پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۸۶۹/ محمد رجائی نژاد

چکیده

امام خمینی دارای شخصیتی چندجانبه بود؛ عارف، فیلسوف، فقیه، سیاست‌مدار، استاد اخلاق و... اگر بخواهیم هر مفهومی را از دیدگاه ایشان واکاوی کنیم، از جنبه‌های گوناگونی می‌توان ورود پیدا کرد. این یادداشت درصدد است تا جمهوریت را از دیدگاه امام خمینی، با تکیه بر سیرۀ اخلاقی ایشان، آن‌هم بر پایۀ سه مفهوم اخلاقی؛ انصاف، مساوات و مواسات واکاوی شود و ببینیم پیوند جمهوریت با اخلاق از دیدگاه امام خمینی چگونه بوده است؟ امام خمینی سیاست و جمهوریت را در راستای اخلاق می‌دانست و بر این باور بود که اگر در جامعه‌ای عدالت، انصاف، مساوات و مواسات جریان یابد، جمهوریت ریشه‌دارتر و استوارتر شده و به بَر می‌نشیند؛ وگرنه جمهوریت از درون تهی گشته و تنها نامی از جمهوریت می‌ماند برای موجه‌سازی استبدادِ نو.

کلیدواژه ها: امام خمینی، جمهوریت، دموکراسی، اخلاق، انصاف، مساوات و مواسات

مقدمه

از دیدگاه امام خمینی سیاست و جمهوریت بدون پاسداشت اخلاق و گسترش و رخنۀ آن در همه لایه‌های اجتماع نه اسلامی است و نه ماندگار. ایشان درون‌مایۀ اخلاق را نیز در عدالت و انصاف، مساوات و مواسات می‌داند. ویژگی‌هایی که از بالاترین و والاترین کمالات و فضائل اخلاقی و بهترین صفات و شناسۀ جامعۀ انسانیِ مطلوب به‌حساب می‌آیند که زمینه‌ساز پیوند اجتماعی سالم گردیده و همبستگی، همدلی، همیاری و همکاری را در جامعه دوچندان می‌کند.

در آموزه‌های اسلامی نیز از آن‌ها به‌عنوان سیرۀ پیشوایان معصوم (ع) و افضل فضائل یاد شده است که بیانگر اهمیت و جایگاه خاص این صفات اخلاقی است. اجرایی ‌شدن این ویژگی‌های اخلاقی در جامعه ضامن آسایش و راحتی، فزونی رزق و روزی، رسیدن به مقام مؤمن واقعی، انجام بهترین اعمال، کسب عزت، نِیْل به مکارم اخلاق، دفع عذاب و رغاب، جلب محبت و صفای سایرین و سرانجام تضمین جمهوریت خواهد شد.

ازاین‌رو اگر فراگیر شوند و انسان آن‌ها را رعایت کند، جامعه و مردمانش به آرامش دنیوی و سعادت اُخروی نائل شده و در یک دموکراسی به تمام معنی به سر خواهند برد.بر اساس اصول و مبانی اصیل اسلامی، انصاف، مساوات و مواساتِ همه‌جانبه در جامعه، شدنی و در انطباق کامل با اصول حقوق بشر جهانی است. مبانی اسلام، سرچشمۀ عدالت، انصاف، مساوات، مواسات و کرامت برای همۀ ابنای بشر است.

این فضایل اخلاقی، می‌تواند به‌عنوان امری ممکن و ضروری در قانون و سنت خانواده‌های جوامع اسلامی و کشورهای مسلمان، گنجانده شود. اسلام دربرگیرندۀ عدالت، رحمت، احترام متقابل، انصاف، مساوات و مواسات میان همۀ انسان‌هاست و این ارزش‌ها راه جمهوریت و مردم‌سالاری را هموار می‌کند.

