امام در جمع دانشجویان که برای دیدار ایشان از سراسر اروپا به پاریس آمده بودند سخنرانی کردند. البته روز قبل نیز عده کثیری از دانشجویان به خانه امام در پاریس مراجعه کرده و شنیدند که امام در نوفل لوشاتو هستند. در نوفل لوشاتو، مراحل استقرار امام کامل نشده و هنوز وسیله انتقال آن همه دانشجو برای دیدار امام فراهم نشده بود. ظاهراً یکی دو تن از افرادی که در جریان اختلافات بعضی از برادران در پاریس قرار گرفته بودند، از روی شیطنت اظهار داشته بودند که آنان امام را دوره کرده و از ارتباط ایشان با دانشجویان جلوگیری کردهاند. شب هنگام احمد آقا مطلب را به امام گفت و
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 46 امام گفتند من خودم شخصاً به دیدار آقایان به پاریس خواهم رفت. در جای دیگر هم گفتهام که امام علیرغم کهولت سن پیوسته در تکاپو بودند و جز چند ساعت خواب، بقیه اوقات را مشغول کار بودند. توان و تحرک و نشاط ایشان واقعاً حیرتآور بود.
روز بعد، ترتیب دیدار دانشجویان در نوفل لوشاتو با امام داده شد. امام خطاب به آنها گفتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
از قراری که بعضیها میگفتند، مثل اینکه بعضی از آقایان آمده بودند اینجا و من نبودم و مثل اینکه قدری توهّم این را کردند که کسی دخالت داشته در این معنا؛و اینطور نبوده است. مزاج من اولاً اقتضای اینکه خیلی بنشینم و اینجاها باشم ندارد. از جهتی جایی بیرون گرفتهاند برای اینکه من استراحت کنم. امروز هم که شنیدم آقایان اینجا تشریف میآورند، از این جهت آمدم که خدمت آقایان برسم. من عادت به تشریفات ندارم که مثلاً بین من و کسی واسطه باشد، حجاب باشد. این خلاف ادب اسلام است. من در اختیار همه آقایان هستم، به مقداری که قدرت داشته باشم. یک وقت هم، قدرت نیست از باب اینکه ماشاءالله شماها جوان هستید و انشاءالله وقتی که به پیری رسیدید، آن وقت میدانید که آن اقتضائاتی که در جوانها هست، در پیر نیست. ما حالا دیگر نفسهای آخر است که میکشیم و امیدواریم که بتوانیم همهمان خدمت کنیم به اسلام، خدمت کنیم به مسلمین، خدمت کنیم به وطن خودمان.
«انقلاب ایران»، برنامهای الهی
الآن آشفته است ایران. آشفتگیای که شاید در طول تاریخ یک همچو آشفتگیای در ایران نبوده است. شما اگر تاریخ را ملاحظه کنید، بوده است انقلاباتی؛ بوده است چیزهایی؛ لکن به این صورت که از آن طرف جنودِ ابلیسی به جان مردم بیفتند، و از آن طرف ملت کشته بدهد، جوان بدهد و مقاومت کند [نبوده است.] الآن وضع ایران اینطور است که هر جایش را که ملاحظه بکنید انقلاب است. باید گفت که انقلاب ایران، هرجا که بروید، در آنجا ـ آنطوری که برای ما دارند نقل میکنند ـ از بچههای تازه به زبان آمده تا بزرگها و جوانها و پیرها و اینها، از دختر بچهها و پسر بچهها تا زنها و خانمهای بزرگ و مردهای
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 47 بزرگ و آدمهای دیگر؛ اینها همه الآن کانّه یک برنامه الهی در کار بوده است. دست بشر همچو قدرتی ندارد که اینطور مردم را بیدار کند که همه طبقات و همه بچهها و بزرگها، اینها با هم به یک راه بروند. این یک مطلب غیرعادی است؛ کانّه لطفی از جانب خدای تبارک و تعالی است به ملت ایران که با این نهضتی که کردند و با این وحدت کلمه،انشاءالله مقاومت کنند.
