جایگاه انسان کامل از دیدگاه امام خمینی
□ احسان انصاری
چکیده: موضوع انسان کامل از مباحث ریشه دار عرفانی و از جهتی فلسفی است. انسان کامل در طول تاریخ مورد نظر و بحث اندیشمندان زیادی در عرصههای عرفانی و فلسفی بوده است. به عبارتی مسأله انسان کامل با عرفان نظری پیوند عمیقی داشته، به همراه مقوله توحید، هسته اصلی عرفان را شکل میدهد. انسان کامل مظهر اسم اعظم الهی و جامع جمیع اسماء و صفات است که در دامنه هستی گسترده شده و به آن وجود بخشیده است. هدف از طرح مسأله جایگاه انسان کامل در این تحقیق، بررسی جایگاه انسان کامل از دیدگاه امام خمینی(س) است. ایشان تفسیر کامل و جامعی در این باره از خود به یادگار گذاشته اند هر چند اثری منسجم و منظم تحت عنوان انسان کامل از ایشان وجود ندارد، به جز مصباح الهدایه که درباره خلافت و ولایت انسان است، اما به صورت پراکنده حقایقی از ایشان در این رابطه به یادگار مانده است. از آنچه در تمام این نوشتار درباره انسان کامل بیان شده، می توان استنباط کرد که انسان کامل، تعبیر دیگری از انسان معصوم است، زیرا اوصاف و کمالات وجودی که برای انسان کامل مطرح شده، هرگز در غیر انسان معصوم امکان تحقق ندارد، زیرا انسان غیر معصوم هر قدر به بلند ترین قله کمالات انسانی رسیده باشد، با یک لغزش علمی و یا عملی از آسمان کمال سقوط می کند. حضرت امام خمینی به موضوع جایگاه انسان کامل در شاخه های مختلف و مهمی پرداخته اند که در این نوشتار به بررسی آنها پرداخته ایم از جمله اینکه انسان کامل، همان حقیقت محمدیه و علویه، صاحب مقام مشیّت مطلقه و واسطه فیض الهی می باشد.
واژگان کلیدی : امامخمینی، انسان کامل، عرفان، حقیقت محمدیه، اسم اعظم
مقدمه
تحقیق خود را با یاد انسان کامل عصر حاضر که حجت خدا ، ولی و خاتم اوصیای الهی است، شروع می نمایم. شخصیتی که چشم های مستضعفان عالم به عنوان مهدی منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف و ارواحناه له الفداه) به او دوخته شده تا جهان را پر از عدل و داد نماید.
شناخت انسان و جایگاه او مقوله ای است بس دشوار و ظریف، از این رو است که مکتب ها و گروههای مختلفی در تبیین و شناخت آن، دچار سر درگمی شدند:
گروه نخست، همان فرشتگان الهی بودند که برای اولین بار درباره انسان از خداوند متعال سؤال کردند:
"اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک".(سوره بقره، آیه30)
(بار خدایا آیا موجودی را خلق می کنی که در زمین فساد کند و به خونریزی بپردازد، در حالی که ما فرشتگان به تسبیح و حمد و تقدس تو مشغول هستم.)
فرشتگان در زمانی این سؤال را زمانی مطرح کردند که خداوند از آفرینش خلیفه خود، انسان یاد می کند.
گروه دوم، جنود شیطان، به سر کردگی ابلیس بود که با سابقه شش هزار سال عبادت، نتوانست خود را کنترل کند و در مقام اعتراض(نه پرسش ) برآمد. با کمال بی ادبی و سوء نیت سؤال کرد:
"انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین"(سوره اعراف، آیه 12 )
(من بهتر از اویم؛ مرا از آتش و او را از گل آفریدی)
ابلیس علاوه بر این که از روی عناد و حسادت خلقت آدم را زیر سؤال برد، در مقابل خدای متعال یک نوع کبریای موهوم از خود نشان داد تا آنجا که خود را به عنوان بازیافت آتش از آدم برتر دانست.
وگروه سوم بسیاری از انسانهای عهد شکن هستند که در اثر نادانی، غفلت و فرو رفتن در مادیات و ظواهر، زندگی آدمی را در همین کالبد مادی منحصر کرده و از شــناخت گوهــــر
□ از دیدگاه قرآن و روایات، انسان هرگز موجودی راکد و آرام نیست، بلکه مسافری است که در قوس نزول، عواملی را طی کرده و به عالم طبیعت و ماده گام نهاده و دوباره مسئولیت دارد که با طی منازلی در قوس صعود، خود را از قوه به فعل و از نقص به کمال برساند
بی بدیل خویش بازماندند. و نصیحت و خیر خواهی خدا را نادیده گرفتند که به عنوان اخطار فرمود:
"الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین"(سوره یس،آیه 60)
(آیا با شما عهد نکردم که ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمنی آشکار است.)
پر واضح است که سرانجام این پیروی بدون قید و شرط از این دشمن خطرناک این سرنوشت گروه انسان نما را به کجا خواهد کشید.
گروه چهارم بازیگران حرفه ای بودند که در پوشش دین و مذهب، منافقانه برخورد می کردند که هم خود را به دروغ مؤمنین واقعی مطرح می کردند و هم در پنهان و آشکار ابلیس را به عنوان تنها دوست و مراد خود برگزیده اند که چون هویت این گروه در جامعه دینی ناشناخته بود به مراتب از گروه سوم پست تر بودند.
به دیگر سخن، با وجود آنکه آدمی از تمامی موجودات و پدیده های بیرونی نسبت به خود نزدیک تر است، در شناخت و کشف حقیقت وجودی خود، ناکام مانده است. مفهوم این گفته آن است که موجودی بس متعالی تر می باید تا این صحیفه گرانقدر را شرح و بسط داده و برای عالم و آدم بشناساند؛ و آن موجود عزیزی که در هیچ مدحی نگنجد، جز ذات اقدس خداوند جهان آفرین نیست. خداوند سبحان، حقیقت و جایگاه انسان را به وسیله انبیا و اولیا معرفی کرده و با بیان این که از کجا آمده، به کجا می رود و در چه راهی گام بر می دارد؛ او را هم با خود آشنا می کند، هم با آفریدگارش و هم با گذشته، حال و آینده اش.
انسان با داشتن آن همه استعدادها، ظرفیت ها که او را به عنوان انسان به درگاه ربوبی راه دادند که نقطه اوج آن رسیدن به سدر المنتهی است که طبعاً از همه موجودات به خدا نزدیکتر است چگونه اینچنین در وادی هبوط و سقوط که در نمایشگاه طبیعت گاه در چهره حمار و بالاتر ازآن در قالب کلبی در همین دنیا عرض اندام می کند که شاکله او در قیامت به مراتب پست تر نشان داده می شود. و قابل تأمل آنکه این انسان مسخ شده در جهان هستی همان دانشمندان معروفی هستند که با کوله باری از علم سالهای متمادی مورد احترام دیگر مردم بوده اند که قرآن می فرماید: "وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون" (اعراف،176)
(و اگر می خواستیم حتماً او را به وسیله آن آیات بالا می بردیم ، و لکن او به پستی گرایید و دل بر زمین بست و از هوای خود پیروی نمود، پس داستان او داستان سگ تشنه یا خسته است که اگر بر او حمله بری زبان درآورد و اگر رهایش کنی باز هم زبان درآورد. این داستان گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را بازگو کن ، باشد که بیندیشند.)
بنابر این بایستی گفت این گروه چهارم از اخسرین امت و زیان دیده گان مردم هستند که از آن همه استعداد ها و معلومات بهره ای جز سقوط ندیدند.
از دیدگاه قرآن و روایات، انسان هرگز موجودی راکد و آرام نیست، بلکه مسافری است که در قوس نزول، عواملی را طی کرده و به عالم طبیعت و ماده گام نهاده و دوباره مسئولیت دارد که با طی منازلی در قوس صعود، خود را از قوه به فعل و از نقص به کمال برساند. چنانکه حضرت حق فرمود: "یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه" (سوره انشقاق، آیه 4)
(ای انسان با هر رنج و مشقت در راه حق حرکت کن تا به ملاقات او برسی.) و در سوره مبارکه نجم فرموده اند: "و أن لیس اللانسان الا ما سعی و أن سعیه سوف یری" (سوره نجم، آیه 40)
بنابراین، آدمی چاره ای جز تلاش و کوشش ندارد و در نهایت ثمره سعی اش را خواهد دید.
