امام و شهدا
خبری آمد و کبوترها
ناگهان، فوج فوج برگشتند
مدتی ساکن زمین بودند
با ندایی به اوج برگشتند
*
سفری سرخ اتفاق افتاد
اتفاقی که تلخ و شیرین بود
هر کبوتر چراغ راهی شد
راه و رسم کبوتران این بود
*
هر چراغی که در دل شهر است
زینت کوچه و خیابان هاست
خاک این شهر لاله گون چندیست
محفل آفتاب گردان هاست
*
دسته دسته کبوتران رفتند
عابر کوچه های باغ شدند
یک به یک آن چراغ های قشنگ
پرکشیدند و چلچراغ شدند
*
در مسیر نسیم با لبخند
پا نهادند و مرد راه شدند
دلشان خواست باز پر بکشند
پس از آن رفته رفته ماه شدند
*
ماه هایی که با اشارۀ تو
اینچنین با شتاب آمده اند
گرد تو عاشقانه می چرخند
در پی آفتاب آمده اند
*
اگر از عشق صحبتی باشد
چاره ای نیست جز مثال زدن
راز پرواز عاشقان این است:
"موقع مرگ، بال بال زدن"
*
گرچه آن روزهای توفانی
رعد و برقی زد و تگرگ گرفت
زیر چتر کبوتران اما
پَر پرواز، شاخ و برگ گرفت
*
خواستی تا کبوتران خود را
نذر این خاک و مرز و بوم کنند
گنج این سرزمین زیبا را
با پرو بال مهر و موم کنند
*
راستی راز پر کشیدن را
این تو بودی که برملا کردی
یک نفس، این همه کبوتر را
راهی دشت کربلا کردی
سید مهدی موسوی