قصه ی حیوانات
یک روز لاک پشت، اسب آبی کوچولویی را دید که تنها بود.
بچه اسب آبی، مادرش را گم کرده بود و می ترسید.
لاک پشت کنار او رفت و گفت:« نترس من مراقب تو هستم.
آن ها رفتند و رفتند. اسب آبی اصلاً از لاک پشت جدا نشد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 294صفحه 20