احمد؛ در روز بیست و چهارم اسفند 1324 هـ. ش دیده به جهان گشود. چهار سال پیش از تولد احمد قوای متجاوز متفقین خاک میهن را اشغال کردند، و در یک بازی جدید، محمدرضا پهلوی را بر اریکه سلطنت استبدادی نشاندند. دوران طفولیت «احمد» در محیطی می گذرد که محفل روحانی خانواده خمینی کبیر را بحث از چگونگی انجام تکلیف الهی در آن فضای آشفته گرما می بخشد. نیمه های شب زمزمه مناجات ملکوتی پدر و آوای قرآن از زبان آن عارف بالله شنیده می شود و روزها سخن از علم و جهاد است، سخن از چگونگی نجات مردم مظلوم ایران از یوغ شاهان ستمگر و رهایی اسلام از زنگار خرافه ها و پیرایه ها، و چگونگی بازیابی مجد و تمدن اسلامیست و خلاصه آن که، سخن از مبارزه ای دشوار و طولانی در چندین جبهه در میان است و پُر واضح است که در به دری، تبعید، حبس، و یا شهادت در انتظار اعضای این خاندان معزّز است که تقدیر الهی رسالت پرچمداری احیاء دین خدا و تحقق آرمان دست نیافته شیعه یعنی تشکیل حکومت الهی را در عصر حاضر بر عهده آن نهاده است و هر یک از اعضای این خانواده مطهر را سهم و مسئولیتی است که با آغوش باز پذیرای آن گردیده اند. وضع معیشتی خانواده در این ایام که ولادت احمدِ نازنین شادمانش ساخته، به سختی و دشواری می گذرد، اگر روزگارانی خاطرات ناگفته آن بیان شوند، جهانیان جنبه ای دیگر از زندگانی حیرت انگیز و حیات آفرین مجدد بزرگ اسلام را خواهند شنید. پدر، شهریه نمی ستانَد و از صرف وجوهات شرعی برای گذران زندگی خود حتی در سخت ترین شرایط پرهیز می کند. با آنکه حاج آقا روح الله موقعیتی برجسته نزد بزرگان حوزه علمیه آن زمان داشت و مشاور امین و بازوی توانای آنان بود و علم و فقاهتش از وی چهره ای ممتاز ساخته بود که اگر می خواست، می توانست انواع امکانات معیشتی را برای اهل بیت خویش سامان دهد اما روح بلندِ خالق آثار جاودانه اخلاقی و عرفانی همچون «شرح چهل حدیث»، «سرّالصلوة»، «آداب الصلوة»، «شرح دعای سحر» و «مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة» مستغنی تر از آن بود که دل به دنیا بسپارد و ارزش تنعمات حیات دنیوی را بر وارستگی و زندگی زاهدانه ترجیح دهد. امام خمینی معتقد بود و می فرمود که جهاد و مبارزه در راه خدا را با رفاه و تجملات دنیا سازگاری نیست و آنان که جز این می پندارند با الفبای مبارزه ناآشنایند.
احمد دوران کودکی و نوجوانی را در محیطی رشد می کرد و پرورش می یافت که مقدورات محدود مالی مادر و عایدی بسیار اندک ملک موروثی پدر در خمین به عنوان تنها ممر گذران زندگی آنان برای تأمین احتیاجات اولیه زندگی نیز کافی نمی نمود؛ امّا امام خمینی نه این زمان و نه قبل از آن و نه حتی روزگارانی که به عنوان رهبری مقتدر و محبوب بر یک کشور پهناور و بلکه بر میلیونها نفوسِ دلباخته حکومت می کرد، ذره ای از منشِ زاهدانه خود عدول نکرد و همین خصلت ها و منش ها، و آن سخن ها و سیاست ها و مجاهدت ها، و آن عرفان و مناجات ها بود که آموزگارِ غیر رسمی و دائمیِ یادگاری شدند به نامِ همیشه ماندگارِ «احمد» که قاب عکس یادش تا ابد دل عاشقان خمینی است.
آری، احمد در دامن مادری پرورش می یابد که به حق، او را «بانوی بزرگ انقلاب اسلامی» و بانوی صبر و استقامت لقب داده اند؛ همان بزرگواری که خداوند لیاقت آن را عطایش کرده تا همسر و همدم و انیس دل شخصیتی چون امام خمینی باشد. زنان نسل انقلاب، اسوه ای چون او دارند که این چنین در صحنه های سخت گذشته و حال انقلاب، پیشتازان نهضت خمینی اند. دامن پرمهر بانوی فاضله و فداکار خدیجه ثقفی بود که فرزندانی چون «مصطفی و احمد» پرورانید و آنان را برای یاری دین خدا در آن هنگام که خمینی کبیر قیام الهی خویش را آغاز کند، از هر جهت مهیا ساخت.
در محیط خانوادگی که احمد در آن رشد کرده است برخلاف فرهنگ حاکم بر اغلب خانواده های مذهبی آن دوران از فرمان فرمائی مقتدرانه پدر و تحمیل ها و اجبارهای والدین در امور شخصی فرزندان اثری نیست. چارچوب برخوردهای تربیتی امام همان شرع انور است که در آن به شخصیت فرزند و آزادی عمل او در محدودۀ شرع بهای لازم داده می شود. محیط خانوادگی آنان فضایی آکنده از محبت، سادگی و مسئولیت پذیری و آزادی عمل بوده است و بطور طبیعی در چنین محیطی رفتارها و راهنمایی های دلسوزانه والدین، تنها به عنوان معیارهایی در مسیر انتخاب های دائمی و آگاهانه و آزادانه فرزندان عمل می کند. و این خودِ فرزندانند که مسئولیت انتخاب و تعیین مسیر آینده و سرنوشت خویش را ـ به تناسب موقعیت های سنی و رشد عقلانی و عاطفی هر دوره ـ بر عهده می گیرند. و البته واضح است که سایه بلندِ هدایت پدری همچون امام، و صلابت و نفوذ کلام او، و پرتو نورانی و پرجاذبۀ مربی ای چون خمینی، چنان بر روح و جان فرزندان نفوذ دارد که گویی در محضر او توانِ تخطی نیست، و این همان تسلیم آگاهانه و مقدسی است که مکتب تربیتی اسلام عرضه داشته است.
در چنین شرایطی است که احمد نخستین تجربه اجتماعی خویش را در دوران تحصیلات ابتدایی فرا می گیرد و از نزدیک با مشکلات و تضادهای موجود در جامعه آن روز آشنا می شود. او از کودکی بسیار پرتحرک و سرشار از جنب و جوش بود، نه از کودکان منزوی. سری پرشور و دلی غوغایی داشت و بعد از دورۀ ابتدایی، ادامه تحصیل در علوم جدیده را برگزید.
و به ورزش فوتبال روی آورد و همزمان با تحصیل، عضو تیم فوتبال قم شد و مدتی نیز کاپیتان این تیم بود. او در رشته طبیعی از دبیرستان حکیم نظامی قم دیپلم گرفت.