است که واکس می زنم!» و پیراهن سیاه و بلند یلدا را واکس زد . بعد چون خیلی دوست داشت به مهمانی برود گفت:« من هم می توانم به مهمانی بیایم؟» شب یلدا گفت:« معلوم است که می توانی!»
هندوانه خیلی خوش حال شد . فوری خط های سیاهش را واکس زد و با یلدا به مهمانی رفت.
همه آمده بودند . چتر، کفشدوزک و دوستانش. خانواده کلاغ ها و گورخر! این اولین بار بود که هندوانه به مهمانی می رفت . از آن به بعد هندوانه هر سال مهمان شب یلدا بود!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 413صفحه 6