عاشورا، راهگشای تشیع
سید جعفر شهیدی
نهضت عاشورا قیامی بزرگ بود، قیامی که آن روز به ظاهر بینتیجه ماند، اما نتیجه نه، که نتیجهها در پی داشت و هنوز هم دارد؛ در این، جای سخن نیست.
در برپائی این نهضت چه کسانی شریک بودند؟ و چه میخواستند؟ اینجاست که سخن بسیار است و کمتر بدان توجه شده است. چنانکه میدانیم این نهضت پنجاه سال پس از رحلت رسول(ص) آغاز گردید و برپاکنندگان آن عراقیان بودند.
عراقیان چه مردمی بودند و چه میخواستند؟ همگی مسلمان بودند و با سالار نهضت همآواز؟ چون او از بدعتها که در دین پدید آمده بود رنج میبردند؟ و میگفتند «میخواهیم سنت مرده را زنده و بدعت زنده را بمیرانیم»؟
اگر چنین بود چرا نهضت پایانی چنان غمانگیز یافت؟ در کتاب «پس از پنجاه سال» در این باره تحلیلی کردهام و با توجه به جامعهشناسی تاریخ ریشههای آنرا یافتهام و گمان دارم اگر همه کسانی که دراینباره تحقیق میکنند بدین دقیقه توجه فرمایند با من هم سخن خواهند شد. پس باز هم میپرسم عراقیان یا پدید آورندگان نهضت چه کسانی بودند؟ خلاصۀ پژوهش من اینست:
عراقیان گروههائی چند بودند و هر گروه از ایشان، از این نهضت، رسیدن به هدفی خاص را در نظر داشت:
1ـ مردمی که از روزگار رسول خدا(ص) تا سالهای نخست حکومت عثمان، سادگی اسلام را دیده بودند و از عدالت اسلامی آگاهی داشتند، سپس آن دوره را با آنچه جای آن را گرفت میسنجیدند و بر روزگار گذشته دریغ میخوردند، چنانکه شیوۀ هر نسلی است که چون پا را از
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 375 مرزهای چهل و پنجاه سالگی فراتر مینهد میگوید: چه روزگار خوشی بود «یاد باد آن روزگاران، یاد باد»
2ـ گروهی که پای بند دین و اجرای احکام اسلام بودند و میدیدند چگونه حدود شریعت معطل مانده و فقه اسلام و سنت رسول(ص) بازیچه حکومتها گردیده است اینان خون دل میخوردند و روی به خدا میبردند که خدایا برسان آن را که بدعتها را بزداید و سنتها را زنده نماید.
3ـ گروهی که سالها پیش برای شرکت در فتح اسلامی و برخورداری از غنیمتهای جنگی از بیابانهای نجد و تهامه به راه افتاده بودند و در پادگانها بهسر میبردند، آسیبهای جنگی برای آنان بود و بهره گرفتن از بیتالمال برای دیگران، بدین رو فرصت میبردند تا برخیزند و حق خود را بگیرند.
4ـ مردمی از ایران که پیش از درآمدن سپاهیان مسلمان بدان سرزمین جاهی یا نانی داشتند و آن را از دست دادند، ناچار رو به عراق نهادند، بیشتر در کوفه و کمتر در بصره رخت افکندند، از عجم رانده و در دیدۀ عرب خوار، به ظاهر آرام و در نهان دست به کار.
5ـ مردمی که داستانهای درگیری لخمی و غسانی را دهان به دهان شنیده بودند و به خاطر داشتند که پدرانشان سالها با مردم سرزمینهای شمال عربستان میجنگیدند و اکنون میدیدند شام مرکز خلافت اسلامی است و عراقیان ریشخند شامیاناند.
6ـ کسانی که فریب وعدههای دروغین معاویه را خوردند و علی(ع) و فرزند او را رها کردند و چون معاویه بر مسند نشست آنان را از خود راند و این روش حکومتهای خودکامه بوده و هست.
7ـ سودجویانی که بهرهگیری را در اوضاع آشفته میبینند و میکوشند تا چنین پیش آید و از آن بهره گیرند.
اکثریت قریب به اتفاق جمعیت کوفه را که آن روز سیاستگزار عراق بود این مردم تشکیل میدادند. اینان همگی در یک چیز یک سخن بودند «حکومت دمشق برافتد و عراق مرکز خلافت اسلامی شود» اما همۀ آنان حکومت دین و زمامداری فرزند رسول(ص) را میخواستند؟ چنانچه نوشتم جای سخن بلکه سخنهاست. سرانجام گروهها دست به کار شدند.
