فرشتهها
روز تولد امام زمان (عج) بود. مادرم خانه را تمیز و مرتب کرد. پدر با یک دسته گل به خانه آمد. دایی عباس کوچه را چراغانی کرد. مادربزرگ اسپند آماده کرد. پدربزرگ در جعبهی شیرینی را باز کرد و گفت:«مبارک است.» مادر بزرگ اسپند دود کرد و دعا خواند. آن وقت همه شیرینی خوردیم. مادر گفت:«خداراشکر که امشب فرشتهها مهمان خانهی ما هستند.»
پرسیدم: «چرا؟» مادربزرگ گفت: «هر خانهای که روز جشن تولد امام زمان (عج) روشن و شاد و شیرین شود، فرشتهها پا به آن خانه میگذارند.»
مادرم راست میگفت، خانهی ما هم روشن بود، هم شاد و هم شیرین.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 249صفحه 9