از منظر دیگر انسان کامل را می توان از دیدگاههای گوناگون مورد بحث و مطالعه قرار داد:
□ یکی از مسائل مهم که در عرفان اسلامی کاملاً مورد توجه بوده و امام خمینی نیز درباره آن حقایق بلندی از خود به یادگار گذاشته است، جایگاه انسان کامل، در نظام هستی است
1. گاهی مراد از انسان کامل، انبیاء و امامان علیهم السلام می باشند که در مباحث نبوت و امامت منابع کلامی، مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.
2. عده ای، انسان کامل را از دیدگاه عرفا مورد بحث قرار داده اند. در نظر بعضی از عرفا، انسان کامل اعم از انبیاء و امامان معصوم است و شامل بعضی از مشایخ نیز می شود.
3. برخی دیگر، انسان کامل را به صورت تطبیقی مورد مطالعه قرار داده اند و مفهوم آن را از منظر اسلام و سایر مکتب های مشهور، مقایسه و بررسی کرده اند.
غرض ما در این تحقیق دیدگاه اول است و در واقع انسان کامل از دیدگاه قرآن و روایات مورد بحث قرار می گیرد هر چند که از لسان اندیشمندان مخلتف بیان می شود خصوصاً حضرت امام خمینی (سلام الله علیه).
بیان مسأله
انسان کامل موضوعی عرفانی است و اساس عرفان دو مسأله است :
1- توحید شهودی وجودی خدا 2- موحد(انسان کامل)
مقصود از انسان کامل از دیدگاه حضرت امام خمینی همانا پیامبر اکرم(ص) و عترت طاهره او(ع) یا حقیقت محمدیه است که امام خمینی در کتاب مصباح الهدایة در مصابیح مختلف به تفصیل نسبت به حقیقت محمدیه و ولایت علویه مباحث بسیار مهم و بنیادینی مطرح نموده اند. لذا ضرورت انسان کامل در هستی و جایگاه او و اینکه رابط بین حق و خلق است و انسان متکامل در سیر وجودی خود چه سیر نزولی، چه سیر صعودی، وابستگی تام به انسان کامل دارد از ابعاد مختلف و قلمرو گسترده انسان کامل و حدود وجود او خواهد بود که از دو منبع قابلیت
بیان و تبیین دارد : ا- کتاب و سنت 2- کتب عرفانی موجود
امام از هر دو منبع در این زمینه نهایت بهره برداری را نموده و با نگاه اجتهادی خود به این بحث مهم پرداخته اند. ازطرفی جنبه های مجهول و مبهم مسأله در مجهول و مبهم بودن نگاه عرفانی امام می باشد واین تحقیق سعی دارد با نگارشی جدید جهت پذیرش جامعه امروزی به خصوص نسل جوان از مجهول بودن نگاه عرفانی امام بکاهد.
پیشینه تحقیق
بحث انسان کامل در آثار عرفانی بسیاری از بزرگان اهل معرفت مطرح شده که از میان آن، بعد از محی الدین عربی، شاگرد بلا واسطه ایشان، عارف بزرگ صدرالدین قونوی است. ایشان در کتاب مراتب الوجود به مسأله انسان کامل پرداخته و در اثر عمیق عرفانی دیگر خود به نام مفاتح الغیب الجمع و الوجود به طور مبسوط در این باره بحث کرده است. عزیزالدین نسفی از عرفای اواخر قرن هفتم نیز از بزرگانی است که در باب انسان کامل معارف عمیق و گسترده ای ارائه کرده که مجموعه سخنان او تحت عنوان کتاب انسان کامل تنظیم شده است. از کسانی که در باره انسان کامل اثر عرفانی از خود به یادگار گذاشته، شیخ عبدالکریم بن ابراهیم جیلی جیلانی درقرن نهم هجری است. از جمله آثاری که در آن درباره انسان کامل مطرح شده، رساله الولایه؛ تألیف حکیم و مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایی است. این رساله در عین اختصار حقایق عمیقی را درباره انسان کامل عنوان کرده است.
بدین ترتیب، بحث انسان کامل همچنان در میان عرفا مطرح بوده و هر کدام به اندازه نیاز بحث و مقتضیات زمان، حقایقی را درباره آن عنوان کرده اند تا عصر حاضر که عارف نامدار امام خمینی، در بسیاری از آثار عرفانی خود به بحث انسان کامل پرداخته و معارف عرشی و آسمانی فراوانی را درباره آن اظهار داشته است از جمله شرح دعای سحر، مصباح الهدایه، چهل حدیث و التعلیقه علی الفوائد الرضویه.
عمده کارهایی که در زمینه انسان کامل از دیدگـاه حضـرت امام خـمینی، انجام شده به صـورت
□ از دیدگاه عرفا، اگر انسان با براق عشق حرکت کرده و منازل را زیر نظر انسان کامل طی کند، به کمال نهایی خود واصل می شود، به طوری که پرده میان او و خدا برداشته شده، به مرکز جهان هستی می رسد
کتاب و مقاله می باشد که خلاصه برخی از کارهای انجام شده به شرح ذیل می باشد :
کتاب انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س) از محمدامین صادق ارزگانی- چاپ اول 1388- ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی- قم
مؤلف محترم کتاب جهت ورود به بحث، ضرورت، پیشینه، ویژگی و موضوعات پژوهش را بررسی نموده و در شش فصل به نظرات عارفان مسلمان در مورد انسان کامل با تکیه بر نظرامام(ره) پرداخته است.
کتاب انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی (س) از نرگس موحدی-چاپ اول 1393 – ناشر: مؤسسه عروج
مؤلف محترم در ابتدای پژوهش هستی شناسی انسان کامل را در شاخه های حقیقت و ضرورت انسان کامل و حضرات خمس و جایگاه انسان کامل مورد بحث و بررسی قرار داده و در فصول بعد به انسان کامل از نگاه ابن عربی و امام به طور جداگانه پرداخته و در پایان نگاهی تطبیقی به نظرات ابن عربی و امام در موضوعاتی همچون حقیقت انسان کامل و مصداق آن داشته و مورد کنکاش قرار داده است.
مقاله انسان کامل از دیدگاه امام خمینی (س) از احمد عابدی – آینه پژوهش 1378- شماره 58
این مقاله به بررسی نشانه ها و اوصاف انسان کامل از دیدگاه امام خمینی پرداخته است که گرد آورنده محترم به ده نشانه اشاره و تبیین نموده اند از جمله: اسم اعظم, مقام عبودیت، عقل کل و روح کل، مقام قاب قوسین و...
پرسش اصلی و فرعی تحقیق به این موضوع می پردازد که دیدگاه امام خمینی در مورد انسان کامل و جایگاه و مقام انسان کامل چه می باشد؟ همانگونه که در بدنه تحقیق آورده ایم انسان
کامل از دیدگاه امام خمینی تجلی گاه اسماء جلال و جمال الهی، محل مشیت الله و حقیقت محمدی و علوی است.
