به طرف سیب رفتند. کرمها تا چشمشان به مورچهها افتاد، داد زدند:«ننه باد! کمک!» باد به کمکشان آمد. مورچةها، باد را گاز گرفتند. باد دردش آمد. جیغ کشید و کرمهایش را برداشت و هوهوهو فرار کرد. مورچهها دور سیب جمع شدند. سیب از ترس، چشمهایش را بست. مورچهها، سیب را برداشتند، یک ... دو ... یک ... دو، از درخت بالا رفتند. سیب را سرجایش گذاشتند. درخت به آنها شیره داد!
سیب قرمز دوباره سیب شد. دوباره خوابید. دوباره خواب دید. خواب دید چی شده؟ چراغ راهنمایی شده! سبز، قرمز، سبز، قرمز ...
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 419صفحه 6