مجله خردسال 409 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 409 صفحه 4

غول سیاه جوجه­ها مرجان کشاورزی آزاد ک روز خروس، جوجه را دید که فریاد میزند و کمک میخواهد و به طرف او میآید. خروس جلو رفت و پرسید:«چی شده؟ جوجه جان! چرا فریاد میزنی؟» جوجه گفت:«غول سیاه جوجهها دنبال من است و میخواهد مرا بخورد!» خروس با تعجب به دور و بر نگاه کرد و گفت:«من که غول سیاه جوجهها را نمیبینم. او کجاست؟» جوجه گفت:«پشت دیوار است. وقتی داشتم دنبال پروانه میرفتم، او را دیدم. خیلی بزرگ بود. خیلی خیلی بزرگ بود. خروس گفت:«همین جا بمان تا من بروم او را پیدا کنم.» خروس رفت و جوجه همانجا ماند. کمی بعد خروس برگشت و به جوجه گفت:«من غول سیاه خروسها را پیدا کردم. اما غول سیاه جوجهها را ندیدم!» جوجه گفت:«وای! غول سیاه خروسها از غول سیاه جوجهها هم ترسناکتر است؟» خروس گفت:«نه جانم! اصلا ترسناک نیست.» جوجه با تعجب به خروس نگاه کرد. خروس گفت:«دنبال من بیا.» جوجه گفت:« من میترسم.» خروس گفت:«وقتی با من هستی از هیچ چیز نترس.» جوجه،

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 409صفحه 4