امام پس از توضیح این حکایت فرمودند بله در قضیه دیشب هم تقریب آجال شده و مرگها این شهدا با هم اتفاق افتاده است ونگرانی و وحشتی ندارد امام آنچنان صلابت روحی داشتند و قدرتمندانه با این قضیه برخورد کردند که همه افرادی که خدمت ایشان بودند با شجاعت بی مانندی با قضیه برخورد کردند.
بعد از دیدار آنها با امام چنان آرامشی در آنها پیدا شد که با اطمینان خاطر از همان جا به محل کار خود بازگشتند.
وقتی حاج احمد آقا و آقای هاشمی خدمت ایشان رفتند، امام به آنها دلداری دادند.
این سخن زیباى حضرت امام براى ما خیلى ارزشمند بود و ما را متوجه مى کرد که در واقع، انسان باید به خودش برسد و این براى ما در اسارت خیلى ارزشمند بود و همیشه در نظر ما بود.
یک روز حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگ های نامنظم در اهواز تلفن کردند و گفتند که امام می فرمایند: «دلم برای دکتر چمران تنگ شده است بگویید به تهران بیاید.»
این که می گویی انحرافی است، مشخص کنید. یک چند جایی را نشان من داد. دیدم نه این کتاب اینطوری هم که اینها می گویند، نیست.
هرگز نشد که حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود که امام از برنامه حوزه ای و تدریس فقه اسلام باز بمانند.
در سال 1348 یعنی درست در سالهایی که طاغوت جشن های تاجگذاری 2500 ساله را به عنوان نشانه های محکم شدن میخ حکومت طاغوتی اش در سرزمین ایران برگزار می کرد یا مقدماتش را فراهم می کرد، امام با چنان چهره مطمئن و آرامی سخن می فرمودند و با مسایل برخورد می کردند که هر دیدارکننده و بیننده را به آینده امیدوارتر می ساخت.
در بعضی از موارد من از واسطه های مکرری بودم که از طرف حضرت امام پیغام می بردم که امام به آنها التماس می کردند که شما راه خودتان را از مردم و توده های میلیونی جدا نکنید.
نامه ای با محوریت قضیۀ مرجعیت که بعد از فوت حضرت آیت اللّه العظمى حاج سید محسن حکیم، بحث روز حوزه هاى علمیه بود.
این حرکت امام زمانی بود که برای مرحوم آقای کاشانی سرودهای مبتذل می خواندند و مرحوم کاشانی را در روزنامه ها با سرودها و شعرهای مبتذل هتک می کردند.
بعد از فوت آیت الله حکیم عدهای از فضلای حوزه در یک ورقه مشترکی مرجعیت و اعلمیت امام را امضا کرده بودند.
از پانزده خرداد دیگر احساس کردند که باید قیام کنند، حالا چه تنها باشند و چه طرفدار داشته باشند و از این جهت قیام کردند.
مرحوم شهید محمد منتظرى زمانى که در نجف بودند، خبرهاى محرمانه اى را که از ایران مى آمد دریافت و تنظیم مى کردند.
از روز اول دیدارهای مردمی امام شروع شد. صبحها تا نماز ظهر ملاقات با آقایان بود و بعداظهر ها بعد از نماز و نهار حضرت امام یک استراحت مختصری می کردند و از ساعت سه به بعد خانمها برای دیدار امام می آمدند. برخی خانمها که جوان بودند...
مگر از نظر اداره مملکت امکان دارد که فردا بگویند همه زنها در خانه بنشینند؟
از طرف امام پیام آوردند که ایشان دستور فرموده اند که شورای انقلاب اینجا را تخلیه کند و برود و کاری هم به من نداشته باشد.
آن روزها که انقلاب در آستانه پیروزى بود و ما در کنار امام بودیم، صفات و روحیات امام همه را متعجب کرده بود.