از ویژگیهای یادگار امین امام آن بود که تلاش برای تحقق هدفهایش را از نزدیک و در میدان عمل می آزمود. او معتقد بود که صرفاً حضور در تصمیم گیریهای کلان و اشراف کلی بر مسائل به تنهایی کافی نیست بلکه باید شخصاً مسائل مربوط به هدفها را تجربه کرد، و لذاست که می بینیم با آنکه وی در دوران رهبری امام پس از پیروزی و دورۀ بعد از رحلت آن حضرت در مراکز مهم تصمیم گیری ها و شوراهای عالی امور کشور حضور داشت، اما همیشه از طریق سفرهای مکرر و بصورت ناشناس، بخصوص در مناطق محروم و دورافتاده از نزدیک با مشکلات و گرفتاریهای مردم در تماس بود و از هر طریق و پیشنهادی که می توانست این ارتباط را مستقیم تر و ملموستر نماید استقبال می کرد و چنانکه مسئولین کمیته امداد امام و بنیاد 15 خرداد و بنیاد شهید در خاطرات خود نوشته اند ایشان برای آنکه درد و رنج محرومین را بیشتر لمس کند و خود در رفع مشکلات آنان مستقیماً مشارکت داشته باشد، مصرانه خواستار عضویت در این نهادها شده و می خواست که به عنوان یکی از کارکنان این دو نهاد در اجر معنویِ رسیدگی به امور مستضعفین سهیم گردد.
در میدان مبارزه نیز همین مبنا را برگزیده بود و با آنکه نقشی انکارناپذیر در تنظیم ارتباطهای مبارزین با رهبری انقلاب داشت، خود نیز در موارد متعددی در امر تکثیر و انتشار پیامها و کتابهای امام و تشکیل گروههای مبارز و فعالیت در جلسات هیئتها و انجمنهای مذهبی و انقلابی و حتی فراگیری فنون نظامی و سامان دهی تظاهرات شرکت می نمود. در پرونده های ساواک سندهای فراوانی وجود دارد که از رفت و آمدهای مکرر وی به منزل مبارزین، شرکت در جلسات منزل شهید عزیز ـ آیةالله سعیدی ـ شرکت در جلسات مجمع وعاظ انقلابی تهران و همچنین هیئتهای مذهبی و انقلابی تهران و شمیران، تأمین بودجه برای گروههای مبارزاتی حکایت دارد.
حاج احمد آقا با سیمایی شاداب و خلقی گشاده و نیکو با مردم برخورد می کرد. خشم و عصبانیت به جز در برخورد با دشمنان انقلاب و امام از او ندیدیم. در برخوردهای شخصی بسیار زودگذشت و کریم بود. از کینه ورزی نسبت به اشخاص حتی کسانیکه که بدترین برخوردها را با او داشتند بدور بود. در برخورد با اطرافیان و کسانی که در خدمتشان بودند – حتی افراد کاملاً معمولی که از جنبه ظاهری هیچگونه تناسبی بین موقعیت اجتماعی او و آنان نبود – هرگاه احساس می کرد که برخوردش سبب آزردگی خاطر آنان – ولو اندک – شده است با تواضعی باورنکردنی، حضوراً یا کتباً معذرت خواهی می کرد. هیچگاه و در هیچ موردی ندیدیم که آن عزیز با مردم و مراجعین و اطرافیان از موضع قدرت و از موضع موقعیتی که داشت برخورد کند. فردی با متانت و وقار و در عین حال با تواضع و فروتن بود. واقعاً به مردم به عنوان صاحبان انقلاب و کسانیکه با فداکاریها و نثار جان عزیزانشان زمینۀ حکومت اسلامی را فراهم کرده اند، می نگریست و از اینکه کسی در مقام ریاست و مدیریت به مردم فخرفروشی کند و به جای احساس خدمت احساس قدرت و سلطه نماید شدیداً برمی آشفت. خود را خدمتگزار مردم می نامید و بارها در حضور جمع می فرمود افتخار می کند که خادم مردم و خدمتگزار آنان است. واقعاً به این گفته اعتقاد قلبی داشت و از رفتارش با مردم و دلسوزیهایش برای مردم چه در جلسات تصمیم گیری برای رفع نیازهای آنان و چه در رفتار روزمره و اجتماعیش جز این از او مشاهده نمی شد. زندگی اش به تبعیت از امام سرشار از سادگی و بی آلایشی و زاهدانه بود.
