و سعت پرواز
محمود سنجری
در دلت هرچه بود، حس می شد
تپش قلبِ رود حس می شد
در نگاه تو آشیان می ساخت
التهابی که زود حس می شد
در تو شوقی به وسعت پرواز
با تمامِ وجود حس می شد
زخمهایی به سرخیِ لاله
دردهایی کبود حس می شد
در تو پنهان ترینِ رؤیاها
هرچه بود و نبود حس می شد
لحظه هایت پر از خدا بودند
در تو کشف و شهود حس می شد
مثل دریا حقیقت روحت
بی فراز و فرود حس می شد
بودی و شهر رنگ دیگر داشت
عشق در این حدود حس می شد