آموزه‌های قرآن، اهداف شریعت، معیارهای جهانی حقوق بشر، حقوق اساسی، ضمانت‌های مبتنی بر قانون اساسی کشورها و واقعیت‌های زندگی انسان‌ها در سَدۀ کنونی، بایسته و شایسته آن‌اند که بر پیوند و روابط میان مسلمانان در حوزه‌های فردی و اجتماعی، عمومی و خصوصی، قوانین، اصول و سنت‌های مبتنی بر انصاف، مساوات و مواسات حکم‌فرما شوند.

این‌ها اصول و ارزش‌هایی هستند که مسلمانان دربارۀ آن‌ها اتفاق‌نظر دارند و بیشتر فقهای مسلمان آن‌ها را از اهداف انکارناپذیر شریعت می‌دانند. بر همین اساس تلاشمان در پژوهش پیش‌رو پرداختن به موضوعات انصاف، مساوات و مواسات به‌عنوان اساس و پشتیبان جمهوریت از دیدگاه امام خمینی است.

مفاهیم پژوهش

بایسته است مفاهیمِ برخی واژگان پژوهش تبیین شوند تا خواننده بتواند به‌آسانی و درستی با متن، پیوند برقرار نماید. در ادامه به تبیین برخی مفاهیم ضروری می‌پردازیم:

۱. جمهوریت

واژۀ جمهوری گرفته شده از واژۀ Republic به معنای عمومی یا همگانی است. (جمهوریت و اسلام، ۱۳۷۷، ص ۵۵۷) در فارسی واژۀ جمهور به معنی همة مردم و گروه، جماعت بسیار و... آمده است. مصدر جعلی آن نیز «جمهوریت» است. (فرهنگ دهخدا، ۱۳۷۳، ص ۶۹۰۱)

پس از آن‌که واژۀ جمهوری در ادبیات فارسی زبان¬زد شد، مراد از آن نوعی نظام سیاسی است که به‌جای پادشاه و سلطان که اقتدار و حکومت موروثی دارند، یک نفر از سوی همۀ مردم برای دورۀ مشخصی انتخاب و ادارۀ کشور را بر عهده بگیرد. پس واژۀ جمهوری به معنای تودۀ مردم و حکومت جمهوری نیز تفسیر حکومت تودۀ مردم است. در حکومت جمهوری مردم بیشترین نقش اساسی را دارند و انتخاب‌گرند. قدرت سیاسی در دست آن‌ها و هرآنچه در قالب قانون بخواهند بایسته و شایسته است. نظامی که بر پایۀ جمهوریت باشد، همه افراد مردم برابر و آزادند. کسی بر کسی برتری ندارد. جمهوریت در برابر حکومت فردی، استبدادی، موروثی و خاندانی قرار می‌گیرد؛ بلکه قدرت را از آن‌ها گرفته و به مردم می‌سپارد. در نظام‌های جمهوری با به‌کارگیری مفاهیم اخلاقی و عملی و همه‌گیر شدن آن‌ها جمهوریت به‌درستی ظهور و بروز می‌یابد.

واژۀ دموکراسی نیز ضمن تفاوت‌هایی با جمهوریت، با آن هم‌پوشانی دارد و به معنی حکومت مردم است و مراد از آن، حضور، همگامی و همگانی مردم در امور حکومت و کشور است. در دموکراسی اراده و خواست تودۀ مردم نقش اساسی دارد و به نظام مشروعیت و وجود خارجی می‌بخشد. (حکومت؛ آشنایی با علم سیاست، ۱۳۷۴، ص ۱۳۸) در دموکراسی هر آنچه را که بیشترین مردم بخواهند، دولت باید آن را اجرا کند. خواسته و نظر بیشترین نقش اساسی دارد، نه کمترین و خواص. (صحیفه امام، ۱۳۷۹، ج ۵، ص ۱۷۰ و ۱۸۱) معانی جمهوریت و دموکراسی نشانگر پیوند ذاتی بین آن‌هاست. سه عنصر «مشارکت همه مردم»، «رضایت بیشترین مردم» و «رقابت عموم مردم در به‌دست گرفتن قدرت و دخالت در سرنوشت جامعه و کشور» در هر جمهوریت مؤثر و نقش محوری دارند. همان‌گونه که گزاره‌های اخلاقی، به‌ویژه انصاف، مساوات و مواسات بسترساز و روان‌کنندۀ این سه عنصر در جوامع‌اند.

