هایکوهای جبهه
چه کیفی دارد
جیر جیر
آشپزخانه صحرایی
**
نگاه کن!
بالای برجک سوخته
علف رونده را
**
لبخند می زند
محو و دوردست
آنکه می رود با موج.
**
ثروتی است در خلوت سنگر
رادیوی موج کوتاه
با صدای فیروز.
**
گل کوچک بازی کنیم
سوت داور است
یا سوت خمپاره.
در خم جاده گم شد
با مردی که یک پا نداشت
آمبولانس!
**
ماه
بالای سر
مجنون!
**
تمام نخلستان می سوزد
باز خواهیم گشت
من و شکوفه ها
**
جز ساعت و تفنگم
پوتین ها خیس
عکس تو نیز
**
مار و موش
خس و خاشاک
همسایه من اند سوسنگرد
**
میگی فرو افتاد
لانۀ خرگوشی
سوخت!
**
مانده
در چنبرۀ گل و لای
تانک بی نفس.
**
خفته اند
در آغوش هم
ژ3 و سرباز
**
هوا بارانی
شادند گنجشگها
حمله ای نخواهد بود
**
پایی
می خارد
که نیست!
**
یک دم آذرخش
کمین
لو رفت.
**
مرگ کاشتند
دشت میشان را
لاله درو کردیم
**
کسی از یاد رفته
در سنگر خاموش
غروب سوسنگرد
**
با دوربین دید در شب
چه سبز است
جبهه سومار
**
زیبایند
منورها
آسمان مجنون
**
لوله توپ
ماهت را دو نیم کرده
هویزه
**
از خاک بیرون
دستی
شاید برای چیدن گل
بستان!
سوسن های شلمچه
چشمهایت را وام گرفتند
برای دیدن ماه
**
عمامه سپید
نور بالا می رود
روحانی دسته!
**
این جا
پلها شناورند
چون اروند گریز پا
**
صدایت
به زلالی کارون
آهنگران!
**
با باد می رود
سرسبز
پاییز فکه
**
فریضه مشو!
کنار آن زیبا
خفته ست مینی
**
مرده اند همه،
حتی کلاغان
آسمان حلبچه.
**
می ترسند از نام تو
تانک های جهان
فهمیده!
**
در این جنگ ناگزیر
پروانه ای هم بمیرد
خونش پای "صدام" است
**
بقچه در دست
کودکی بر دوش
زن تنها
**
دشت سبز
سه لکه سیاه
تانکها می آیند
**
دیوار فرو ریخته مدرسه،
کودکی نوشته:
صدام خر است!
علی اصغر بیک وردی
(از کتاب ماه بالای سر مجنون)