ضرورت تحقیق
با توجه به اینکه مسائل محوری عرفان نظری شناخت توحید و موحد است بعد از توحید، شناخت انسان کامل یکی از ضروری ترین حقایق عرفانی، علمی، نظری، اخلاقی، تربیتی، و بلکه اعتقادی است، زیرا تربیت و پرورش اخلاق در هر مکتبی بر اساس شناخت انسان کامل در آن مکتب امکان پذیر است. برای ما مسلمانان شناخت انسان کامل از آن لحاظ ضروری است که شناخت او در حقیقت، شناخت و آگاهی از یک الگو و سرمشق است. یک فرد مسلمان اگر بخواهد مسلمان و مؤمن کامل باشد، باید انسان کامل را بشناسد تا در روش و منش خود قرار دهد. از این رو، یکی از بزرگان درباره ضرورت شناخت انسان کامل گفته است: اگر ما انسان کامل اسلام را نشناسیم، قطعاً نمی توانیم یک مسلمان تمام و کمال باشیم و به تعبیر دیگر، یک انسان، ولو کامل نسبی از نظر اسلام باشیم. (مطهری ،1373،ص 15)
پس شناخت انسان کامل از ضروری ترین معارف دینی و انسانی هر مسلمان است. علاوه بر اینکه شناخت انسان کامل تنها جنبه علمی نداشته، بلکه از نظر اعتقادی نیز ضروری است. چنانکه در قرآن کریم درباره اسوه قرار دادن انسان کامل چنین آمده است:
" لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا"(سوره احزاب ، آیه 21)
در این آیه کریمه، خدای سبحان پیامبر اکرم را که مصداق بارز انسان کامل است به عنوان اسوه برای امت اسلامی معرفی کرده و فرموده است: (کسی که به خداوند و روز قیامت امید داشته و بسیار به یاد خداست، در تمام گفتار و رفتار خویش به پیامبر اسلام اقتدا و تأسی می کند.)
از آنچه گفته شد ضرورت طرح مسأله شناخت انسان کامل از نظر اعتقادی به خوبی روشن شد. در ادامه این تحقیق ثابت خواهد شد که عالم و آدم در پناه انسان کامل حفظ می شود، چه اینکه
□ انسان کامل به لحاظ برخورداری از جامعیت و گستردگی وجودی، نسخه جامع و کامل نظام هستی است، به گونه ای که شناخت او موجب شناخت عالم و آدم خواهد شد
هدف از خلقت نظام آفرینش ظهور و اظهار انسان کامل است. اوست که خلیفه الله، ولی الله، مشیت الله و محل تجلی اسماء و صفات الهی و مظهر اسم اعظم است.
اهداف تحقیق
هر چند، تعبیر انسان کامل را اولین بار عرفا مطرح کردند، اما درباره انسان و کمالات انسانی تفسیرهای متفاوتی در مکتب های مختلف ارائه شده است. در این تفسیرها هر کدام از صاحب نظران به جنبه خاصی از ابعاد وجودی انسان توجه کرده، سیر و تکامل انسان را در آن بعد مایه کمال وی دانسته و انسان کامل را نیز از همان زاویه تفسیر کرده اند. این در حالی است که از دیدگاه جامع و عمیق تر، انسان کامل کسی است که در تمام ابعاد وجودی، آخرین منازل کمال انسانی را پیموده و آخرین قله بلند انسانی و الهی را فتح کرده است.
اهداف تحقیق شامل اهداف علمی، کاربردی و ضرورت های خاص می باشد.
الف - اهداف علمی: 1- ادبیات جدید و نوین 2- شناساندن دیدگاههای امام خمینی و قوه نظری او به جامعه بخصوص نسل جوان 3- تمهید مقدمه ای برای اهل تحقیق نسبت به دیدگاه امام خمینی جهت تولید کتب و مقالات بیشتر .
ب- اهداف کاربردی: 1- ترویج اندیشه امام خمینی 2- تبلیغ جهت پیوند جامعه اسلامی با انسان کامل معصوم(سلام الله علیه) 3- استفاده مراکز آموزشی و پژوهشی از تحقیق 4- استفاده مراکز فرهنگی، تبلیغی و رسانه ای
پ – ضرورت های خاص: با توجه به اینکه نظریات عرفانی امام خمینی تقریباً در جامعه مجهول و مبهم هست ضرورت ویژه ای برای تبیین دیدگاه امام خمینی در این زمینه احساس می شود
لذا این تحقیق می تواند به عنوان گامی کوچک در این مسیر محسوب شود.
تعریف مفاهیم:
قبل از ورود به بحث ، از بعضی کلید وا ژه ای مهم پرده برداری می شود.
الف. انسان
انسان در لغت:
انسان واژه ای است عربی، اسم جنس (عام) که برای مذکر و مؤنث، جمع و مفرد یکسان به کار می رود. برخی معتقدند که انسان از ماده نسیان مشتق شده است چرا که انسان دچار فراموشی و نسیان می شود ، چنانکه خدای سبحان می فرماید: "و لقد عهدنا الی ءادم من قبل فنسی"(سوره طه، آیه 115 )
(و به تحقیق ما با آدم، پیش تر، پیش از خوردن شجره منهیه، عهد بسته بودیم ولی فراموش کرد)
انسان در اصطلاح
تعریف انسان یکی از مشکل ترین مسائل معرفتی در قلمرو انسان شناسی می باشد و هرکس براساس جهان بینی خاص خود، او را مورد مطالعه قرار داده و تعریف کرده است. دانشمندان رشته های گوناگون علمی در شرق و غرب جهان، تلاشهای فراوانی در جهت شناخت انسان، متحمل شده اند.
شاید بتوان مناسب ترین تعریف انسان را اینگونه بیان نمود : انسان موجودی است مختار و آزاد که در فطرت او استعداد رسیدن به کمال و جمال مطلق الهی به ودیعه نهاده شده است که اگر صحیح حرکت کند مظهر أتم صفات جلال و جمال الهی خواهد شد و به کمال واقعی که فنای افعالی، صفاتی و ذاتی است، خواهد رسید؛ و اگر راه ضلالت را برگزیند، به شقاوت ابدی دچار خواهد شد.
□ امام خمینی، آدم را مظهر تام الهی و اسم اعظم حق جل و علا دانسته و انسان کامل را مظهر اسم جامع و مرآت تجلی اسم اعظم بیان فرموده و معتقدند که انسان کامل بزرگترین آیات، مظاهر اسماء و صفات حق تعالی است
ب. انسان کامل
معنای کمال
راغب اصفهانی درباره معنی کمال و فرق آن با لفظ تمام چنین می نویسد:
کمال هر چیزی عبارت است از این که غرض از آن چیز حاصل شود؛ و تمام بودن هر چیزی منتهی شدن به آن حدی است که دیگر احتیاج به چیزی خارج از خود نداشته باشد، به خلاف ناقص که محتاج به چیزی خارج از ذات خود است تا او را تمام کند. (راغب اصفهانی،1387،ماده کمل)
از این دو عبارت فهمیده می شود که کمال، امری زائد بر تمام است و حصول زیبایی و غرض هم در او نهفته است.
سید علی خان در کتاب ریاض السالکین در این باره می نویسد: الکمال، امر زائد علی التمام لأن التمام یرد علی الناقص فیتمه و الکمال یرد علی التام فیکمل اوصافه؛ (کمال امری زائد بر تمام است، چون تمام بر ناقص وارد می شود و او را تمام می کند ولی کمال بر تمام وارد می شود و اوصاف او را کامل می کند. علاوه بر این، در معنای کمال، خصوص غرض نیز نهفته است.) (مدنی،۱۴۱۱ص 375 )
شهید مطهری(رحمة الله علیه) نیز به تبیین معنای کمال و تمام پرداخته و در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم خود می نویسد:
نقص گاهی در مقابل تمام و گاهی در مقابل کمال آورده می شود. نقص در مقابل تمام عبارت است از فاقد بودن یک شی ء، بعضی از اجزای خود را؛ کتاب ناقص یعنی کتابی که بعضی از فصول یا بعضی از اوراق خود را ندارد. کتاب تمام یعنی کتابی که همه فصول یا همه برگ های
خود را واجد است، همچنین است ساختمان ناقص و ساختمان تمام، نماز ناقص و نماز تمام؛ پس، نقص در مقابل تمام در جایی گفته می شود که واحد مورد نظر، قسمتی از اجزای خود را واجد باشد و قسمتی از اجزا را فاقد باشد. ولی نقص در مقابل کمال به این معنی است که یک شیء همه مراحلی را که باید طی کند، طی نکرده باشد و همه امکاناتی را که طبیعت برای او تهیه دیده است تحصیل نکرده باشد.... (مطهری ،1368)
ایشان در توضیح دیگری در باره فرق کمال با تمام در کتاب انسان کامل می نویسد:
کمال را در جهت عمودی بیان می کنند و تمام را در جهت افقی، وقتی شیء در جهت افقی به نهایت و حد آخر خود برسد، می گویند: تمام شد و زمانی که شیء در جهت عمودی بالا رفت، می گویند: کمال یافت، اگر می گویند عقل فلان کس کامل شده است، یعنی پیش تر نیز عقل داشته ولی یک درجه بالاتر آمده است، پس کمال در جایی است که شیء پس از تمامیت، درجات بالاتر را طی کند.(مطهری،1373،ص26)
امام خمینی(س) مقوله "تمامیت" را در کتاب شرح دعای سحر چنین بیان فرموده اند:
تمام بودن هر چیزی بر حسب خود آن چیز و متناسب با آن است. مثلاً تمام بودن "علم" به آن است که حقایق آن چنان منکشف گردد که هیچ جهل و پوشیدگی و حجاب در آن نباشد. و تمام بودن نور، به آن است که هیچ تاریکی و کدورت در آن نباشد و به عبارت دیگر، تمام بودن هر چیز عبارت است از خالص بودن آن چیز از هر چه مقابل و ضد اوست.(ر.ک:امام خمینی، شرح دعای سحر(ترجمه فارسی)، 1391،ص 54)
جایگاه انسان کامل در نظام هستی
یکی از مسائل مهم که در عرفان اسلامی کاملاً مورد توجه بوده و امام خمینی نیز درباره آن حقایق بلندی از خود به یادگار گذاشته است، جایگاه انسان کامل ، در نظام هستی است.