۲. انصاف

«انصاف» در اصطلاح، به معنی «گذاشتن پایۀ احقاق حق بر مساوات در مقابل قانون و احترام به حقوق افراد» (مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ص ۶۸۸، ذیل شماره ۳۵۲۸ و ۱۲۰۰) بوده و مبتنی بر مساوات است. در واقع، «انصاف»، یعنی سود و زیان را میان خود و دیگران تقسیم کردن و در مقام داوری، حقوق عمومی طرفین را به‌طور برابر رعایت کردن است. «انصاف»، احترام گذاشتن به حقوق دیگران است.

۳. مساوات

«مساوات» در لغت، به معنی برابری، همسانی، همواری، تساوی و یکسانی آمده است. (فرهنگ دهخدا؛ فرهنگ نوین عربی ـ فارسی، ص ۳۲۷) معنای مساوات و برابری این است که همۀ افراد صرف‌نظر از ملّیّت، جنس، نژاد و مذهب، از حق برابر به‌منظور استفاده از نعمت‌های مادی و معنوی موجود در جامعه، مطابق با کار انجام شده، برخوردار باشند. (فرهنگ علوم سیاسی، ص ۱۲۸) مبنای برابری نیز این است که «انسان‌ها به‌حسب گوهر و ذات، برابرند و از این نظر دو گونه یا چندگونه آفریده نشده‌اند.» (وحی و نبوت، ص ۱۲۷)

مساواتی که قرآن میان انسان‌ها قائل است، شامل دو قسمت عمده است؛ مساوات در اصل انسانیت و مساوات در حقوق و اجرای قوانین و احکام. آیۀ «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (سوره حجرات، آیه ۱۳) «ای مردم! شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.» به همین نکته اشاره می‌کند.

۴. مواسات

مواسات از دو ماده «وسی» و «أسو» گرفته شده است. فرهنگ ابجدی، مواسات از ماده وسی را «دلداری دادن و یاری کردن، تسلی و کمک»، (فرهنگ ابجدی الفبایی عربی فارسی، ترجمه کامل المنجد الابجدی، متن، ص ۱۶۴) و مواسات از ماده أسو را «در مال یا دارائی خود کسی را برابری دادن.» (همان، ص ۲) تعریف کرده است. دیگر فرهنگ‌های فارسی (تهذیب اللغه، ج ‏۱۳، ص ۹۴؛ المحیط فی اللغه، ج ‏۸/ ۴۱۹؛ القاموس المحیط، ج ‏۴/ ۳۱۸؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج ‏۱۹/۱۵۶؛ و...) نیز به دلداری، یاری‌کردن، کمک‌رساندن، تسلی‌دادن، مطلق همدلی، کمک مالی و اقتصادی به دیگران و شریک‌کردن آن‌ها در اموال خود معنا کرده‌اند.

در توضیحی دیگر از «مواسات»، آمده است: «مواسات» یعنی دیگری را در مال خویش شریک قرار دادن تا آنجا که هرگونه از مال خویش استفاده و در آن تصرف می‌کند، دیگری نیز چنان باشد!مواسات معادل‌های گوناگونی دارد که عبارت‌اند از: فداکاری، ازخودگذشتگی، نیک‌خواهی، خیراندیشی، خیررسانی، حمایت، رعایت، به یک چشم دیدن، غمخواری، همدردی، شریک ساختن و... (ر. ک: فرهنگ دهخدا؛ فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی)مواسات وقتی است که شخص، به اندازۀ کفاف خود داشته باشد، نه بیشتر و دیگری را در همان مقدارِ کفاف، شریک سازد، لیکن اگر افزون از اندازۀ کفاف داشت و از آن مالِ افزون، به کسی داد، «مواسات» نیست. (لسان العرب ج ۱، واژه اسا)

