
ای رود در زمان شده جاری
طلایه دار رهایی، تو این حصار شکستی
طلوع صادق صبحی و شام تار شکستی
تو از دیار شقایق شکوفه وار رسیدی
زلال قطرۀ آبی و صخره سار شکستی
صفا چشمه ای ای رود در زمان شده جاری
سکوت سرد و پریشان برکه زار شکستی
تویی نشانه باران، تو روح سبز بهاری
که بر کویر نشستی و شوره زار شکستی
سوار رفرف نوری به شام تار سیاهی
سپاه دیو پلیدی، تو تک سوار شکستی
طلسم ساحلیان را به نام نور دریدی
منات و لات و عزی را خلیل وار شکستی
تو ترجمان بهاری به فصل سرد زمستان
تو بهت تیرگی دخمۀ تتار شکستی
تو آفتابی و بر رویش جوانه نظر کن
که انجماد ز تندیس روزگار شکستی
به اوج قلۀ آزادگی تو رایت نوری
بساط ظلم یزیدی، حسین وار شکستی
ببین که آیینه ها " شائقانه" می گویند
طلایه دار رهایی! تو این حصار شکستی
عباس اسدی (شایق)