مادر من...
مادر من در یک بیمارستان کار میکند.
او برای تمیز کردن اتاق بیماران خیلی زحمت میکشد. مادر من از صبح خیلی زود سرکار میرود.
لباس مخصوص میپوشد و مشغول تمیز کردن اتاقها و دستشوییهای بیمارستان میشود.
خانهی ما همیشه تمیز و مرتب است.چون مادر من تمـیزی را خیلی دوسـت دارد. مادرم میگوید: «بیمارستان جایی است که مردم مریض بـه آن جا میروند تا به کمک پزشکها و پرستارها دوباره سالم و سرحال بشوند. برای همین هم باید بیمارستان همیشه تمیز باشد تا آنها زودتر خوب شوند.»
مادر من زحمتکش و مهربان است وخدا او را خیلی دوست دارد، مثل منکه او را خیلی دوست دارم.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 225صفحه 22