همگانی‌شدن انصاف، زمینه‌ساز جمهوریتانصاف یکی از زیباترین منش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی است که پاسداشت آن بسترسازِ جامعۀ آرمانی اسلام خواهد شد. انصاف، همان قانون طلایی «أحبِب لغیرک ما تُحبُّ لنفسک» (نهج‌البلاغه، نامه ۳۱) است؛ یعنی هر خیری را برای خود می‌‌خواهی، برای دیگران هم بخواه و هر زیان و ناپسندی که برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران هم مپسند. حال اگر همین نگاه در بین همه حاکمان و محکومان جامعه جاری باشد، آیا برآیندش غیر از جمهوریت خواهد بود! انصاف به معنای ایجاد برابری و تساوی، یکی از مکارم اخلاق و محسنات است که در صورت رعایت قوانین و حقوق اساسی برای همگان به صورت مساوی اجرا و اعطا می‌شود و دیگر کسی از بی‌عدالتی و تبعیض شکوه نخواهد داشت.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: یکی از نشانه‏های مسلمان «انصاف» است. (بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۵) ارزش انسانی نیز به همین است. امیر مؤمنان علی (ع) نیز انصاف را برترین ارزش ها دانسته است. (غررالحکم، ج ۱، ص ۲۰۳، ح ۸۰۵) زیرا برکات و آثار آن بسیار است و تأثیر مثبت و مفیدی بر زندگی فردی و اجتماعی و نیز دنیوی و اخروی انسان به‌جا می گذارد و نقش کلیدی و تأثیرگذار در بهبود روابط اجتماعی، دنیوی و اخروی آدمی دارد.انصاف در نزد امام خمینی ارزش بالا و والایی دارد. او در اوج انقلاب و روزهایی که مردم به خاک و خون کشیده می‌شدند؛ خود را موظف می دانست هر جا که هست با تک تک مردم همراهی و همدردی کند. او بی‌تفاوتی و سکوت برخی را به بهانه های گوناگون بر خلاف انصاف، انسانیت و شرع می دانست و می‌فرمود:

«من خودم را... ملزم شرعی می‏دانم، عقلی می‏دانم، که در یک‌وقتی که مردم ایران قیام کرده‏اند و دارند کشته می‏دهند، جوان‌هایشان را گرفته‏اند، از آن‌ها یک دسته‏ای را کشته‏ اند، یک دسته‏ای را حبس کرده‏اند، عده‏ای از علمای ما الآن در حبس هستند، عده زیادشان در تبعید هستند و... همه مسئول می‏شویم برای این ملت... یک مردمی که حالا ایستاده‏اند و دارند خون می‏دهند برای این کار، مایی که در خارج هستیم مکلف هستیم که با اینها هم‌زبان باشیم... آن‌ها در میدان مبارزه هستند و مشغول مبارزه هستند، ماها اینجا بی‏تفاوت باشیم و مشغول به مثلاً کارهای عادی خودمان باشیم! این بر خلاف انصاف، بر خلاف انسانیت، بر خلاف شرع، بر خلاف همه اینها هست.» (صحیفه امام، ج ‏۳، ص ۵۰۳)

این روحیه از مصادیق جمهوریت است و مخالف با استبداد و دیکتاتوری.امام خمینی بر این باور بود که هر کس به‌اندازه توان خودش، نقش ایفا کرده و منصفانه عمل کند. (همان، ص ۵۰۴) او از همه مردم می خواست که انصاف و رضای خدا را نصب‌العین و آرمان خود قرار داده و کار کنند؛ که در این صورت خداوند به آن‌ها برکت داده و از آن‌ها خشنود خواهد شد و مردم نیز به حقوق قانونی خود خواهند رسید:

«من خواهش می‏کنم از تمام اقشار ملت که انصاف‏ را نصب عین خودشان قرار بدهند، رضای‏ خدا را نصب عین خودشان قرار بدهند؛ خداوند به آن‌ها برکت خواهد داد. خداوند انشاءاللَّه شما را سعادتمند و در دنیا و آخرت روسفید کند.» (همان، ج ‏۶، ص ۴۹۸)

