سرداران صدر اسلام
معنویت فرماندهان صدر اسلام
ارتشهای صدر اسلام وضعش این بود، رئیس ارتش امام جماعت بود. یعنی انتخاب که می شد این رئیس ارتش که برود کجا، امام جمعه هم همان انتخاب می شد. مالک اشتر را وقتی می فرستادندش کجا، همان مالک اشتر رئیس ارتش بوده، و استاندار فلان جا هم بوده و امام جماعت و امام جمعه هم بود. برای اینکه وضع ارتش در اسلام با وضع ارتش در سایر رژیمها فرق داشته است. شما ببینید الآن که ما اینجا با هم نشستیم و یک محیط محبت است، این بهتر است یا یک محیط رعب که وقتی یکی از شما وارد می شود ما بترسیم؟ در روح خود شما این محیطی که محیط دوستی و محبت است در روح شما آرامش بیشتر ایجاد می کند، یا اینکه وقتی وارد بشوید و مردم از شما فرار کنند؟ ارتش باید وقتی ارتش اسلامی شد، رئیس ارتشش جوری باشد که دیگران به او اقتدا بکنند؛ افراد ارتش طوری باشند که مردم وقتی که وارد شدند در یک جلسه ای، مردم از آنها استقبال بکنند؛ گل سرشان بریزند.(296)
23 / 3 / 58
* * *
معاشرت فرماندهان با مردم
همان طوری که در صدر اسلام بوده است که ارتشِ اسلام مردم از آنها خوفی نداشتند. مردم با هم رفیق و برادر بودند.
رئیس اول اسلام هم اینطور بود که با مردم معاشرت می کرد؛ مثل معاشرت یک نفر آدم با یک نفر دیگر. مثل دو نفر برادر که اینجا نشسته بودند. پیغمبر اکرم که رئیس اسلام بود در مسجد می آمدند می نشستند، و رفقایشان هم، اصحابشان هم دورشان می نشستند
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 157
با هم. جوری بود جلسه که وقتی یک کسی می آمد از خارج نمی شناخت که اینها کدام یکی پیغمبرند کدام یکی غیر پیغمبر. می پرسید که کدام یکی تان [هستید]؟ وضع اینطوری بود. اینطور با جامعه رفتار، اینطور با مردم رفتار می کردند. اینطور نبود که وقتی که وارد می شود، هزار تا پرده جلو باشد، و بعد هم باید دید کجا بنشیند و سان بدهند و چه. این حرفها نبود در کار. ... از آن طرف قدرت اینطور بود که ایران را، آن امپراتوری بزرگ ایران را، شکست دادند، آن امپراتوری بزرگ روم را هم شکست دادند. در عین حالی که وضع یک وضع ساده ای بود، بین خودشان به دستور قرآن رحمت بود، و بر دیگران شدت.(297)
23 / 3 / 58
* * *
تحمل سختی و مشقت
یک همچو سردارهایی اسلام داشته است. یک همچو لشکری داشته است که وقتی جنگ می کردند ـ تاریخ هست ـ گرسنه بودند. این جهازات جنگی در کار نبود، هر چند نفرشان یک دانه شمشیر و هر چند نفرشان یک دانه شتر داشتند، این حرفها نبود که خیال کنید که حالا ساز و برگ [فراوان است] هر چند نفر یک خرما. یک دانه خرماگیر این می آمد می گذارد دهانش، همان شیرینی اش که به دهانش می رسید در می آورد می داد به رفیقش آن بگذارد دهانش. می داد رفیقش، آن می داد رفیقش، تا آن آخر. اینطور اسلام را اینها نگه داشتند، و حالا ما باید نگه داریم این اسلام را.(298)
13 / 4 / 58
* * *
سرداران، اساتید اخلاق
سردارهای صدر اسلام اساتید اخلاق بودند، کسانی بودند که مردم را در
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 158
همان حالی هم که جنگ می کردند، هدایت می کردند، با اسم خدا شروع می کردند، دستور بود که تا آنها، تا آن مقابلهای ما شروع نکنند، شما بایستید؛ شروع هم اینطور نبود که همان طور که آنها می خواستند اینها را مغلوب کنند و یک غنیمتی به دست بیاورند و یک کشوری را بگیرند اینها هم آنطور باشند. خیر، اینها می خواستند قلوب را به دست بیاورند. ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهای اسلام هر جا پا گذاشتند، همان جایی که پا گذاشتند اول مسجد درست کردند. وقتی به قاهره رسیدند اول خط کشیدند برای مسجد و همه جا اینطور بود؛ مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام برای آباد کردن مساجد و محرابها کوشش می کردند.(299)
15 / 4 / 59
* * *
کتابارتش از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 159