دماغ داماد یک کوچولو خیس شد! بعد از آن جا افتاد پایین. آخ! و کمرش درد گرفت. وقتی همه داشتند تو عروسی خوش می گذراندند. نقلی دوید رفت حمام و خودش را شست. چند بار هم شست. وقتی برگشت، عروسی تمام شده بود و همه رفته بودند!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 357صفحه 6