سال 65 امام بدلیل عارضه قلبی مدتی را در بیمارستان مقابل حسینیه جماران بستری شدند.
امام در بدست آوردن اخبار منعکس شده از رادیوهای بیگانه اهتمام داشتند.
امام درس رسائل مىگفت، آقاى گلپایگانى کفایه، آقا سید احمد خوانسارى مکاسب و آقا سید محمد داماد رسائل تدریس مىکرد.
برنامۀ امام در تحقیقات علمى بسیار عجیب و بهتانگیز است.
در همان اوایل اسارت، یکى از برادران ارتشى را گرفتند و از او خواستند به امام توهین کند..
بعد از انقلاب وقتى حضرت امام به قم تشریف آوردند، معمولاً براى بازدید به منزل حضرات علما مىرفتند.
من و على هر موقع با هم تنها مىشدیم، به قصد گرفتن شکلات پیش خانم می رفتیم.
گاهى آخوندهایى از بغداد مىآمدند تا براى ما صحبت کنند و کارى کنند ما دست ازامامو انقلاب برداریم.
یک روز فاطمه با بچهها در بیت امام مشغول بازى بود، ناگهان شنید که بچهها مىگویند امام آمد.
اواخر ماه مبارک رمضان چند نفر از صاحب منصبان عراق خدمت امام رسیدند.
اعضای دفتر و از جمله خود من از حضور سفیر شوروی در دفتر امام در آن وقت شب بسیار متعجب بودیم.
امام در مورد استفاده از امکانات زندگی، هم راجع به خودشان و هم راجع به اهل منزل جز به قدر ضرورت استفاده نمی کردند.
امام از بازگو شدن ویژگیها و برجستگیهای دینی، علمی و اخلاقیشان ناراحت بودند.
امام فرمودند: چون در قم رسم نیست بچهها توپ داشته باشند
امام مطالب را خوب بیان مىکرد، خوب تقریر مىکرد و خوب تثبیت مىکرد.
خاطرۀ جالبى که از درس امام(ره) دارم اولین جملۀ اولین درس امام در نجف است.
از طرف کمیسیون دفاع مأمور شدم از امام سؤالی کنم.
روزى امام در خصوص ارثیه اى که از طرف مرحوم پدرشان به ایشان به ارث رسیده بود ما را خواستند.