ایشان انصاف را در این می دید که همه با هم با انسانیت و با رحم و مروت رفتار کنند، چه حاکمان و مسئولان و چه تودۀ مردم:«همه با هم ـ همه با هم ـ کمک بکنیم: کارگر با کارفرما کمک بکند و همه با هم با انصاف‏ رفتار کنند، با انسانیت رفتار بکنند، با رحم و مروت رفتار بکنند و نگذارند این نهضت خاموش بشود تا انشاءاللَّه آن معنایی که مقصد اصلی ماهاست برسیم.» (همان)

با این نگاه، انصاف به معنای برقراری تساوی و حاکمیت جمهوریت بین تمام افراد جامعه در استفاده و بهره‌مندی از امکانات جامعه و مواهب خدادادی است تا در سایه رعایت انصاف، عدالت مدِّنظر جوامع و ادیان، به‌طور کامل صورت تحقق به خود بگیرد.

جوهرۀ اصلی انصاف، در اجتماع انسانی و جمهوریت نمود پیدا می‌کند. وقتی انصاف و تساویِ رفتاری بر روابط بین انسان‌ها حاکم باشد، اجتماع انسانی سود می‌برد. برخورد منصفانه با مردم موجب ایجاد تغییر در واکنش مـبتنی بـر‌ منافع فردی و خودخواهانه آنان، به واکنش مبتنی بر منافع جمعی و دیگرخواهانه می‌گردد. هـنگامی حس گـروهی در انسان برانگیخته می‌شود که احساس برخورد منصفانه وجود داشته باشد.‌ انسان‌ها در صورت مشاهدۀ برخورد نامساوی، تبعیض‌آمیز و غیرمنصفانه، رنجیده خاطر می‌شوند. (لیند. ای. آلن، ۲۰۰۱، ص ۶۷)

امام عـلی (ع) در عهدنامه مالک اشتر مـی‌فرماید: ای مالک!‌ از خشم ملت بترس‌ که‌ نمونه‌ای از خـشم خـداوند قـهار اسـت. هـمیشه مـقربان و نزدیکان خود را فدای مصلحت عموم کن، زیرا ویژگان هر چه از تو برنجند، هرگز با رنجش توده قابل‌مقایسه نیست.‌ (نهج‌البلاغه، نامه ۵۳؛ نامه به مالک اشتر نخعی) این یعنی حاکمیت مساوات و انصاف در اجتماع و توجه به منافعِ دربرگیرندۀ عموم، به‌جای منافع فردی و خویشان و نزدیکان و ویژگان که جمهوریت برآیند آن است.

راه‌کارها و رَویه‌های منصفانه در اجتماع و برآیند آن‌ها هـمراه با چشم‌انداز از آینده، می‌تواند مسیر دستیابی‌ به‌ موفقیت و نتایج‌ مطلوب را هموار سازد. مسئولان و مدیران کاردان، می‌توانند از طریق بـرخورد مـنصفانه و تساوی‌گونه، هزینه کنترل را در جامعه کم کـرده و هم‌زمان هدف‌های مشخص را برای واحد یا سازمان‌ خود تدوین نمایند. (تایلر و اسمیت، ۱۹۹۷، ص ۶۴۲؛ لیند. ای. آلن، ۲۰۰۱، ص ۸۴)

یکی دیگر از نتایج انصاف در اجتماع، بروز اعتماد در جامعه است. شواهد پژوهشی نشان می‌دهد که قـضاوت‌های حـاکی از وجود انصاف در برخورد دیگران با انسان، به‌عنوان جایگزین اعتماد در روابط فردی به کار می‌رود. اگر رفتار بالسویه، منصفانه و عادلانه در جامعه با کارکنان نهاد یا سازمان یا...، صورت پذیرد، آنان با جدیت در جهت‌ نیل به اهـداف سازمانی تلاش خواهند کرد و نسبت به نهاد یا سازمان خود وفادار خواهند ماند. (مبانی سازمان و مدیریت،‌ ص ۴۶) و این درنهایت به سود جامعه و کشور تمام شده و‌ با تزریق اعتماد،‌ مسیر دستیابی به نـتایج مطلوب و جمهوریت را هموار می‌سازد.