از آنجا که برداشت، تفسیر و تبیین مفهوم کمال برای انسان، از دیدگاه مکتب ها و صاحب نظران در مباحث انسان شناسی و کسانی که درباره کمالات انسان، اظهار نظر کرده اند، متفاوت است، طبیعی خواهد بود که هر دیدگاهی تفسیر خاصی از انسان کامل داشته و بر اساس
□ از دیدگاه امام خمینی، انسان کامل مانند آینه ای است که دو چهره داشته باشد، در یک چهره آن اسما و صفات الهی ظهور و تجلی می کند و حق سبحانه خود را در آینه حق نمای او شهود می نماید و در چهره دیگر آن، عالم هستی را با تمام اوصاف و کمالات وجودی نشان می دهد
نظریه و مبنای فکری خود، درباره کمال شناسی و انسان کامل سخن بگوید.
البته به لحاظ اینکه عارفان مسلمان از یک منظر فوق العاده و در عین حال، جامع از کمالات انسانی بحث کرده اند، بدیهی است که ره آورد فکری آنان درباره مفهوم انسان کامل، از سایر کسانی که درباره انسان سخن گفته اند، جامع تر و متعالی تر خواهد بود. چنان که متفکر بزرگ شهید مطهری پس از طرح دیدگاه های مختلف درکتاب انسان کامل خود در این باره مـی گوید:
من اعتراف دارم که مکتب عرفان از تمام مکتب های قدیم و جدید، در باب انسان کامل غنی تر است؛ نه قدیمی ها توانسته اند به پایه اینها برسند و نه امروزی ها. (مطهری،1373)
از دیدگاه عرفا، اگر انسان با براق عشق حرکت کرده و منازل را زیر نظر انسان کامل طی کند، به کمال نهایی خود واصل می شود، به طوری که پرده میان او و خدا برداشته شده و به مرکز جهان هستی می رسد. او این راه را با تلاش و تکاپوی مداوم باید بپیماید، چنان که خدا در قرآن کریم می فرماید:
"یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه"(سوره انشقاق ، آیه 6 )
(ای انسان به درستی که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.)
این راه همانطوری که امیدبخش است سختی هایی دارد، وقتی انسان به تدریج به این مقام لقاء برسد، به حقیقت هستی انس گرفته و در یک آرامش مطلق به سر می برد. چیزی که انسان را به این مقام می رساند عبودیت است. امام صادق(ع) در مصباح الشریعه فرموده اند: العبودیه جوهره
کنه ها الربوبیه؛(امام صادق، 1413ق، ص7) عبودیت گوهری است که باطن آن ربوبیت پروردگاری است.
هرگاه انسان به خدا رسید، انسان کامل و مظهر کامل اسماء و صفات الهی شده و آینه ای می شود که حق تعالی در او تجلی می کند. این حقایق در صورتی برای انسان حاصل می شود که همه حجاب های ظلمانی و نورانی را، خرق کرده باشد. حال لزوم این برداشتن پرده های تاریک و پاک شدن و تزکیه انسان را از زبان حافظ شیراز بشنوید ، آنجا که گوید :
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نـگردد ز تــو ایــن دیـر خـراب آلوده
به هوای لب شـیرین پــسران چــند کنـی جـوهــر روح بــه یـاقـوت مــذاب آلوده
به طـهارت گـذران منـزل پـیـری و مـکن خلعـت شیـب چـو تشریف شـبــاب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی که صــفایی نـدهــد آب تــراب آلــوده
(حافظ،1375، غزل شماره ۴۲۴)
همچنان که در مناجات شعبانیه - که مناجات همه ائمه معصومین علیهم السلام است – می خوانیم: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک؛
(خداوندا! مرا انقطاع کامل به سوی خود عطا فرما، ( یعنی از وابستگی به دیگران، رهایم کن ) و دیدگان دل ما را به نوری که با آن تو را مشاهده کند، روشن ساز. تا این که دیده بصیرت ما حجاب های آن نور را پاره نموده، و به معدن عظمت بار یابد، و ارواح ما به مقام عزت قدسی تو بپیوندد.(قمی،1381،ص263)
حضرت امام خمینی در تفسیر این فراز می فرماید:
این کمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هر چه و هر کس، و پیوستن به اوست و گسستن از غیر، و هبه ای الهی است به اولیای خلص، پس از صعق حاصل از جلال که دنبال گوشه چشم نشان دادن اوست و لاحَظتَهُ الخ. و ابصار قلوب تا به ضیاءِ نَظرَة او نور نیابد، حُجُـب
نور خرق نشود و تا این حُجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح تعلق به عزّ قدس را در نیابند...[ و چه زیبا امام در دیوان خود سروده اند:]
تا خویشتنی، به وصل جانان نرسی - خود را به رهِ دوست فنا باید کرد ( امام خمینی ، صحیفه امام، ج 18، ص 444 )
انسان کامل به لحاظ برخورداری از جامعیت و گستردگی وجودی، نسخه جامع و کامل نظام هستی است، به گونه ای که شناخت او موجب شناخت عالم و آدم خواهد شد. صدرالمتألهین در مفاتیح الغیب در این باره گفته است:
انسان کامل نسخه مختصر از همه عوالم در نظام هستی است و اگر کسی بتواند او را به خوبی بشناسد، همه جهان آفرینش را شناخته است و اگر از معرفت و شناخت او بهره ای حاصل ننماید از شناخت همه عوالم هستی محروم خواهد بود.(ملاصدرا،1363، ص 620)
جایگاه انسان کامل در عالم، اهمیت خاصی دارد و کلید خزاین و معارف فراوانی است که به بعضی از مباحث آن می پردازیم:
جامعیت انسان
انسان، تمام حقایق را در خود جمع کرده است. در میان موجودات، تنها انسان است که در عین این که از ماسوی الله است، می تواند راهی بس نامتناهی را طی کند و در نگاه عرفان، حقیقتی وحدانی و آینه ای باشد که تمام مراتب و تجلیلات از عرش تا فرش را در خود ظاهر می سازد... انسان جامع جمیع عوالم است و همه عوالم سایه او محسوب می شوند. او مقصود اصلی و اولی از همه عوالم است، چنانکه به واسطه انسان است که اسرار الهیه و معارف حقیقیه ظاهر می شود.(ر،ک : یزدان پناه، 1389)
امام خمینی در پایان حدیث سی و هشتم از کتاب شریف چهل حدیث خود، آدم را مظهر تام الهی و اسم اعظم حق جل و علا دانسته و انسان کامل را مظهر اسم جامع و مرآت تجلی اسم اعظم بیان فرموده و معتقدند که انسان کامل بزرگترین آیات ، مظاهر اسماء و صفات حق تعالی است:
همه ذرات کائنات، آیات و مرآت تجلیات آن جمال جمیل عزّ و جلّ هستند، منتها آنکه هر یک به اندازه وعاء وجودی خود، ولی هیچ یک آیت اسم اعظم جامع، یعنی «الله»، نیستند جز حضرت کون جامع و مقام مقدس برزخیّت کبرا- جَلَّت عَظَمَتهُ بِعَظَمَةِ باریه- فَالله تَعالی خَلَقَ الأنْسانَ الْکامِلَ و الآدَمَ الأوَّلَ عَلی صورَتِهِ الْجامِعَةِ؛ وَ جَعَلَهُ مِرْآةَ أسْمائِهِ و صِفاتِهِ. قالَ الشَّیخُ الکبیرُ: «فَظَهَرَ جَمیعُ ما فِی الصُّورَةِ الإلهیَّةِ مِنَ الأسماءِ فِی هذِهِ النَّشأَةِ الإنسانیَّةِ، فَحازَتْ رُتْبَةَ الإحاطَةِ وَ الْجَمْع بِهذا الْوُجودِ و بِهِ قامَتِ الْحُجّةُ لله عَلَی الْمَلائِکَةِ.
