![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/185/185_4.jpg)
بیدار شو سنجاب!
مرجان کشاورزی آزاد
بهار از راه رسیده بود.
در جنگل، همه از خواب زمستانی بیدار شده بودند. گلها، درختها، پروانهها و ...
اما سنجاب هنوز در خواب بود. پروانه پر زد و رفت توی لانهی سنجاب. روی گوش او نشست و گفت: «بیدار شو سنجاب! بهار شده!»
اما سنجاب بیدار نشد. قناری گفت: «شاید اگر من آواز بخوانم، بیدار بشود.» قناری رفت و روی شاخه، جلوی لانهی سنجاب نشست و آواز خواند.
اما سنجاب بیدار نشد. میمون گفت: «من طبلم را میآورم و کمی برایش طبل میزنم. این طوری حتما از خواب بیدار میشود.»
میمون طبلش را آورد و دامب، دامب، دامب طبل زد.
اما سنجاب بیدار نشد. فیل گفت: «من پایین درخت، بالا و پایین میپرم تا زمین بلرزد. اینطوری سنجاب بیدار میشود.»
فیل شروع کرد به بالا و پایین پریدن. اما سنجاب بیدار نشد.
زرافه گفت: «بیخودی خودتان را خسته نکنید. من میدانم چه کار کنم تا سنجاب بیدار بشود.
شما همینجا منتظر بمانید تا من برگردم.»
زرافه رفت و پروانه و قناری و میمون و فیل همان جا منتظر شدند. کمی بعد زرافه برگشت، با یک کیک گردویی.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 78صفحه 4