اگر انصاف، یعنی نگاه تساوی‌انگارانه نسبت به افراد جامعه، در جامعه‌ای نهادینه شود، عصبیت و تعصب از بین رفته و گذشت و فداکاری همه‌گیر شده و امنیت همه‌جانبه و آرامش و آسایش روزافزون خواهد شد.

انصاف در حکومت؛ قوام و دوام جمهوریت

دوام دولت و آرام مملکت خواهی                   ثبوت راحت و امن و مزید رفعت و جاه

کمر به طاعت و انصاف و عدل و عفو ببند      چو دست منت حق بر سرت نهاد کلاه (سعدی، قصیده شماره ۵۰)

سعدی شیرازی ازجمله اندیشه‌ورانی است که صاحبان قدرت و حکومت را به حسن سیاست و دادگری و انصاف، پند و اندرز می‌دهد. او مهمترین مسائل و موضوعات اجتماعی را در قالب شعر بازگو کرده و انسان‌ها، به‌ویژه صاحبان قدرت را به واقع‌گرایی، اعتدال و رعایت عدل و انصاف سفارش کرده و بقای مملکت را در وجود یک شرط می‌داند و آن هم این که:

بقای مملکت اندر وجود یک شرط است      که دست هیچ قوی بر ضعیف نگماری                                                                     

(سعدی، قصاید فارسی، ص ۷۵۲)

رسول گرامی اسلام (ص) به امرا و حکمرانان، دستور می‌دهد در حق مردم عدالت را اجرا کنند و انصاف را رعایت نمایند و رحمت، محبت و دل‌سوزی را متوجه آنان کنند. (دعائم الاسلام، ج ۱/ ۳۵۳) و هشدار می‌دهد: از میان مردم هر کس را که دارای خودپسندی و تکبر و کمی انصاف است، از خودت دور کن. (مستدرک الوسائل، ج ۱۳/ ۱۵۸۹)

امام علی (ع) نیز انصاف‌ورزیدن را زینت و زیور فرمانروایی و حکومت دانسته (غررالحکم و دررالکلم، ج ۲/۴۷۶) و درباره انصاف اهل حکومت در حق مردم می‌فرماید: زکات قدرت، رعایت انصاف است. (همان، ج ۷/ ۴۶) نکته‌ نهفته در کلام امیر بیان (ع) این است که واژه زکات در خود، مفهوم پاک‌کنندگی را به همراه دارد؛ بنابراین، انصاف، قدرت را از پلیدی‌ها پاک می‌کند. اگر حاکمان و مسئولان در عمل نسبت به مردم انصاف در پیش گیرند و سیاستشان بر پایه‌ انصاف باشد، آن چهره و لایه‌های زمختی و زشتی قدرت برطرف شده و پاکی نمایان می‌گردد و مردم دوستدار و پشتیبان حکومت و حکمرانان می‌شوند.