« خداوند متعال انسان کامل و آدم نخستین را بر صورت جامع خویش آفرید، و او را آینه اسماء و صفات خویش قرار داد. شیخ کبیر گفته است:" همه آنچه از اسماء حق در ممکن صور الهی بود به نشئه انسانی ظاهر گشت، و انسان به این وجود به رتبه احاطت و جمع رسید و حجت حق بر فرشتگان ثابت گشت."» ( امام خمینی ، شرح چهل حدیث، ص 636 )
□ انسان کامل و ولیّ مطلق، صاحب مقام مشیّت مطلقه است که موجودات به واسطه آن ظهور یافته اند و حقایق و ذوات بدان محقّق گردیده اند پس، او همانند ریشه است، و دیگر مخلوقات به منزله شاخه های او هستند و او بر جمیع مراتب وجود و منازل غیب و شهود احاطه دارد
از بیان حضرت امام(س) سر تشریف حق تعالی آدم(علیه السلام) را برملائکه و تکریم او را از بین سایر موجودات و نسبت دادن روح او به خودش در آیه شریفه "و نفخت فیه من روحی"(سوره حجر، آیه 29) معلوم می شود.
از این رو روشن می شود که از دیدگاه امام خمینی، انسان کامل مانند آینه ای است که دو چهره داشته باشد، در یک چهره آن اسماء و صفات الهی ظهور و تجلی می کند و حق سبحانه خود را در آینه حق نمای او شهود می نماید و در چهره دیگر آن، عالم هستی را با تمام اوصاف و کمالات وجودی نشان می دهد. و انسان کامل از آن جهت که خلیفه خدا در زمین و نشانه او در همه عالم است کریم ترین آیات الهی و بزرگترین حجت های اوست بنابراین انسان به تنهایی واجد همه مراتب غیب و شهادت است .
حضرت امام (س) انسان کامل را مظهر و مجلای جمیع شئون الهی می داند و در شرح دعای سحر می فرماید:
اعلم ایّها السّالک الطّالب ان لله تعالی بمقتضی اسم «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»( سوره الرحمن ، آیه29 ) فی کل آن شاناً؛ ولا یمکن التّجلی بجمیع شؤوناته الا اللانسان الکامل. فإنّ کلّ موجود من الموجودات من عوالم العقول المجرّدة و الملائکة المهیمنة و الصّافّات صفّاً، الی النّفوس الکلّیّة الالهیّة و الملائکة المدبّرة والمدبّرات امراً و سکّان الملکوت العلیا، و سائر مراتبها من الملائکة الارضیة مظهر اسم خاصّ، یتجلّی له ربّه بذلک الاسم؛ و لکلّ منها مقام معلوم،«مِنْهُمْ رُکَّعٌ لایَسْجُدوُنَ وَ مِنْهُمْ سُجَّدٌلا یَرْکَعوُنَ.» لا یمکن لهم تجاوز مقامهم و تخطی محلّهم؛ و لهذا قال جبرئیل- علیه السلام- حین سأله النّبی- صلّی الله علیه و آله و سلّم- عن علة عدم المصاحبة: «لَوْ دَنَوْتُ أنْمِلَةً لَاحْتَرَقْتُ»و امّا اهل یثرب الانسانیّة و
مدینة النّبوة فلا مقام لهم؛ فلهذا صاروا حاملی الولایة المطلقة العلویّة الّتی هی کلّ الشؤون الالهیّة؛ و صاروا مستحقّین للخلافة التّامة الکبری؛ و صاروا اصحاب مقام الظّلومیّة التی هی کما قیل تجاوز جمیع المقامات و کسر اصنام الانانیّات و الإنیّات، و الجهولیّة الّتی هی الفناء عن الفناء و مرتبةُ الجهل المطلق و العدم المحض.(امام خمینی، شرح دعاءالسحر، ص150-149)
"ای سالک طریقت و طالب حقیقت ، بدان که خداوند متعال به مقتضای اسم« کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» در هر لحظه شأنی دارد و ممکن نیست که جز انسان کامل بر کس دیگری با تمام شئون خویش تجلّی نماید. پس، هر یک از موجودات، از عوالم عقول مجرّده و ملائکه مهیّمه و ملائکه صافّات گرفته تا نفوس کلیّه الهی و ملائکه مدبّر، و مدبرات امر و ساکنان ملکوت علیا و دیگر مراتب ملائک زمینی، مظهر اسم خاصّی هستند که ربّشان بدان اسم بر آنها تجلّی کرده، و «هر کدام از آنها مقامی معلوم دارند، برخی رکوع کنندگانی هستند که هرگز به سجده نمی روند و برخی سجده گزارانی هستند که هرگز رکوع نمی کنند.» و اینها هیچ یک امکان گذر از مقام، و عبور از محل و جایگاه خاص خود ندارند؛ و به همین دلیل بود که جبرئیل هنگامی که پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلّم- از علّت عدم مصاحبت او با حضرتش جویا شد، عرض کرد: « اگر سر انگشتی نزدیکتر شوم خواهم سوخت.» و امّا آنان که اهل یثرب انسانیّت و مدینه نبوّتند جایگاهی مشخص و غیر قابل تغییر ندارند، و از این روی حامل ولایت مطلق علوی که دارای همه شئون الهی است، شدند و شایسته مقام خلافت تامّه کبرا گردیدند و صاحب مقام« ظلومیّتی» که چنانچه گفته اند عبارت است از پشت سر گذاشتن همه مقامات و شکستن بتهای انانیّت و انیّت، و «جهولیّتی» که فنای از فنا و مرتبه جهل مطلق و عدم محض است، شدند.". (ر.ک: امام خمینی، شرح دعای سحر، ص148-147)
بنابراین از آن جایی که حضرت امام، تشریح نمودند حقیقت این جایگاه یعنی انسان کامل برای هیچ کس از اهل سلوک و اصحاب معرفت اتفاق نمی افتد مگر برای پیامبر اکرم (ص) و اولیاء آن حضرت که از علم و معرفت او اقتباس نموده اند و مصباح ذات و صفاتش چراغ راه سلوک آنان بوده است.
□ روح ولی، روح کلّ و نفس او نفس کلّ و جسم او جسم کلّ است، چنانچه در زیارت جامعه وارد شده است: « روح های شما در روح های دیگر موجودات و نفوس شما در نفوس آنها و جسم شما در اجسام همه موجودات عالم هستی است.»