حقیقتاً به مظاهر دنیا و مسائلی که سبب دلبستگی بسیاری از آدمیان می شود کاملاً بی اعتنا و از تجملات و تشریفات از هر نوعش متنفر بود. وقتیکه ناگزیر از حضور در محیطی می شد که بویی از تجملات و تشریفات داشت، می فرمود احساس می کنم که دارم خفه می شوم. به جز موارد معدودی که در رفت و آمدهای رسمی از محافظ و شرایط حفاظتی استفاده می کرد، عموم رفت و آمدهایش در سطح شهر با خودرو معمولی و غالباً پیکان به همراه یکی دو تن از دوستانش و بدون هیچگونه اثری از تشریفات معمول بود. با وجود صدها امکان مشروعی که می توانست استفاده کند، از اول تا پایان عمر صاحب خانه و مِلک نشد و در منزل استیجاری زندگی می کرد. از حشر و نشر و مراودۀ با سرمایه داران امتناع می ورزید و مکرر می گفت: یک موی مشهدی تقی و کربلایی نقی جنوب شهری را به صدتای اینها ترجیح می دهم. دوستان و رفقایش عموماً از مبارزین نهضت یاران امام بودند. رسیدگی به امور محرومین و رفع گرفتاریهای دردمندان را نه یک منّت بلکه وظیفه ای شرعی می دانست. دوستان به یاد دارند و نقل کرده اند که بارها می فرمود بعد از نماز و روزه و واجبات شرعی هیچ امری واجبتر از رسیدگی به حال مردم و کمک به مستمندان نیست. می گفت اگر راحتیِ آخرت را می خواهید سعی کنید «خوب» باشید و در تفسیر خوب بودن می فرمود: خوب کسی نیست که فقط ذکر و ورد بگوید بلکه کسی است که همزمان با انجام تکالیف فردیِ شرعی اش به درددل مردم برسد و در حدی که در توان دارد باری از مشکلات آنان بردارد و وجودش مایۀ رفع گرفتاریها باشد نه سببی برای مشکل کردن زندگی بر دیگران، او این اصل را در تمام رفتارهایش چه در محیط خانواده و چه با همکاران و مردم رعایت می کرد. با وجود محدودیتهایی که بود و موقعیتی که داشت نه یکبار و دوبار بلکه به عنوان یک مبنا در زندگی اش شخصاً در رفع نیاز نیازمندان و گرفتارانی که به نحوی از مشکل آنان خبردار می شد کمک می کرد. عیادت مریض، صلۀ رحم و دیدار مستمر با منسوبین، سرکشی به آشنایانی که در مسیر زندگیشان گرفتاری پیش می آمد، احترام فوق تصور به پدر و مادر، توجه به هدایت و تربیت فرزندان، مشارکت در حل مشکلات زندگی و کمک به همسر و حفظ شأن همسر بعنوان شریک واقعی زندگی و پرهیز از تعصباتی که از روح و احکام اسلام واقعی بدورند، و عمل به وظایف شرعی از جمله اصولی بودند که در متن زندگیش به آنها پایبند بود. ارادتش به حضرت امام بی مانند بود و انقلاب و نظام اسلامی را از جانش بیشتر دوست می داشت. در وادی برخورد با کسانیکه آگاهانه با انقلاب و امام به مخالفت برمی خاستند ترحم را جایز نمی دانست. علیرغم آنهمه فداکاریهایی که در مسیر انقلاب کرده و آن نقش برجسته ای که داشت در این رابطه هیچگونه امتیازی برای خود قائل نبود و بارها از زبان ایشان در موارد متعدد شنیدیم که می فرمود در مقابل فداکاری مردم و ایثار شهیدان و کرامت خانواده های شهدا احساس شرم می کنم. برای خانواده های شهدا حرمتی خاص قائل بود و انجام کارهای آنان را در اولویت قرار می داد و خدمت به آنها را عبادت می دانست. محضرش جلسۀ انس و الفت بود و از تکلف و القاب و عناوین هیچگونه خبری نبود و سعی اش بر این بود که با مخاطبین به گونه ای عمل کند تا براحتی بتوانند حرف دلشان را بازگو کنند و درددل نمایند.
امانتداری و رازداری دو صفت برجستۀ او بودند. مصلحت نظام را به تمام مصالح فردی و اجتماعی خود مقدم می داشت.
به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) ارادت خاص داشت و در روضۀ مصیبت اهل بیت و سرور آزادگان(ع) آشکارا گریه می کرد. بعد از رحلت امام به وضوح و در تمام حالات حتی در حال سرور و شادمانی در عمق نگاهش غمی عمیق مشاهده می شد که این غم را، حتی در تصاویر او به روشنی می توان دید. همیشه نگران این بود که مبادا بعد از امام اختلاف سلیقه ها و انحصارطلبیها موجب تفرقه و پراکندگی پیروان و یاران امام شوند. حفظ تعادل در برخورد با جریانات فکری و سیاسی که در اصول انقلاب و نظام هم عقیده هستند را یک اصل لازم برای بقای انقلاب می دانست و تجمع تمام قشرها و گرایشهای معتقد به راه امام در زیر خیمه ولایت و گسترده بودن چتر ولایت بر سر تمام کسانیکه به اصول قانون اساسی وفادارند را یگانه راه تداوم انقلاب برمی شمرد.
