است، ما خود این سرشت را به انحراف می کشانیم. (همان؛ ج: 18؛ ص: 450)
در واقع از دیدگاه امام خمینی (س) این فطرت پاک و انسانی می تواند تحت تأثیر خانواده، جامعه و حکومت قرار گرفته و از صلاح و فساد آن ها تأثیر پذیرد. (ر.ک: همان؛ ج: 12؛ ص: 500) البته امام خمینی (س) با توجه به خصلت های انسان از جمله کمال خواهی، مطلق خواهی و سیری ناپذیری به این مطلب توجه دارد که:
انسان هرچه می خواهد برای خودش می خواهد. انسانی که برای خودش نخواهد، در تمام بشر چند تا دانه ممکن است پیدا بشود. (صحیفه امام؛ ج: 5؛ ص: 510)
لذا معتقد است، باید مبادی روحی و الهی در کار باشد، (ر.ک: همان) باید تربیت و تزکیه و تهذیب در کار باشد و اگر نه این انسان فقط خودش را می بیند و برای خودش مقام قائل است (ر.ک: همان؛ ج: 14؛ ص: 390 ـ 391) و آمال و هواهای نفسانیش تناهی ندارد. (ر.ک: همان؛ ج: 12؛ ص: 504 ـ 505) لذا می فرماید:
انسان اگر غفلت کند، قوایش قوای شیطانی است... لکن اگر تربیت کند، خودش را همه الهی می شود. همة قوای شما قوة الهی می شود و قوة الهی غلبه خواهد کرد. (صحیفه امام؛ ج: 12؛ ص: 243)
بنابراین انسان شناسی امام، یک انسان شناسی الهی و توحیدی است و نه یک انسان شناسی مادی. انسان شناسی ایشان منتهی به نفع انگاری مطلق فردی و عقلانیت ابزاری نمی گردد و زیربنای آن اصول و ارزش های الهی و انسانی است، به همین دلیل با انتقاد از انسان شناسی هایی با زیربنای اقتصادی و مادی معتقدند:
این هایی که اقتصاد را زیربنا می دانند، این ها منحط کردند انسان را از حدّ انسانیت به حدّ یک حیوانی مثل سایر حیوانات. (همان؛ ج: 9؛ ص: 451)
نگرش امام به جامعه و فرد
جامعه از دو عنصر تشکیل شده است؛ افراد انسانی، شبکه ها و گروه هایی که از گرد هم آمدن افراد انسانی تشکیل می شود و دیگری روابط و مناسبات متقابل میان افراد، شبکه ها و گروه های متنوع در درون جامعه؛ همان چیزی که به عنوان عنصر اصلی سرمایة اجتماعی قلمداد می شود. نوع برداشت حضرت امام از جامعه، گروه ها و روابط و مناسبات میان افراد نیز متأثر از یافته های بنیادین ایشان در مورد نظام هستی می باشد؛ به عبارت دیگر، ایشان به این امور به عنوان مقوله ای در طول مراتب هستی شناسانة خدا محور توجه داشتند. لذا به زعم ایشان، سعادت و کمال جامعه و افراد انسانی و بهبود روابط میان آدمیان نیز تنها در سایة قوانین الهی و دستورالعمل های آن امکان تحقق خواهد داشت. (ر.ک: همان؛ ج: 5؛ ص: 388) امام خمینی (س) با اشاره به طبیعت اجتماعی انسان به عنوان علت اصلی تشکیل جامعه، بر اهمیت روابط متقابل افراد جامعه و گروه ها در سطح جامعة کل و تعاون و همکاری آن ها وقوف داشته و آن را تعیین کننده می دانستند.( ر.ک: فصلنامه حضور؛تحولات اجتماعی و انقلاب در اندیشه های فقهی ـ سیاسی امام خمینی (س)، سید اصغر کیوان حسینی؛ ش 38؛ زمستان 1380؛ ص: 181) به طوری که می فرمایند:
نوع انسان در دنیا با معاونت و معاضدت بعضی با بعضی، زندگانی راحت می تواند بکند، زندگانی انفرادی برای هیچ کس میسور نیست، مگر آن که از جامعه بشریت خارج شده، به حیوانات وحشی ملحق گردد. (شرح چهل حدیث؛ ص: 476)
امام خمینی (س) گرچه برای جامعه، اصالت به معنای فلسفی که برخی جامعه شناسان -چون دورکیم- به آن باور دارند، قائل نیست و جامعه را دارای روحی قاهر و منکوب کننده نمی داند، با وجود این جامعه را کلیتی متمایز از افراد تشکیل دهندة آن می داند که دارای تأثیرات و عملکردی مستقل از حوزة ارادة فردی است، (ر.ک: فصلنامه حضور؛ مقاله: تأملی درباره مفهوم جامعه از دیدگاه امام خمینی (س)، سید جواد طاهایی؛ ش: 13؛ 1374؛ ص: 146) که الزاماً قابل تقلیل به اجزا نیست ولی با اجزا ارتباط دارد. در واقع اگرچه انسان وجه برجسته ای در اندیشة امام دارد و از او با اسم اعظم الهی، عالم صغیر و عصارة هستی یاد می کند، ولی جامعه نیز برای خود محلی از اعراب دارد. (ر.