حقیقت انسانی یا حقیقت محمدی
لاهیجی در مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز در مورد اصطلاح حقیقت محمدی آورده اند:
حقیقت محمدی به اصطلاح اهل معنا، عبارت از ذات احدیت به لحاظ تعین اول است و او مظهر اسم جامع الله است و الله اسم ذات و همه اسما و صفات در تحت اسم الله مندرج است، زیرا هر اسمی از اسما را که در نظر بگیرید، عبارت از ذات به اعتبار صفتی از صفات خواهد بود؛ مثلاً علیم به اعتبار علم یا قدیر به لحاظ قدرت و امثال آن. به خلاف اسم الله که ذات به اعتبار جمیع صفات و به بیانی اسم اعظم الهی است و جمله شریفه الله اکبر در حقیقت و مرتبه بر همه اسماء مقدم و بر جمیع اسما تجلی نموده است، انسان کامل نیز که مظهر این اسم جامع است بر همه مظاهر دیگر الهی مقدم بوده و می تواند به طور کامل مرآت حق نما باشد. (لاهیجی، 1371،ص23 )
اهل الله، حقیقت انسان را حقیقت محمدی(ص) نیز خوانده اند. این، مقامی است که ویژۀ انسان است و دیگر موجودات راهی بدان ندارند و از یک جهت، همان مقام مظهریت اسم جامع الله است.
قیصری در شرح فصوص الحکم چنین نگاشته است:
هر اسمی از اسمای الهی مظهری در حضرت علم دارد که آن را ماهیت یا عین ثابت می خوانند و هر کدام از آنها، مظهری خارجی دارد که آنان را مظاهر و موجودات عینی می نامند و آن اسماء، ارباب آن مظاهر هستند و مظاهر، مربوب آنان هستند. نیز حقیقت محمدی(ص) مظهر اسم جامع الهی یعنی اسم جامع الله است و اسم الله رب و پروردگار حقیقت محمدی است و
فیض و مدد بر تمام اسماء از آن است. پس بدان که حقیقت محمدی (ص) همان حقیقتی است که تمام صورت های عالم را به واسطۀ ربّی که در آن ظاهر است (اسم جامع الله)، که همان رب الارباب است، تربیت می کند؛ زیرا اوست که در این مظاهر ظاهر است.( قیصری، 1372، ص 127)
اگر تدبر در آفرینش آسمانها و زمین نموده و به صفوف سپاهیان خدای متعال ایمان آورده اینها را به شرط آنکه از انانیت کاملاً خالص شده باشیم و انجام بدهیم و بت های کعبه دل را با تجلی ولایت علوی درهم شکنیم و حجابهای ظلمانی را پاره کنیم بطور حتمی حقیقت نفوذ مشیت الهی بر ما مکشوف خواهد شد. چه زیبا حضرت امام، پیوند حقیقت مشیت را با حقیقت محمدیه در شرح دعای سحرشان فرموده و شرح نموده اند:
بعد از آن که نفوذ مشیت الهی و بسط و احاطه آن معلوم شد، درک این حقیقت برای شما آسان خواهد شد که خداوند همه اشیا را با مشیت آفریده و فعل او همان مشیت اوست، حتی وجود با مشیت ظاهر شده و این مشیت همان اسم اعظم است، چنان که عارف عربی می گوید: وجود با بسم الله الرحمن الرحیم ظاهر شده است و مشیت همان ریسمان محکم است که بین آسمان الهی و زمین آفرینش کشیده شده است و کسی که به مقامی رسیده و افق او با افق مشیت یکی شده و آغاز و انجام جهان آفرینش به اوست، همانا حقیقت محمدی و علوی صلواه الله علیهما است که خلیفه الهی بر اعیان ماهیات و مقام واحدیت مطلقه هستند.( امام خمینی ، 1374 ، ص 76 )
حضرت امام، تجلّی تامّ حقیقت اسم اعظم را بر اهل بیت (ع) دانسته و صورت حقیقت انسانی را جز در حقیقت محمدیه صلی الله علیه و آله نمی داند و در شرح دعای سحر فرموده اند :
«الاسم الاعظم» بحسب مقام الالوهیّة و الواحدیّة فهو الاسم الجامع لجمیع الاسماء الإهیّة، جامعیّة مبدء الاشیاء و اصلها لها، و النّواة للاشجار من الفروع و الأغصان و الاوراق، او اشتمال الجملة علی أجزائها کالعسکر علی الافواج و الافراد؛ و هذا الاسم بالاعتبار الاول بل بالاعتبار الثّانی ایضاً حاکم علی جمیع الاسماء و جمیعها مظهره ومقدّم بالذات علی المراتب الالهیّة. و لا یتجلّی هذا الاسم بحسب الحقیقة تامّاً الّا لنفسه و لمن ارتضی من عباده و هو مظهره التّام، ای صورة الحقیقة الإنسانیّة الّتی هی صورة جمیع العوالم، و هی مربوب هذا الاسم، و لیس فی النّوع الانسانی احد یتجلّی له هذا الاسم علی ما هـو علیـه الّا
□ انسان کامل، موجودی است که نه تنها علت ایجاد عالم، بلکه سبب بقای هستی نیز می باشد و فیض الهی در پرتو چنین موجودی به نظام عالم و آدم فرو می ریزد و زمین هیچ گاه بدون حجّت حق نخواهد بود
الحقیقة المحمّدیّة- صلّی الله علیه و آله- و اولیائه الذّین یتّحدون معه فی الرّوحانیّة، و ذلک هو الغیب الذی استثنی منه من ارتضی من عباده و فی روایة الکافی: «والله لمحمّد صلّی الله علیه و آله- ممن إرتضاه من عباده».(شرح دعاء سحر، ص 77-76)
و اما اسم اعظم از حیث مقام الوهیّت و واحدیّت، اسم جامع همه اسمای الهی است، همانگونه که مبدأ و اصل اشیاء جامع آنها است و یا هسته درخت، جامع شاخ و برگ است. یا به گونه شمول کل بر اجزاء، مثل لشکر که شامل دسته ها و افراد است؛ و این اسم به اعتبار اول یعنی جامعیّت و حتی به اعتبار دوم نیز یعنی شمول حاکم بر تمام اسماست، و آنها همگی مظهر اویند و او بالذّات بر سایر مراتب الهی مقدم است؛ و حقیقت این اسم به طور کامل جز برای خود خداوند و بنده ای که مورد رضایش باشد تجلّی نمی کند، و چنین بنده ای مظهر تامّ آن اسم است؛ یعنی«صورت حقیقت انسانی» که صورت همه عوامل و مربوب این اسم است؛ و در میان ابنای بشر، جز حقیقت محمّدیّه- صلی الله علیه و آله- و اولیای آن حضرت که در روحانیّت با ایشان متّحدند کسی یافت نمی شود که این اسم به تمام حقیقتش و بدان گونه که هست بر او تجلّی کند، و این همان غیبی است که بندگان مورد رضایت خداوند از عدم آگاهی بر آن مستثنا شده اند، و در روایت کافی چنین آمده است:«به خدا سوگند که محمّد- صلی الله علیه و آله- از آنان است که خداوند از بین بندگانش می پسندد.(ر.ک:امام خمینی،شرح دعای سحر، ص77-76)
در ادامه موضوع حقیقت محمدیه (ص) می فرمایند:
الاسم الاعظم بحسب الحقیقه العینیه فهو الانسان الکامل خلیفه الله فی العالمین، و هو الحقیقه المحمدیّه- صلی الله علیه وآله. ( همان، ص 77 )
"اسم اعظم بحسب حقیقت عینیه، همان انسان کامل است که خلیفة الله در دو جهان است و
او حقیقت محمدیه- صلی الله علیه و آله- است."
بنابر این اسم اعظم جامع همه اسماء الهی است و این اسم به تمام حقیقت خود تجلی نمی کند مگر برای خودش و برای آنکس که از بندگان خدا که جلب رضایت حق را کرده باشند و آن بنده مظهر تام او گردیده باشد یعنی صورت حقیقت انسانیت است که تحت تربیت این اسم قرار می گیرد و بجز حقیقت محمدیه (ص) و اولیاء خدا کسی به این اسم آنچنان که هست برای او تجلی نکرده است.
انسان کامل محل مشیت الله
قرآن کریم درباره مشیت خدای سبحان می فرماید:
" و ربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیره "(سوره قصص، آیه 67)
و پروردگار تو هرچه را بخواهد می آفریند و بر می گزیند و آنان اختیاری ندارند.
