قلب من در فشار است، ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، ما را فروختند، عزّت ما پایکوب شد.
هیچگاه در منزل به اهل خانه امرونهی نمی کردند، کارهای شخصی خود را شخصاً انجام می دادند.
امام این ماه را سراسر به تلاوت قرآن مجید و انجام مستحبات مربوط به ماه مبارک رمضان سپری می کردند.
امام در سرماى سوزان در رواق کوچک خانه خود روى یک صندلى کهنه نشسته بودند.
من با عجله رفتم در مقر امام در دبستان علوی، که فاصله ی کوتاهی داشت با آنجائی که ما بودیم. آمادگی هائی به وجود آمد و امام عزیز ایستادند و این جوانها، این دلاورها، این سلحشورها آمدند در مقابل امام رژه رفتند و امام با همان ایمان و باوری که همیشه از اول شروع نهضت به مسئولیت خود و به نقش خود در اداره ی این انقلاب و این ملت داشتند، از اینها رژه گرفتند.آنها را نصیحت کردند، به آنها دل دادند، به آنها شجاعت دادند.
فرماندار نظامی اعلام کرد هر کس ساعت چهار بعدازظهر بیرون بیاید کشته خواهد شد. امام ما را خواستند و فرمودند: «بر همه لازم است که ساعت چهار بعدازظهر در خیابانها باشند و باید استقامت نمایند.»احتمال حمله به جایگاه امام می رفت. مکانی در پشت مدرسه علوی برای امام در نظر گرفتیم. از امام عزیز خواستیم که برای استراحت به آنجا تشریف ببرند، فرمودند: من از این اتاق خودم بیرون نمی روم. شماها اگر می ترسید مرا بگذارید و بروید.
آن شب در مدرسه رفاه خبر آوردند کسی در عقبی حیاط کوچک مدرسه را می زند. آن زمان چون اسلحه نداشتیم، از آن در با چوب حفظ و حراست می شد. خلاصه در را باز کردند. دیدیم امام هستند، آن هم تنهای تنها و شاید حاج احمدآقا نیز همراه ایشان بود و از در دیگر آمده بود.
ما از طریق یکی از دوستان هماهنگ کردیم که حقیقت وقایع جاری را به امام منعکس نمایند. ایشان به پاریس عزیمت کردند. وقتی برگشتند، از مرحوم خلیلی پرسیدیم: آیا مطالب را به حضرت امام منتقل کرده اید؟ گفتند: بله، حضرت امام از تمام اخبار کشور دقیقا اطلاع داشتند، زیرا از یک کانال خاص اخبار را نمی گیرند، بلکه از کانال های متعدد خبر را دریافت می کنند .
وارد حسینیه جماران که شدند تن صدا بالا گرفت حسین جلوتر از همه با مشت گره کرده فریاد می زد ما همه سرباز توایم خمینی گوش به فرمان توایم خمینی
پس از ارسال اوراق، فرمانده لشکر مشهد، افسران و ساواکی ها را جمع کرده بود و با عصبانیت زیاد شروع به فحاشی نموده و گفته بود: شما از اعلیحضرت پول و حقوق می گیرید و از اموال دولتی استفاده می کنید، اما هیچ عرضه ندارید و کار نمی کنید، این آخوندها بدون داشتن هیچ امکاناتی 18 هزار امضا از مردم جمع آوری و به تهران فرستاده اند در حالیکه شما اصلاً نفهمیده اید که چه کسی این کار را کرده است.
یک ساعت بعد احمد آقا مجدداً زنگ زد و گفت آقا می گویند رفراندوم برگزار شود. گفتم احمد جان. خم رنگرزی که نیست. گفت صادق؛ تو آقا را می شناسی. من هم می شناسم! من دیگر برای بار دوم نمی روم به آقا بگویم نه! اگر می خواهی خودت بیا و بگو.
امام فرمودند رادیو تلویزیون با رسانه های گروهی دیگر، با مطبوعات و با روزنامه فرق دارد
یشان در هر فرصتی که بین کارها فراغت داشتند بین کار، قرآن قرائت می کردند.
گریز زدم به کربلا و آمدن امام حسین ـ علیه السلام ـ به بالین حضرت علی اکبر. همین که گفتم، قربان غریبیت یا اباعبدالله! وقتی آمدی به بالین فرزند رشیدت علی اکبر، امام دستمال از جیب درآوردند و به قدری گریستند که تا آن موقع کمتر دیده بودم.
امام همیشه تا هفتم محرم را در نجف بودند و پس از آن به کربلا مشرف می شدند. قبل از ظهر یا عصر روز هفتم، همیشه از نجف به کربلا می رفتند و زیارت عاشورا را در این روزها ترک نمی کردند. در ایام دهۀ محرم در نجف، امام دو مرتبه به حرم مشرف می شدند. روزها برای خواندن زیارت عاشورا به حرم می آمدند و شبها هم که جزء برنامه همیشگی شان بود که به حرم مشرف شوند.
در این عملیات ضربه نابود کنندها ى بر پیکر منافقین وارد شده و تعداد بسیار زیادى از آنها نابود شدند