مجله کودک 443 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 443 صفحه 8

قصّههای زندگی امام خمینی فرصتی برای فرار از تنبیه * این قصه را از زبان آقا سید احمد خمینی میخوانیم: در دوران کودکی،گاهی با بچهها توی دکان مردم میرفتیم و وقتی سر صاحبِ دکان گرم کارِ خودش بود، از سرِ شیطنت یکهو سبدی را میانداختیم و فرار میکردیم. روزی یکی از این مغازهدارها در خیابان جلوی آقا را گرفته و گفته بود: «امروز بچهها این سبد میوهی مرا انداختند و ریختند و پسر شما هم با آنها بود!» آقا خیلی ناراحت شدند و وقتی به خانه رسیدند، مرا صدا زدند و گفتند: «احمد! چرا این کار را کردی؟» من که ترسیده بودم، فقط ایشان را نگاه کردم و چیزی نگفتم. امام گفتند: «حالا صبر کن تا من بروم لباسهایم را دربیاورم و بیایم تو را بزنم!» به نوزادان تازه متولد شده قو، در علم پرندهشناسی «سیگýنیت» میگویند. این نوزادان تا مدتی بر پشت پدر یا مادر خود سوار میشوند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 443صفحه 8