مزهی آسمان
سرور کتبی
با هواپیما به مسافرت رفتم.
از پنجرهی هواپیما مادربزرگ را دیدم.
مادربزرگ توی آسمان ایستاده بود و تکههای ابر را گلوله میکرد.
صدا زدم:«مادربزرگ ! چه کار میکنی؟»
مادربزرگ گفت:«دارم برای تو کلوچه میپزم. میترسم توی راه گرسنه بمانی.»
کلوچههای ابری مادربزرگ مزهی آسمان میدهد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 63صفحه 22