باد و فرفره
رودابه حمزهای
فرفرهمو دادم به ماه
ماه آن را تکه پاره کرد
هر تکه از فرفرهمو
لباس یک ستاره کرد
فرفرهمو دادم به ابر
آن را گرفت و بو کشید
وقتی دیدش که غنچه نیست
روی سرش پتو کشید
هوهوهو باد که آمد
فرفرهمو دادم به باد
آن را گرفت و زود دوید
باسرعت خیلی زیاد
دیدم که باد با فرفره
خوشحال و شاد بازی میکرد
فرفره هم خوشحال و شاد
تو دست باد بازی میکرد
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 459صفحه 10