رژیم شاهنشاهی، منشا همه مفاسد
و این فسادی که در ایران پیدا شده است که همه فسادها زیر سر رژیم شاهنشاهی بود در تاریخ، از اولی که رژیم شاهنشاهی پیدا شده است تا حالا که ما مشاهده میکنیم، هرچه مَفسَده بوده است، رژیم شاهنشاهی این مفاسد را ایجاد کرده، منتها هر وقت به اقتضای خودش؛ یکوقت اقتضایش یک نحو بوده است و در این عصری که، در این عصری که من درک کردم و گمان دارم هیچ کدام از آقایان درک نکردهاید، ابتلای به رضاخان [است] که انگلیسها آن وقت رضاخان را آوردند و کودتا درست کردند و مسلط کردند رضاخان را بر ملت. مامور اجرای مقاصد اجانب بود او. از آن طرف، اجرای مقاصد آنها را میدید موقوف است به اینکه طبقه روشنفکر، طبقه علما، طبقه متدینین، اینها را بکوبد و از بین ببرد؛ از آن طرف هم چون آن منافع موقوف به این بود، عمل کرد به این کار [تا] منافع را به جیب آنها بریزد و خدا میداند که ما چه مصیبتها در زمان آن پدر کشیدیم؛ و همه مان هم که الآن مشترکیم در اینکه در زمان این پسری که خلف آن پدر است. این حقاً پسر رضاخان است، یعنی همه خاصیتهای فسادی که در پدر بود در این هم هست به اضافه یک چیزهای دیگر، به اضافه سالوسی. رضاخان یک آدم قلدری بود و همهاش قلدری میکرد؛ ملت هم آن وقت در مقابلش هیچ ایستادگی نداشت؛ یعنی کم بود، البته بود اما کم بود. به این ترتیبی که الآن هست نبود آن وقت، لکن رضاخان دیگر خودش را نمیچسباند به اسلام و به قرآن و به احکام مبین اسلام؛ دیگر ریاکاری نمیکرد. سرنیزه بود و میزد و میرفت. ایشان آن جهات را دارد؛ یعنی با سرنیزه مردم را میکوبد. آنقدری که او قتل کرد، این زیادتر از او کرد؛ برای اینکه او یک قتل عام در مسجد گوهرشاد کرد و بعد هم با یک اشراری، توسط یک اشراری. اما این آقا قتل عامها کرده است و اگر خدای
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 48 تبارک و تعالی، خدای نخواسته، مهلتش بدهد خواهد کرد.
ادعای اسلام خواهی شاه
از آن طرف جوانهای ما را از بین برده است؛ از آن طرف هر روز که صحبت میشود، همین دو ـ سه روز پیش از این، که در مجلس صحبت کرده: باید احکام اسلام را حفظ کرد؛ باید چه. خوب مرد بی عقل! تو دیروز تاریخ اسلام که تاریخ شرافت یک ملت بود، برداشتی و تاریخ دیگری جایش گذاشتی تا تو دهنی خوردی و این را کنار گذاشتی. آزادی! آقا هی دم از آزادی میزند؛ تو راجع به حزب رستاخیز در نطقهایت مکرر گفتی که باید اینها وارد بشوند در این حزب؛ هر کس وارد نشد در این حزب، اگر سوء قصد دارد او را میکوبیم، میزنیم،چه میکنیم؛ و اگر این هم نیست، تذکره به او میدهیم که برود بیرون، بیرونش میکنیم. آزادی؟ در کجای این مملکت ما آزادی هست؟ آزادی قلم دارند مردم؟ آزادی بیان دارند مردم؟ کجا آزادی دارند که ایشان دم از آزادی میزند؟ آزادی از احکام اسلام! دین مبین اسلام! احکام اسلام! آخر تو از اسلام چه داری؟ چه علامتی از اسلام تو داری تا اینکه دم از دین مبین اسلام میزنی؟ تو که داری اسلام را از بین میبری.
ادامه جنایات شاه، نتیجه حمایت امریکا
این ابتلایی است که ما همه الآن داریم. الآن جوانهای ما در ایران مبتلا هستند به این رژیم فاسد و دارند خون میدهند، کشته میدهند. همین چند روز پیش از این در کرمانشاه، عده زیادی کشته شدهاند. در کردستان هم؛ در سایر [شهرهای] کردستان، همین میگویند بوده است. چند روز پیش هم که دیدید تهران را چه کردند، تبریز را چه کردند، مشهد را چه کردند. انسان نمیتواند بشمارد این بلادی را که اینها قتل عام کردند و هر چه خواستند کردند. حالا هم دارد حفظ این قدرت خودش را با حکومت نظامی میکند. اگر حکومت نظامی، اگر این امریکای خبیث، ده روز این سرنیزهاش را از روی سر این بردارد، همان درباریها میخورندش...
وضع مصیبت بار شاه
این را بدانید که الآن من و شما راحت تر از او هستیم؛ او الآن به مصیبت
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 49 گرفتار است. مردم را به مصیبت انداخته است، لکن خودش مصیبتها الآن دارد...
