کجا رفت
جانی که جهان در طلبش بود کجا رفت
روحی که روان از دمش آسود کجا رفت
پیری که چنان خیل ملایک شب معراج
تا عرش خدا دست دعا سود کجا رفت
مستی که به خمخانۀ دنیا همه عمر
دستار دل و خرقه نیالود کجا رفت
آنکس که به جوش آمد و چون شعله برافروخت
بر چشم خسان گشت چنان دورد کجا رفت
ساقی زمن از معرکه گردان جهان پرس
چشمی که به یک لحظه نیاسود کجا رفت
آهسته بپرس ار گذرت سوی وی افتاد
رندی که بجز عشق نفرمود کجا رفت
یکروز "امیر"ا به دل سوخته برگوی
آنکو که نمودت ره مقصود کجا رفت