در وجود امام ریزهکاریهای اخلاقی خاصی وجود داشت که در کس دیگری دیده نمیشد.
من از خجالت سرخ شدم و سلام کردم، حضرت امام نیز مرا شناختند و جواب سلام دادند
بیمار کسى است که دنیا به او چشم دوخته است
روزی به اتفاق فرماندهان عملیاتی سپاه به محضر امام مشرف شدیم.
مسؤولین و فرماندهان در حالی که واقعاً گیج و مضطرب بودند، خدمت امام آمدند.
من یک مرتبه هم ندیدم امام در کارهایشان حتی یک حیله شرعی به کار برده باشند.
یک شب که با ایشان ساعت نه و نیم شب از حرم حضرت امیر(ع) برمیگشتیم
روزی یکی از دوستان و شاگردان امام به بنده پیشنهاد کرد خدمت ایشان بروم بلکه موافقتشان را برای چاپ رساله بدست آورم.
یکبار از خانم پرسیدم آیا امام در مورد انتخاب دامادهایشان استخاره میکردند؟
به جرأت میتوانم بگویم هیچ گاه نشد که من در مسیر رفت و آمد امام را زیارت کنم و ایشان در سلام کردن پیش دستی نکرده باشند.
امام در پاریس در یک خانه کوچک زندگی می کرد که دو اتاق بیشتر نداشت.
وقتی امام متوجه مطلب شدند با کمال قاطعیت از توزیع آن منع کردند.
اوایل پیروزی انقلاب مجموعه شعری در کتابی چاپ کردم.
یکبار که در خدمت امام بودم از ایشان در مورد حج مستحبی سؤال کردم.
زمانی که مدینه دوم بودیم عمال سعودی شب هنگام وحشیانه به بعثه امام حمله کردند.
امام فرمودند که اطلاعیه را به عربی ترجمه کنید و ترجمۀ عربی آن را چاپ کنید و به مکه بفرستید.
یکی از طلاب به امام عرض کرد: «شما چرا در بین صحبتهایتان از امام زمان(ع) کمتر اسمی میبرید؟»
هنگامی که میخواستیم از نماز جماعت امام با شخصیتهای سیاسی و خانواده شهدا در ماه رمضان فیلمبرداری کنیم