عشق
بی خبری از حال خرابم،
گم شده ام در خواب عمیقی
جز تو ندارم از تو شکایت،
ای دل تنها! با که رفیقی؟
حوصله کن تا با تو بگویم،
طاقت اندوهی که ندارم
پیشتر آ، تا از تو بپرسم،
راه رهایی از شب تارم
از تو کجا باید بنویسم،
شرح پریشانی که کشیدم
محرم رازم جز تو کسی نیست،
هرچه شنیدم از تو شنیدم
از شب قسمت چاره ندارم،
بی خبر از خود، پای تو ماندم
عمر قراری بود و رسیدم ،
عشق سلامی بود و رساندم