دو قطعه شعر از سید حسن حسینی
سرود چهارم
در تو رودی هست
که از این پیشتر
در من
به غارت نمرود رفته است
در تو شمع فروزانی است
که استخوان ظلمت جانم را
می گدازد
و قطره قطره
بر زخم روح مجردم می چکد
در من رسوب درد عافیت زرد
و در تو ای مرد!
اصالت لبیک سرخ گون حلق اسماعیل
به لبۀ تیغ تیز رسالت!
آه ای تمنّی
ره یافته به حریم منی!
بگذار در کنار زمزم یادت
با حلق درد زمزمه بردارم:
در تو رودی هست
که از این پیشتر
در من
به غارت رفته است