پیام آیه مبارکه در باب مشیت الهی آن است که چون هیچ قدرت قاهره ای فوق او نیست تا او را انجام کار و تصرف مطلق در عالم هستی باز دارد، پس خداوند متعال در دو بعد تشریع و تکوین برابر مشیت خود عمل می کند. از دیدگاه اهل معرفت، انسان کامل می تواند مظهر این مقام الهی و محل مشیت الله شود.
علامه حسن زاده آملی در کتاب انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، می گوید:
انسان کامل دارای مشیت الله است، و اصلاً مقام او مقام مشیت الله و او محل مشیت الله است و آیه کریمه یخلق ما یشاء و یختار و دیگر آیات مشابه آن که در رابطه با مشیت آمده، همه بر او صادق است، و این مظهر مشیت و اختیار الهی، صاحب ولایت کلیه است که برخوردار از رقایق صفات حق تعالی بوده و محل ظهور و تجلی جمیع اوصاف کمالیه الهی است، پس وجود انسان کامل ظرف همه حقایق و خزاین الهی است و این اسما، اعیان حقایق نوریه دار هستی است، نه اسمای لفظی، لاجرم این مقام دارای ولایت تکوینی است که می تواند با اذن و مشیت الهی در کائنات تصرف کند، بلکه خود را در خـارج از بـدن خـود ایجـاد نمـاید و موجـودات خارجـی
□ وجود اقدس ولی عصر(سلام الله علیه) جامع کمال انبیا و اوصیا است، و اوست که آفرینش با ظهور و حکومت جهانی اش، در هر دو بعد تکوین و تشریع به کمال مطلوب خود خواهد رسید
به منزله اعضای انسان کامل و او به مثابه جان آنهاست، لذا معجزات و کرامات و هر گونه خارق عادت انسانهای کامل از این است. (حسن زاده آملی، 1372، ص220 )
آنگونه که در این بیان ملاحظه شد، انسان کامل که محل مشیت الله است، جان جهان بوده و کل جهان بدن او به حساب می آید، پس نقش و جایگاه انسان کامل در عالم، نقش و جایگاه روح در بدن است، لذا می تواند هر نوع تصرفی را با اذن الهی در آن داشته باشد.
حضرت امام، انسان کامل را صاحب مشیت مطلقه دانسته و ظهور موجودات را به واسطه ولی مطلق معرفی نموده و در تعلیقه علی الفوائد الرضویه تبیین فرموده اند:
«انسان کامل و ولیّ مطلق، صاحب مقام مشیّت مطلقه است که موجودات به واسطه آن ظهور یافته اند و حقایق و ذوات بدان محقّق گردیده اند پس، او همانند ریشه است، و دیگر مخلوقات به منزله شاخه های او هستند و او بر جمیع مراتب وجود و منازل غیب و شهود احاطه دارد... پس روح ولی، روح کلّ و نفس او نفس کلّ و جسم او جسم کلّ است، چنانچه در زیارت جامعه وارد شده است:« روحهای شما در روحهای دیگر موجودات و نفوس شما در نفوس آنها و جسم های شما در اجسام همه موجودات عالم هستی است.»( التعلیقة علی الفوائد الرضویة ، ص 60و61 )
به دیگر بیان، هرکس راه حق را پیمود و از انانیّت، مطلقاً خارج شد و ذات و صفت و فعل و شأن خود را در پروردگار متعال فانی نمود و مملکت وجود خویش را به قیوم ذوالجلال تسلیم ساخت و با قلب سلیم به محضر خداوند آمد، و با ( طی) طریق مستقیم، به مقام عبودیّت رسید و حقیقت«لا موجود سوی الله» و«لا هو الّا هو» را در خود متحقّق کرد و به درک این حقیقت نایل گردید، باشد که رحمت واسعه الهی و فیوضات کامل ربوبی شامل حالش شود و او را پس
از فانی شدن به مملکت وجود خود بازگرداند. پس، چون باز گردد، در حالی که در این تجارت الهی راجع و به سود رسیده است و در معامله خود با خداوند زیانی نکرده، باز می گردد، زیرا که خداوند متعال کریم ترین معامله گر و پرجود ترین خریدار است.
پس، خداوند متعال به او در برابر تسلیم روح جزئی اش، روح کل و در برابر نفس جزئی اش، نفس کل و در برابر جسم جزئی اش، جسم کل عطا می فرماید و به این ترتیب عالم وجود مملکت وجود وی و جایگاه سلطنت و پایگاه فرمانروایی اش می گردد.(ر.ک:امام خمینی ، التعلیقه علی الفوائد الرضویه ، ص61-60)
جایگاه و نقش انسان کامل در عالم هستی که در بیان عرفا مطرح شده، حقیقی است که در کلمات ائمه معصومین علیه السلام نیز، بدان اشاره شده است؛ امیر مؤمنان علی علیه السلام در کلامی نورانی که بیانگر بسیاری از این حقایق است در نهج البلاغه فرموده است: نحن صنایع الله و الناس بعد صنایع لنا.(سیدرضی ، 1379 ، نامه 28 )
این بیان نورانی امام علیه السلام همان حقیقتی را درباره انسان کامل مطرح می کند که عرفا از آن به محل مشیة الله و امثال آن تعبیر کرده اند. ابن ابی الحدید معتزلی - شارح بزرگ نهج البلاغه - در ذیل این کلام حضرت می گوید: این سخن بسیار با عظمت است و بر همه کلمات برتری دارد و معنای آن فوق همه معانی است و دو مفهوم دارد: یکی این که امام می فرماید که بین ما و خداوند واسطه ای وجود ندارد و ما واسطه بین حق و خلق هستیم. مفهوم دیگر آن مربوط به ملکوت این کلام است؛ یعنی:
انهم عبید الله و ان الناس عبیدهم. اهل بیت علیه السلام بندگان خدا و مردم همه بنده آنها هستند.( ابن ابی الحدید ، 1378 ، ص 459 )
حضرت امام خمینی درباره مشیت الهی، با دید عمیق و بیان جامع وارد بحث شده و جریان مشیت خداوند را آنطور که شایسته آن است مطرح کرده، به طوری که در کمتر جایی می توان یافت که این حقیقت، یعنی نقش مشیت را در تبیین توحید الهی با صلابت و سوز و گداز، مطرح کرده باشد. این مسأله از جلوه شدید و عمیق توحید در اسرار وجود اندیشه او حکایت می کند.
□ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف): اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می شد، دیداری بر مبنای شناختی راسخ و از سر صداقت و راستی
امام بزرگوار در بخش آغازین شرح دعای نورانی سحر درباره مقام مشیت می فرماید:
تدلّی که در آیه مبارکه "دنی فتدلی" آمده، همان فقر مطلق است که به آن مشیت گفته می شود و از آن به فیض مقدس، رحمت واسعه، اسم اعظم و ولایت مطلقه محمدی و یا مقام علوی تعبیر می شود و این همان لوایی است که آدم و تمام آنان که بعد از آن آمده اند، همه زیر آن قرار دارند که حضرت پیامبر از آن چنین خبر داده است:" کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین." (ر.ک: امام خمینی ، شرح دعای سحر ، ص 16 )
سپس در ذیل فراز سراسر نور دعای سحر:
"اللهم انی اسئلک من مشیتک بامضا ها و کل مشیتک ماضیه" (قمی، 1381، ص34)
بار الها قسم به آن مشیت تو که مورد امضای توست از تو می خواهم، گرچه تمام مشیت تو مورد امضای توست.
این بحث را مطرح می کند که همه موجودات، مظاهر حق سبحانه و تعیّن مشیّت او هستند، و سپس می گوید: تمام سلسله وجود از عوالم غیب و شهود همه از تعیّنات مشیّت و مظاهر آن هستند و بر اساس طریقه اهل معرفت مشیت اولین صادر به حساب می آیند که سایر مراتب وجود همه با مشیّت ایجاد شده اند. همانطور که در اصول کافی از حضرت امام صادق علیه السلام چنین رسیده که فرمود:
" خلق الله المشیئه بنفسها ثم خلق الاشیاء بالمشیئه "
خداوند مشیت را به خودش آفرید، سپس سایر موجودات را به واسطه مشیت خلق کرد.