از شجاعتی امامگونه و صراحت لهجه ای همانند او برخوردار و در بیان اعتقاد و انتقاد خویش صریح بود و از جمله کسانی بود که چه در زمان حیات امام و چه بعد از ایشان با صراحت از اصل آزادی – البته در همان محدوده ای که از زبان ایشان قبلاً تعریف آن گذشت – همانند دیگر اصول انقلاب حمایت می کرد و معتقد بود که اگر فرهنگ محافظه کاری و خودسانسوری بر جامعه بویژه دو قشر پیشگام روحانی و دانشگاهی حاکم شود رخوت و بی تفاوتی و عدم مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه پدیدار خواهد گشت و در چنین شرایطی است که دورویان و فرصت طلبان میدانداری خواهند کرد و اصول انقلاب بتدریج کمرنگ و غیرت دفاع از این اصول نزد معتقدینِ منزوی شدۀ آن نیز کمرنگتر خواهد شد.
در دو سال آخر عمر مرحوم حاج احمد آقا فراغتی نسبی پدید آمد. سالها بود که مشغله فراوان سیاسی و اجتماعی و مسئولیتهای خطیر، او را از خلوت تنهایی که بسیار دوست می داشت محروم ساخته بودند. اواز این فرصت کمال بهره معنوی را برد.
او در این مقطع هر از چند گاه یکبار برای چند روزی با انقطاع از دیگران به خانه ای دورافتاده در بیابانی کویری (در منطقۀ کوشک نصرت مابین تهران و قم) می رفت و به مطالعه کتب عرفانی حضرت امام خصوصاً چهل حدیث و دعا و راز و نیاز با خالق خویش می پرداخت و گاه نیز تنی چند از اهل دعا و معنا را در خلوت تنهایی خویش می پذیرفت. جالب آنکه در همین ایام نیز قبل از رفتن، می فرمود با آنکه بنا ندارم کسی آنجا بیاید اما هر وقت در رابطه با آثار امام کاری داشتید حتماً بیایید و کارها را بیاورید و ملاحظه خلوت مرا نکنید.
در ارتباط با تحصیلات و بعد علمی، ایشان پس از اخذ دیپلم در رشته علوم طبیعی به تحصیل علوم دینی روی آورد، البته پیش از آن و توأم با تحصیل علوم جدید، نیز به فراگیری مقدمات علوم حوزوی پرداخته بود مطالعه کتب ادبی و سیاسی و دینی و فقهی و افزایش اطلاعات علمی در رشته های مختلف از جمله علاقمندیهای همیشگی ایشان بود و بدین لحاظ باید گفت او تا پایان عمر از هر فرصتی در این جهت استفادۀ کافی برده است.
فراست و تیزهوشی از جمله امتیازاتی است که تمام آشنایان آن مرحوم به آن معترفند و به همین سبب نیز دو دورۀ مقدماتی و سطح حوزۀ علمیه را با سرعت و در حد بسیار مطلوبی نزد بزرگان حوزه علمیه قم طی کرد و همزمان با تحصیل به تدریس سطوح قبلی نیز اشتغال داشت و پس از آن دروس خارج فقه و اصول را نزد اعاظم حوزۀ علمیه فرا گرفت. مشوق و پشتوانۀ اصلی پیشرفتها و موفقیّتهای تحصیلی ایشان، نظارت دائمی پدر بزرگوارشان بوده است.