در اجتماعی که دین -هر چند به ظاهر- مورد پذیرش همگان باشد بیشتر از هر چیز مردم را به نام دین میتوان به راه انداخت، پس نهضت باید به نام دین آغاز شود و شخصیتی که همه این گروهها او را میپذیرند، اداره کنندهاش گردد، چه کسی بهتر از پسر دختر پیامبر که هیچگاه با حاکم شام بیعت نکرد.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 376 پایان غمانگیز نهضت را همه میدانید و چنانکه نوشتم تحلیلی از آن را در کتاب «پس از پنجاه سال» آوردهام. اما با شهید شدن حسین خون نخوابید. یزید به گمان خود نهضت را خاموش ساخت؛ لیکن پنداری باطل بود و از خامی چون وی جز آنچه کرد انتظار نمیتوان داشت.
این نهضت به ظاهر خاموش شد ولی هیچگاه از سوزش نیفتاد، گاه با قیام سلیمان پسر صرد که مردی مخلص بود و گاه با حکومت مختار که به نام خونخواهی سالار شهیدان پایههای حکومت خود را برای مدتی کوتاه محکم ساخت. و از آن پس وسیلتی گردید برای آنان که از ست حاکمان اموی در رنج بودند و چنانکه میدانیم تیرهای از عرب از حکومت آنان دل خوش نداشت، کوشید تا با یاری خراسانیان و همه آن گروهها که برشمردیم و در هر عصر و هر نهضتی دست به کار میشوند حکومت را سرنگون کردند اما به جای «الرضا من آل محمد»، «الرضا من آل عباس» بیش از پانصد سال بر سرزمینهای اسلامی خلافت کرد.
در همه این آشوبها و قیامها دستهای که کمتر بهره گرفت دوستداران راستین رسولالله(ص) و آل علی(ع) بودند که زبانهاشان همان را میگفت که دلهاشان میخواست.
و آنان که در حکومت آل عباس بیش از همه ستم دیدند فرزندان رسول خدا بودند که از دم تیغ گذشتند و یا در سیاهچالها پوسیدند و یا از ترس جان گمنام در دهکدهها و بیغولهها به سر بردند.
و پایان کار بعضی از آنان را در مقاتل الطالبیین ابوالفرج و دیگر کتابها میتوان دید.
از پس این ناکامیها بود که شیعیان راستین و دلبستگان به خاندان پیمبر دردهای درونی را در قالب چکامهها ریختند و با سوزناکترین تعبیرها، مظلوم بودن خود را به گوش این و آن رسانیدند.
نوحهگری درون خانهها آغاز شد، سپس به مسجدها و حلقههای عزا کشید. نمونهای از این سوگواریها و سرودهها را در کتاب زندگانی فاطمه(ع) آوردهام و به سال 352 هجری که زنان شیعه روی سیاه کردند و با گریبان چاک در بازارهای بغداد به راه افتادند، صفحهای تازه در تاریخ عزاداری سالار شهیدان گشوده شد و آنچنان مؤثر افتاد که تاریخ نویسان سنی آن سال را سنة البدعه نامیدند.
هر چه سالیان میگذشت بر شمار این مردم میافزود.
همین عزاداریها بود که اندک اندک پایههای حکومت بنیعباس را به لرزه درآورد. نمونههای این مرثیهها را تاریخ از آغاز سده دوم ثبت کرده است، لیکن مسلماً آغاز آن از روز حادثه، یا اندکی پس از آن بوده است، اما به دست ما نرسیده است.
در سرودههای شاعران کشورمان پیش از سده هشتم هجری دراینباره نمونههایی اندک میبینیم
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 377 اما در سدههای دهم تا امروز کمتر شاعری است که با سرودن مرثیهای، ارادت خود را به خاندان پیامبر نشان نداده باشد. و این مرثیهها و عزاداریها بود که هر سال گروههای تازهای را به تشیع درمیآورد.
در بسیاری از شهرهای شبه قاره هند و برخی سرزمینهای مسلماننشین تعزیهداری و نوحهسرائی است که نخست دلها را به سوی حسین کشاند، سپس گردن آنان را به امامت پدر و فرزندان حسین درآورد. امروز نیز چنین است و به خواست خدا چنین خواهد بود.
مجموعه مقالات کنگره بین الملی امام خمینی (س) و فرهنگ عاشورادفتر اولصفحه 378