با معرفی شخصیت های داستان به کودک، از او بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند.
کیسه گندم آسیاب برکه کره اسب درخت ها
راه آسیاب
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز مادر ... به او گفت:" تو بزرگ شده ای و امروز باید ... را به ... ببری." ... گفت:" من راه را بلند نیستم. چه طوری به ... بروم؟" مادر گفت:" همراه آسیابان برو. او در ... می ماند، اما تو ... را بگذار و برگرد." ... گفت:" از کدام راه برگردم؟" مادر گفت:" از همان راهی که تا ... رفته ای!" آسیابان ... را پشت ... گذاشت و آن ها به طرف ... راه افتادند. از کنار ... گذشتند . از ... رد شدند. ... با خودش گفت:" راه ... خیلی دور است، چه طوری باید راه خانه را پیدا کنم؟ آن ها نزدیک یک ... ایستادند. ... کمی آب
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 362صفحه 20