از دقت در مضمون این حدیث شریف و حقایقی که اصحاب سر و راهیان طریقت و حقیقت
بیان داشته اند، استفاده می شود که در تمام مراتب هستی چیزی غیر از مشیت مطلقه الهی موجود نیست. (ر.ک:امام خمینی،شرح دعای سحر،ص98)
امام بزرگوار بعد از این بیان عمیق، درباره اتحاد حقیقت مشیت الهی با حقیقت محمدی علیه السلام در شرح دعای سحر آورده اند:
بعد از آن که نفوذ مشیت الهی و بسط و احاطه آن معلوم شد، درک این حقیقت برای شما آسان خواهد شد که خداوند همه اشیا را با مشیت آفریده و فعل او همان مشیت اوست، حتی وجود با مشیت ظاهر شده و این مشیت همان اسم اعظم است، چنان که عارف عربی می گوید: وجود با بسم الله الرحمن الرحیم ظاهر شده است و مشیت همان ریسمان محکم است که بین آسمان الهی و زمین آفرینش کشیده شده است و کسی که به مقامی رسیده و افق او با افق مشیت یکی شده و آغاز و انجام جهان آفرینش به اوست، همانا حقیقت محمدی و علوی صلوات الله علیهما است... (ر.ک: امام خمینی ، شرح دعای سحر،ص100-99) مشیت است که ریسمان محکمی است میان آسمان والهیت و زمین های خلقی و دستاویز استواری است که از آسمان و احدیت متدلّی شده و متحقق به مقام و احدیت گشته و کسی که افقش با افق مشیت یکی است ، اوست سبب متصل میان آسمان و زمین و به واسطه او، خداوند وجود را آغاز و با او ختم خواهد کرد و اوست حقیقت محمدیه و علویه (صلوات الله علیه). (ر.ک: همان)
بر اهل تحقیق پوشیده نیست که آنچه به سخنان امام خمینی برجستگی خاصی داده، اولاً، تبیین مشیت الهی بر اساس دیدگاه عرفانی آن بزرگ مرد الهی است و ثانیاً، تشریح هم افقی حقیقت انسان کامل حقیقت محمدی و علوی با مشیت الهی است. چیزی که در کمتر جایی از آثار عرفانی بدان اشاره شده است.
نتیجه گیری
از آنچه در تمام این نوشتار درباره ویژگیها و کمالات انسان کامل بیان شد، به خوبی می توان استنباط کرد که به یقین واژه انسان کامل، تعبیر دیگری از انسان معصوم است، زیرا اوصاف و کمالات وجودی که برای انسان کامل مطرح شده، هرگز در غیر انسان معصوم امکان
تحقق ندارد و اساساً باید گفت که انسان کامل، بدون صفت و قدرت عصمت علمی و عملی امکان پذیر نیست، زیرا انسان غیر معصوم هر قدر به بلندترین قله کمالات انسانی رسیده باشد، با یک لغزش علمی و یا عملی از آسمان کمال سقوط می کند.
انسان کامل مانند آینه ای است که دو چهره داشته باشد: در یک چهره آن اسماء و صفات الهی ظهور و تجلی می کند و حق سبحانه خود را در آینه حق نمای او شهود می نماید و در چهره دیگر آن، عالم هستی را با تمام اوصاف و کمالات وجودی نشان می دهد. و انسان کامل از آن جهت که خلیفه خدا در زمین و نشانه او در همه عالم است کریم ترین آیات الهی و بزرگترین حجت های اوست و از طرفی انسان مظهریت اسم اعظم الهی را داشته و اسم اعظم، جامع همه اسماء الهی می باشد لذا آدم توانسته است خودش را به ملائکه عرضه بدارد تا بدانند کمالات آدم از آنان بیشتر است. خلاصه آنکه انسان کامل، موجودی است که نه تنها علت ایجاد عالم، بلکه سبب بقای هستی نیز می باشد و فیض الهی در پرتو چنین موجودی به نظام عالم و آدم فرو می ریزد و زمین هیچگاه بدون حجّت حق نخواهد بود که در زمان حاضر، وجود مقدس حجت بن الحسن العسکری(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) عهده دار چنین مقام است. بنابر این، انسان کامل، صاحب مقام ولایت، یعنی ولی الله است.
وجود اقدس ولی عصر(سلام الله علیه) جامع کمال انبیا و اوصیا است، و اوست که آفرینش با ظهور و حکومت جهانی اش، در هر دو بعد تکوین و تشریع به کمال مطلوب خود خواهد رسید. لذا بر سالکان طریق کمال لازم است که این قافله سالار عشق، انسان کامل و طلایه دار طریق رشد و هدایت را به خوبی شناخته و برای سلامتی وجود او و تعجیل در فرجش پیوسته دعا کنند و به وظایف سنگین خویش در قبال آن حضرت عمل نمایند، چنانکه خواسته متعالی آن وجود نازنین از شیعیانشان چیزی جز این نیست: "ولو أن أشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه و صدقها منهم بنا"(مجلسی، 1403 ق،ج 53،ص 177)
اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند،
همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می شد، دیداری بر مبنای شناختی راسخ و از سر صداقت و راستی.
اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه و جعلنا من انصاره و اعوانه و اجعل عواقب أمورنا خیراً
منابع:
کتب :
منابع فارسی
1.حافظ شیرازی، محمد،1375، دیوان حافظ، انتشارات پیری،چاپ سوم،تهران
2 .حسن زاده آملی، حسن، 1372 ش، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، قیام چاپ، اول قم
3 .خمینی، روح الله؛ 1374 ش شرح دعای سحر؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ چاپ اول، تهران
4. خمینی، روح الله؛ 1381، دیوان امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثارامام خمینی (س)، چاپ سی و پنجم، تهران
5 .خمینی، روح الله؛ 1371 ش شرح چهل حدیث؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ چاپ سوم، تهران
6. صدر المتألهین شیرازی(ملاصدرا)،1363، مفاتیح الغیب تهران ، نشر مولی مترجم:محمد خواجوی
7 .لاهیجی ،محمد ،1371ش، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز،انتشارت سعدی،تهران
8 .مطهری ، مرتضی،1368، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 4، انتشارات صدرا ،چاپ مهر
9. مطهری مرتضی،1373، انسان کامل،انتشارات صدرا ،چاپ یازدهم
10 . یزدان پناه، سید یدالله 1389، مبانی و اصول عرفان نظری ؛: مؤسسه امام خمینی (ره)، قم.
منابع عربی:
قرآن کریم
1 . ابن ابی الحدید،عبدالحمید؛1378 ه. ق, شرح نهج البلاغه ، دار احیاء التراث العربی،چاپ رحلی 4 جلدی،بیروت
2 . امام صادق (ع)،1413ه.ق، مصباح الشریعة؛ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات،بیروت
3 .المفردات فی غریب القرآن؛ راغب اصفهانی؛1387 ترجمه حسین خداپرست ؛: نوید اسلام ؛قم ،
4 . خمینی، روح الله؛ 1375 ش التعلیقة علی الفوائد الرضویه؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)؛ چاپ اول ، تهران
5 . سید رضی (گردآورنده)؛ نهج البلاغه؛1379، ترجمه و شرح محمد دشتی ،مشهور، قم.
6 . قمی (شیخ)، عبّاس؛1381 مفاتیح الجنان؛ انتشارات فاطمه الزهرا(علیها السلام) .چاپ دوازدهم،قم
7 . قیصری،1372، شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی،نهضت زنان مسلمان،جلد چهارم،تهران
8. مجلسی، محمدباقر؛ -1403 ه. ق. بحار الانوار؛ بیروت: مؤسسة الوفاء، جلد 52
9 . مدنی، سید علی خان ،۱۴۱۱ق، ریاض السالکین، ج 5، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین
10. نسفی عزالدین ،1377 ش الانسان الکامل انتشارات طهوری، چاپ چهارم ،تهران