سر و کلهی پیدا شد.
او برای خوردن نیامده بود، برای خوردن و و و آمده بود.
آنها همه برای غذایی خوشمزه بودند.
گفت: «وای! فرار کنید!»
گفت: «فرار نکنید!»
گفت: «پس چه کار کنیم؟»
گفت: «همه با هم را بلند کنیم.»
گفت: «و آن را به طرف پرت کنیم.»
گفت: «اگر ما را بخورد چی؟»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 189صفحه 18