حضرت امام با وجود اقامت در نجف، هیچگاه از توجه به پیشرفت تحصیلی ایشان غافل نبوده و چنانکه در نامه های امام خطاب به ایشان (گنجینۀ دل، مصاحبه با آیةالله محمدی گیلانی) ملاحظه می کنیم اولین مسأله ای که بعد از تذکرات اخلاقی در صدر سایر مسائل مرتباً متذکر شده اند همین امر می باشد. اشراف حضرت امام بر گذران تحصیل دوره سطح و موفقیت در پیگیری دروس خارج فرزندشان و همچنین تدریس موفق ایشان را در همین نامه ها به وضوح می توان دید. مرحوم حاج احمد آقا وقتیکه برای پیگیری امر مبارزه و کسب علم از محضر درس خارج فقه امام در سال 1356 به نجف هجرت نمود در سطحی از علوم حوزوی قرار داشت که در آنجا مکاسب و کفایه می گفت، مطمئناً اگر فرصتها امکان ادامۀ تدریس ایشان را می داد و اگر اشتغالات فوق العاده ایشان پس از هجرت به پاریس و همراهی با امام در جریان مسائل پیش از پیروزی انقلاب نمی بود، همان اشتغالاتی که امکان تدریس و افاضه علوم حوزوی را از امام نیز در این سالها گرفتند؛ با توجه به هوش سرشار و مدارج متقنی که او در مراحل مقدماتی و سطح و خارج فقه و اصول طی کرده بود در این وادی نیز همچون وادی مبارزه و سیاست و انقلاب، چهرۀ تابناکش روشنی بخش حوزه های علمیه می شد. بعد از رحلت حضرت امام علیرغم محدودیتها و مشغله ای که هنوز استمرار داشت، فرصتی اندک پیش آمد تا ساعاتی را به تدریس ادبیات عرب و مکاسب و کفایه بپردازند.
سیداحمد معتقد بود که اگر فرهنگ محافظه کاری و خودسانسوری بر جامعه بویژه دو قشر پیشگام روحانی و دانشگاهی حاکم شود رخوت و بی تفاوتی و عدم مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه پدیدار خواهد گشت و در چنین شرایطی است که دورویان و فرصت طلبان میدانداری خواهند کرد و اصول انقلاب بتدریج کمرنگ و غیرت دفاع از این اصول نزد معتقدینِ منزوی شدۀ آن نیز کمرنگتر خواهد شد.
تسلط او بر مبانی فقه و اصول در ضمن درس کاملاً مشهود بود و تا نکته ای را عمیقاً تفهیم نمی کرد رد نمی شد. خصلت امانتداری ایشان در درسشان نیز کاملاً محرز بود و به همین سبب مقید بودند قبل از درس اقوال و آراء دیگر اصولیین را در موضوع مورد بحث ببینند و لذا درسشان توأم با نقد و تطبیق بود. خودشان می فرمودند و ما نیز شاهد بودیم که گاه چندین ساعت برای دریافت علت اختلاف رأی مرحوم آخوند (صاحب کفایه) با دیگر اصولیین و یا اختلاف آراء شارحین کفایه در برداشت از عبارت کفایه، به کتب و اقوال اصولیین مراجعه دقیق می کردند.
بعضی از اساتیدی که مرحوم حاج احمد آقا نزد آنان علوم حوزوی را فرا گفته است عبارتند از:
حضرت آیةالله العظمی امام خمینی (خارج فقه)، آیة الله حاج آقا مصطفی خمینی (خارج اصول)، آیة الله فاضل لنکرانی (خارج فقه) آیة الله موسی زنجانی (خارج فقه) آیة الله محمدی گیلانی (شرح منظومه)، آیة الله رضوانی (اسفار)، آیة الله ابطحی کاشانی (سطح و خارج)، آیة الله خلخالی (سطح) و آیة الله سلطانی طباطبایی.
ایشان علاوه بر فقه و اصول، به مباحث فلسفی و عرفانی علاقه ای وافر داشت و سالها از محضر درس بزرگان، شرح منظومه و اسفار آموخته بود و به دیگران نیز تعلیم داد. در باب منطق و فلسفه غرب نیز مطالعات گسترده ای داشت و مکتبهای فلسفی و سیاسی معاصر غرب را می شناخت و نقد می کرد.
در شعر و ادب فارسی نیز پرمطالعه بود و بخصوص اشعار عرفانی حافظ و مولانا و سعدی و حضرت امام را بخوبی می شناخت و غزلیات فراوانی از حافظ و سعدی را حفظ بود.
در تفسیر معانی اشعار عرفانی بزرگان ادب فارسی، نظریات کارشناسی و متقنی داشت که گاه اهل فن را بشگفتی وا می داشت. ذوقی لطیف و شاعرانه داشت و از هنر و رشته های هنری استقبال می کرد و در برخی از آنها نیز سررشته داشت.
در وادی سیاست با آنکه مدرک سیاسی نگرفته بود؛ به اعتراف دوست و دشمن یکی از برجسته ترین نظریه پردازان سیاسی جمهوری اسلامی و بلکه جهان اسلام بود. در پیش بینی اهداف و عملکردهای آتی دشمنان و شناخت مسائل جهانی چنان بود که کمتر موردی در جلسات مهم تصمیم گیریها می توان یافت که وی به استدلال بر نظریه خویش پرداخته باشد و آگاهان حاضر در جلسه و حتی کارشناسان متخصصی که قبلاً در آن مسأله نظر مخالف داشته اند به رأی ایشان گرایش نیابند.