وظیفه ما در خارج، کمک به نهضت
این وضع ایران در حال حاضر؛ و ما که در اینجا هستیم و شما آقایان که در خارجِ بلد هستید، در خارج ایران هستید، وظایف دارید... ما هم به هر مقداری که میتوانیم با حرفمان، با قلممان، با تظاهرمان، هر کس هر چقدر، هر مقدار که میتواند، باید همه ما این وظیفه را ادا بکنیم. الآن مملکت ایران به ما صاحب دِین شده. ما دِین داریم الآن به آنها؛ مدیونشان هستیم. برای اینکه آنها راجع به مصالح اسلام و راجع به مصالح ملت دارند فداکاری میکنند؛ ما هم جزء ملت هستیم... الآن از علمای ما چقدر حبسند؛ از علما، ازروشنفکرها،از دکترها،مهندسین، از محصلین، از بازاریها از همه طبقات الآن در حبس اند. عدهای کشته شده اند؛ عدهای محبوسند. اینها برای خاطر همین ملت بوده؛ برای خاطر اسلام بوده؛ و ما که مُسلم هستیم و ما که ملی هستیم، مربوط به این ملت هستیم،به اینها دِین داریم، باید دِینمان را ادا کنیم...
حراج مخازن کشور توسط شاه
میبینیم که تمام مخازن ما دارد میرود تو جیب امریکا و برادرهای او... از آن طرف انگلیسها میبرند، از آن طرف کسان دیگر. امریکاییها که از همه بدترند. از آن طرف هم شورویها. همه ریختهاند به جان این ملت، و همه هم، دست به هم داده اند که این مردکه را نگهش دارند که این چیزها را ببرند.
تایید جنایات شاه توسط رهبر چین
شما دیدید که چند روز پیش از این، آن رهبر چین آمد... مردکه آمد ایران؛ یک کسی که قتلعامها کرده است، وارد به او شد. از روی کشتههای ما با هلیکوپتر رد شد. نتوانستند او را از توی خیابان ببرند، برای اینکه مردم هیاهو میکردند، داد و قال میکردند... از روی کشته های ما عبورش دادند و بردندش آنجا و دست به دست هم دادند...
از آن طرف دیدیم که در 15 خرداد آن همه جمعیت از ایران کشته شد و شوروی روزنامه هایش از آنها تایید کردند و گفتند که اینها یک دسته ارتجاعی بودند، یک دسته چه بودند که میخواستند چه بکنند؛ و حالا هم همان طور هست
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 50 که تایید میکنند از او؛ امریکا هم که معلوم است.
ادعای شاه در مورد انرژی خورشیدی!
...این ملت بیچاره، بعد از اینکه نفتش رفت و منابعش از بین رفت، چه باید بکند؟... این آقا میگوید که باید از خورشید ما چیز [انرژی] بگیریم! تو چراغ نفتی را نمیتوانی روشن کنی؛ شما میخواهید از خورشید قدرت بگیرید؟!...
«شاه بماند» یعنیخیانت
و در داخله هم هر کس بگوید که این باید بماند یا خوب است بماند، این خائن است.
شایعه نفوذ کمونیسم
خوب، ما رضاخان را دیده بودیم؛ یک سرباز لُختی آمد و حالا هر یک از آنها [صاحب] میلیاردها میلیاردها شده اند... هر شرکتی که در ایران تاسیس شده، یک مقداری اش هم مال اینها هست. از نفت هم که همین طوری دارد میدهد به آنها. یک مقداری میگیرند... برای اینکه مردم را بزنند و بکشند... یک مقداری اش هم توی جیب خودشان و توی جیب عائله شان میرود و به تبلیغات میدهند در خارج... میگویند صد میلیون دلار وجه تبلیغات ایشان است که به خارج میدهند برای تبلیغ کردن... تبلیغ اینکه این آقا برای ایران لازم است باشد. اگر این برود، کمونیست میشود ایران. چرا کمونیست میشود ایران اگر این برود؟... بیخود همین طوری دارند منتشر میکنند...
ایران در دست ایرانی
ما حرفمان از اول تا حالا این بوده است که ما یک مملکتی داریم برای خودمان میخواهیم. ما نمیخواهیم امریکا سرپرست ما باشد. ما نمیخواهیم همه منافع این ملت را امریکا ببرد، همه منافع این مملکت را شوروی ببرد. گاز را شوروی ببرد و نفت را امریکا ببرد...
ما سرپرست لازم نداریم، بد اداره کنیم خودمان کردیم، خوب هم اداره کنیم خودمان کردیم... ما میگوییم که اینها، این نفتخورها و این مفتخورها را اگر ما بیرونشان بکنیم، یک مملکت غنیای داریم که میتوانیم ادارهاش کنیم...
اگر ما دست اینها را کوتاه کنیم و انشاءالله کوتاه میکنیم و ملت انشاءالله
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 51 قیام کرده است و کوتاه خواهد کرد... خودمان میتوانیم اداره بکنیم مملکت خودمان را...
ادامه نهضت تا قطع دست ابرقدرتها از ایران
ما این همه مستشار میخواهیم چه کنیم؟ این مستشارها همه برای این است که حفظ کنند او را، و غارت کنند ما را...
