سوزن شکسته هم بیرون پرید . سنجاقک نفس راحتی کشید . دوباره ، حالا نساب کی بساب ! عصر که شد ، مهمان ها آمدند . همه چیز آماده بود ، چای و شیرینی و قند ! همه مشغول بگو و بخند ! سنجاقک کجا بود ؟ روی موهای خاله زیور ، چه برقی هم می زد .
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 284صفحه 6