«ماجراهای وسایل عجیب»
کبرا بابایی
لامپ خوابالود
قسمت هشتم
همه می دانستند که آقای لامپ خوابالود است و کمی که بیدار می ماند واتاق را روشن می کند، چشمهایش گرم می شوند و خوابش می برد. آن وقت همه جا تاریک می شود.
وسایل خانه از دست او خسته شده بودند. آخر او درست وقتی که باید اتاق را روشن می کرد، خوابش می برد. یکبار به خاطر خاموش شدن او جشن تولد آقای یخچال بهم خورده بود. یک روز هم که ظرفهای چینی خانه ی همسایه به مهمانی آمده بودند آبروی آنها را با همین خاموش و روشن شدن ها برده بود.
هر شب وقتی هوا تاریک می شد ،جارو برقی با لوله اش کلید برق را می زد تا لامپ روشن شود. اما بعد از چند دقیقه لامپ خوابالود شروع می کرد به چرت زدن و همه چیز خواب می شد.
وسایل خانه آن قدر از دست او دلخور بودند که یک روز عصر تقصمیم گرفتند به او درس خوبی بدهند. آنها دور هم جمع شدند. آقای میز گفت : « من فکر میکنم بهتر است یک لامپ جدید بخریم!، اما لباسشویی مخالف بود. او دلش برای لامپ خوابالود می سوخت. رادیو گفت: «من می گویم با او حرف نزنیم تا تنبیه شود.» صندلی جواب داد: « نه! قهر کردن کار خوبی نیست ! موافق نیستم!»
بهترین فکر، فکر خود جارو برقی بود. همه حرف او را قبول کردند. بعد از ظهر آقای لامپ هر چه صبر کرد ومنتظر ماند کسی او را روشن نکرد. او همان طور خوابالود گفت : « یک نفر کلید برق را بزند
نام جاندار: فنجان دریایی
اندازه : حدود 25 سانتی متر
گستردگی: دریای شمال، مدیترانه
زیستگاه : اعماق پایین تر از صد متر
تغذیه : پلانکتون ها
مجلات دوست کودکانمجله کودک 346صفحه 14