
قسمت چهارم
« ماجراهای من و نی نی »
کبری پایانی
آن روز هر چی به مامان اصرار کردم،
نگذاشت روروک نی نی را بیاورم و با آن بازی
کنم. مامان می گفت: «روروک برای بچههای
خیلی خیلی کوچک است و اگر من روی آن
بنشینم، حتماً میشکند.» بعد میلههای روروک
را بست و آن را توی کمد گذاشت. حالا دیگر
نمیتوانستم سوار روروک بشوم. مامان از
توی اتاق بیرون رفت. در همین لحظه نی نی
چشمهایش را باز کرد و آرام بلند شد و چهار
دست و پا به طرف کمد رفت و در کمد را باز کرد و با
یک حرکت سریع رورورک را از توی کمد بیرون
آورد. نی نی میلههای روروک را باز کرد و سوار
آن شد. بعد با روروک راه رفت و راه رفت. او
هی تندتر راه میرفت. کم کم سرعت گرفت
و دور اتاق چرخید. آن وقت روی دیوارها پرید.
او مثل فرفره روی دیوارها میچرخید و سُر
میخورد. مثل آدم فضاییها با روروک روی
سقف راه میرفت. من هم دلم می خواست
سوار روروک بشوم ! گفتم: «نی نی جان! بگذار
من هم سوار بشم! خوب!؟ نی نی با دهان بی
تصویر بخشی از یک راکتور اتمی
که در نیروگاههای اتمی قرار دارد
با گسترش ساخت سلاحهای
اتمی، از سال 1950 میلادی به
بعد جمعیت مخالفت با گسترش
سلاحهای اتمی در سراسر جهان
به وجود آمد و فعال شد. شعار
آنها جهانی بدون سلاح اتمی و سرشار از صلح است.
این گروه جهانی، چنین نشانهای دارد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 308صفحه 26