
اما حالا، همۀ شبهای سال،
بزرگ ترها گرفتار بودند و بچه
ها یا مشق مینوشتند یا تلویزیون تماشا میکردند. حتی ماه را هم
از تلویزیون میدیدند. و او هیچ خوشحال نبود. او از پشت پنجره
ها دیده بود که ماهِ تلویزیون یک
چیزِ گرد پر از چاله چولۀ پر از
کک مکهای خاکستری است و
اصلاً ماه نیست.
به خاطر همینها بود که به پسر
نگاه نکرد، اما پنجره هنوز باز بود
و پسرک حالا زیر پنجره قایم شده بود و هی سرک میکشید و رو به
ماه میخندید. یک تکه قند بزرگ
ته دل ماه از خوشحالی آب شد.
او این بازی قدیمی را خیلی خوب بلد بود. سرش را برد پشت یک
تکه ابر بزرگ و کمی بعد سرک کشید. بله! درست بود. پسرک
داشت با او بازی میکرد.
- اما آیا تنهایی ماه مهربان قصه ی ما به سر
میآید؟ باید ادامه ی قصه را در کتاب که به بهای 700 تومان چاپ و منتشر شده دنبال کنید
و بخوانید.
«فیلیپ دگِن» دفاع راست، 25 ساله که در سابقه ی خود بازی برای تیم «بورسیا دورتموند» را هم دارد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 362صفحه 35