تا امریکا نرود و تا دست این ابرقدرتها از روی مملکت ما برداشته نشود، ما نهضتمان برقرار است و فریادمان هم برقرار است.
افکار عمومی دنیا متوجه ایران
آقایان نترسید از این ابرقدرتها. اگر یک ملتی قیام کرد برای مصالح خودش... این را کسی نمیتواند با آن معارضه کند... و هیچ قدرتی با افکار عمومی دنیا نمیتواند مقابله بکند. ما الآن متوجه کردیم تمام افکار عمومی دنیا را به ایران. الآن ایران مورد توجه همه است...
کمکم همه که متوجه شدند به اینکه یک ملتی به پا خاسته و میگوید که من حق خودم را میخواهم... این ناچار باید تبعیت از آن بشود و من به شما مژده میدهم که انشاءالله اگر چنانچه دست به هم، همین طوری که دادید، دستتان در دست هم باشد... همه با هم همقدم باشید، نتیجه خواهید برد... و مملکت مال خودتان خواهد شد.
لزوم رفع اختلافهای جزئی
و آن یک کلمهای هم که به شما آقایان خارج از کشور عرض میکنم، این است که گاهی من میشنوم...که آقایان بینشان یک مثلاً اختلاف جزئی، یک کدورتهای جزئی هست. به نظر من این صحیح نیست. شما همه برادر هم هستید. چرا با هم، سرِ چه با هم اختلاف داریم؟ ما همه باید دست به هم بدهیم، آنکه دشمن همه است، او را از بین ببریم. اگر ما بنا باشد که خودمان با هم اختلاف بکنیم، او آسوده سرِ جای خودش مینشیند [و] قوای ما صرف خودمان میشود...
شما آقایان که در خارج هستید، با هم برادر باشید. حل کنید اختلافات [را... ] امیدوارم که تحصیلات شما در این جا به آخر برسد با سربلندی، و بتوانید به وطن خودتان برگردید و زمام امور وطن را اشخاص مهذب، اشخاص صحیح العمل به
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 52
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 53
دست بگیرند؛ و همه شما خدمتگزار، همه ما خدمتگزار به این مردم و به وطن خودمان و به اسلام باشیم. من ـ این هم عرض کنم که من ـ مزاجم اقتضای اینکه هر روز بیایم اینجا با این وضعی که الآن هست [ندارد]... من معذرت میخواهم از آقایان که بتوانم بیایم. اولاً، این را عرض بکنم که من از اولی که داخل در این باب شدم [اجازه] دخالت به کسی نمیدادم؛ به نزدیکان خودم هم اجازه دخالت هیچوقت نمیدادم. خودم مستقل بودم در کارهایم. خودم هر کاری را میخواستم میکردم و هر کاری را نمیخواستم نمیکردم... خیال نکنید که من حالا اینجا که آمدم، مثلاً ارتباط خاصی با کسی داشته باشم، یا کسی در کارهای من دخالت بکند و من هم قبول بکنم از او؛ این حرفها نیست در کار. کدورتی نداشته باشید از این جهت... من در خدمت همه آقایان هستم و آنجا هم، منزلم، درش باز است... اینکه از آن جا هر روز پا شوم بیایم اینجا، از این معذرت میخواهم از باب اینکه مزاج من همچو اقتضایی ندارد...
میزان حجاب
[یکی از خانمهای حاضر در جلسه: این مساله حجاب، این خواهرها [را که] در این محیط هستند یک مقدار ناراحت کرده؛ یعنی واقعاً میخواهند ببینند که این حجاب به این شکل درست هست یا نه؟]
امام: به همینطور که حالا شما هستید؟ [خانم: بله]
امام: این مانع ندارد؛ اگر یک مَفسَدهای بر آن نباشد، مانعی ندارد. شما باید خودتان تشخیص بدهید... حجاب اسلام بیشتر از این نیست؛ همین است.
[خانم: در ایران هم...؟]
...حجاب ایران، حجاب اسلام، همین مقدارهاست. اسلام اینجا و آنجا ندارد. نه؛ بیچادر مانع ندارد... .
همان شب از تهران خبر رسید که در تظاهرات آن روز تهران چند بانک غارت شده و آتشسوزیها و خرابکاریهایی هم صورت گرفته است. شواهد و قرائن نشان از آن داشت که این اعمال توسط ایادی ساواک و به قصد بدنام کردن مردم و مبارزان صورت
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 54 گرفته است. جان استمپل در ص187 کتاب خود در اینباره مینویسد: «ساواک که حسابهای کهنه را با رقبای خود تسویه میکرد، در ویرانیها و در بینظمیها همکاری میکرد».
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 3صفحه 55