مجله کودک 346 صفحه 33
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 346 صفحه 33

قصه ی الاغه و کلاغه اسدا... شعبانی الاغه علفش را خورد . آبش را هم نوشید. توی علفها غلتی زد و با خوشحالی آواز خواند: عر عر، عرعر ... بعد ، ازجایش بلند شد و گفت : «حالا باید بروم کمی گردش کنم.» آن وقت از تپه ای که توی علفزار بود، بالا رفت. آن طرف تپه ، چند درخت بود . روی درختها کلاغه لانه داشتند. کلاغه و کلاغکها پای درختها جمع شده بودند و غذا می پختند. الاغه از تپه پایین آمد. خودش را به کلاغها رساند و با صدای بلندش گفت: «آهای کلاغها! چه خبر است؟ چکار می کنید؟» ننه کلاغه که پای دیگ غذا ایستاده بود و داشت با ملاقه آش را به هم می زد، گفت: «داریم آش می پزیم. آش صابون.» الاغه بلند بلند خندید و گفت: « آش صابون؟ عجب غذایی! خنده دار است.» ننه کلاغه از این حرف الاغه خوشش نیامد. سرش را پایین انداخت و مشغول کارش شد. Ÿ نام جاندار: صدف پا پلیکانی Ÿ اندازه : حدود 50 میلی متر Ÿ گستردگی: مدیترانه و شمال اقیانوس اطلس Ÿ زیستگاه : سواحل شنی تا عمق 200 متر Ÿ تغذیه : مهره داران کوچک دریایی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 346صفحه 33