ک: انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن؛ ص: 117) شاید به همین دلیل است که در اندیشة امام، در تصادم و تزاحم منافع فرد و جامعه، منافع و مصالح جامعه بر فرد مقدم می شود و در اولویت قرار می گیرد؛ که البته این اولویت بخشی در اندیشة امام به دلیل اهمیت اصلاح و تعالی جامعه و در حقیقت نشأت گرفته از تعالیم و رفتار انبیاست به طوری که می فرمایند:
تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند، تمام. و همة آن ها این مسأله را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. فرد هرچه بزرگ باشد... وقتی که با مصالح جامعه معارضه کرد این فرد، باید فدا بشود. سیدالشهدا روی همین میزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرد. که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه باید اصلاح بشود. (صحیفه امام؛ ج:15؛ ص: 217)
نکتة دیگر اینکه به نظر می رسد جامعه در پارادایم توحیدی امام، بازتولید جامعه شناختی اصل فلسفی «وحدت در عین کثرت» می باشد. در واقع امام خمینی (س) تنها جامعة توحیدی را به رسمیت می شناسد که منحصراً بر محور توجه به خداوند و پرهیز از هرج و مرج شکل گرفته است و اگر سلسله مراتب خاصی را در فضای کلان ساختار قدرت تجربه می نماید، از مقصد واحد الهی برخوردار است. (ر.ک: فصلنامه حضور؛ مقاله: تأملی درباره مفهوم جامعه از دیدگاه امام خمینی (س)، سید جواد طاهایی؛ ش: 13؛ 1374؛ ص: 183) منظور از جامعة توحیدی، جامعه ای است که بر مبنای توحید بنا شده و در کلیة کنش ها و اقدامات خود با تکیه بر خدا پیش می رود. از ایمان به خدا برخوردار است و تمام اقداماتش را در ارتباط با او و با در نظر گرفتن رضای او انجام می دهد. هم چنانکه اشاره شد، در چنین جامعه ای اولویت مصالح جامعه بر مصالح فردی پذیرفته شده است و انسان ها همه با هم برابر و برادرند و کسی نسبت به دیگری از برتری خاصی برخوردار نیست مگر به ملاک تقوا. جامعة توحیدی، جامعه ای است که اتحاد و یکرنگی در میان انسان ها برقرار است. ارتباط درونی افراد جامعه براساس عطوفت و مهربانی است و در این روابط، ایمان به خداوند بر کلیت جامعة توحیدی حکم فرماست.( ر.ک: اندیشه سیاسی امام خمینی (س)؛ ص: 445) در چنین جامعه ای اگرچه تفاوت مطرح است، اما تبعیض و بی عدالتی مطرح نیست؛ چرا که جامعة توحیدی، جامعه ای عادلانه براساس توحید و عدالت است. در این جامعه با حفظ سلسله مراتب و تفاوت های استعدادی و اکتسابی، همه یک مقصد دارند و آن مقصد الهی است و جامعه از هویتی واحد برخوردار است. (ر.ک: همان؛ ص: 446) در واقع جامعة توحیدی مورد نظر ایشان در سطح آرمانی، واحدی متشکل از عناصری متحد و همدل است. (ر.ک: فصلنامه حضور؛ مقاله: تأملی درباره مفهوم جامعه از دیدگاه امام خمینی"؛ سید جواد طاهایی، ش: 13؛ 1374، ص :147)
همچنین در یک جامعة دینی و توحیدی، باید عنصر دوم جامعه یعنی روابط و مناسبات متقابل میان افراد، شبکه ها و گروه های متنوع، براساس دین و آموزه های دینی تنظیم شده باشد و دین در روابط و مناسبات اجتماعی حضور داشته باشد. در چنین جامعه ای همسوسازی افراد با دین تنها در امور فردی و عبادات فردی محدود نمی شود، بلکه باید در کلیة روابط اجتماعی و شبکه های روابط اجتماعی حضور داشته باشد؛ که البته این مسأله به معنای بهره نگرفتن از عقل و سایر منابع نیست. (ر.ک: جامعه مدنی؛ جامعه دینی؛ ص: 88 ـ 90)
منبع: سرمایه اجتماعی در اندیشه و عمل امام خمینی (س)- نوشته سیده فاطمه فقیه خلجانی
.
انتهای پیام /*