مجله خردسال 53 صفحه 18
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 53 صفحه 18

. .. بالای درخت بود که صدای خنده و بازی آن­ها را شنید. از بالا نگاه کرد و را دید. گفت: «وا...ی چه قشنگی! من هم بازی!» به نگاه کرد. به نگاه کرد. .به نگاه کرد. گفت: «نه. نمی­شود.» با ناراحتی پرسید: «چرا؟» گفت: «تو که نمی­توانی را شوت کنی.» گفت: «نمی­توانی دنبال بدوی.» گفت: «با بال­ها­یت هم نمی­توانی را بگیری.» گفت: «پس چه طوری می­خواهی بازی کنی؟» ناراحت شد و چیزی نگفت. و و و دوباره شروع کردند به بازی. آن­ها بازی کردند و خندیدند. صدای خنده­ی آن­ها را می­شنید و دلش می­خواست مثل بقیه بازی کند. اما چه طوری؟ همین موقع ، را شوت کرد. رفت و رفت و رفت و آن­ قدر دور شد که هیچ کس آن را ندید.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 53صفحه 18