همچنین، آن حضرت، انصاف را سرفصل نجابت می‌داند. (غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۹۴) یعنی انصاف حاکمان موجب گسترش عفاف و شرافت در جامعه شده و حیا و نیک‌نهادی را در جامعه در پی خواهد داشت. آن حضرت به حذیفه بن یمان می‌گوید: بدان که تو در برابر رعایت انصاف در حق ستمدیدگان و گذشت از مردم و نیکویی برخورد با آن‌ها در حد توانت، مسئول و پاسخ‌گو خواهی بود و در این زمینه از تو بازخواست خواهد شد. (همان، ج ۲۸، ص ۸۸) و به مالک می‌گوید: به این نکته واقف باش که حکم، رعایت انصاف مظلوم در قبال ظالم است و بازستاندن حق ضعیف از قوی است. با نگاهی به بیانات آن حضرت در نامه‌ی خود به مالک،‌ که از مالک می‌خواهد تا انصاف را در مورد خدا، مردم، خود و نزدیکان رعایت کند، می‌توان‌ فهمید، نمی‌توان به عدالت اجـتماعی بدون در نظر گرفتن انصاف، دست یافت.قاعدۀ انصاف هم شامل جنبه‌های فردی می‌شود، هم فعالیت‌های اجتماعی را در برمی‌گیرد. حکومت اسلامی ‌موظف است در امر توزیع امکانات عمومی ‌و درآمدهای حاصل از کارهای تولیدی و خدماتی و نیز در امر قضاوت و اجرای قانون دادرسی، شرایط بهره‌مندی افراد از امکانات را به صورت مساوی و یکسان، برای آحاد جامعه فراهم آورده و از قاعده «عدل به‌مثابه انصاف» پیروی کرده، از حقوق تک تک افراد پاسداری نماید و این یعنی جمهوریت تمام و کمال.

انصاف بستر جمهوریت؛ دیدگاه امام خمینی

۱. انصاف در سیرة نظری امام

امام خمینی انصاف را در بستر مبانی دینی پذیرفته و سیرۀ نظری و عملی ایشان برداشتی از قرآن و اسلام و سیرۀ پیامبر اسلام (ص) و اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) بوده است. «مسلمانی یک کلمه است و بس، آن هم انصاف است؛ چون اسلام از انصاف جدا نیست.» (حق و باطل از دیدگاه قرآن، ص ۱۲۷)

امام خمینی در مجموعه آثار خود بیش از ۱۰۹ بار کلمه انصاف را در ساحت‌های گوناگون به‌کار برده است که با بررسی و تحلیل آن‌ها می‌توان گفت انصاف در نظر و عمل نزد ایشان ارزش بالایی داشته است. تا آنجا که فعالیت‌های عام‌المنفعه، یاری محرومان و خدمت‌رسانی به نیازمندان را از بزرگ‌ترین کارهای معنوی و خداپسندانۀ مبتنی بر انصاف و مساوات‌گرایی توصیف کرده و می‌فرمود: «انصاف اقتضا می‏کند که خدمت کنند... یکی از بزرگ‌ترین جهات معنوی، خدمت به خلق اللَّه است، خدمت به انسان‌های محروم است. این است که برای انسان جاودان می‏ماند و در عالم دیگر به درد انسان می‏خورد.» (صحیفه امام، ج ‏۱۷، صص ۴۲۶ ـ ۴۲۷)

او انصاف را بالاتر از عدالت می¬دانست و در اوج انقلاب خود و دیگران را موظف می¬دانست هرجا که هستند با تک¬تک مردم همراهی و همدردی کنند و بی‌تفاوتی و سکوت برخی را به بهانه¬های گوناگون، بر خلاف انصاف، بر خلاف انسانیت، بر خلاف شرع می¬دانست. (همان، ج ‏۳، ص ۵۰۳) و از همه مردم می-خواست که انصاف و رضای خدا را نصب‌العین و آرمان خود قرار داده و کارها را پیش ببرند؛ چراکه در این صورت خداوند به آن‌ها برکت داده و از آن‌ها خوشنود خواهد شد. (همان، ج ‏۶، ص ۳۸۹)

ایشان انصاف را در این می¬دید که همه با هم و همه به هم کمک کنند؛ بین مردم انصاف حاکم باشد و همه با هم با انصاف رفتار کنند، با انسانیت رفتار کنند، با رحم و مروت رفتار کنند. (همان، ص ۴۹۸) امام خمینی تلاش می‌کرد که جامعه به این مرتبه و وضعیت برسد. (همان)

ایشان اقدام به امربه‌معروف و نهی از منکر در سطح جامعه را زمینه‌ساز عمل منصفانه در جامعه می‌دانست و سفارش می‌کرد همه مردم وظیفه دارند همدیگر را از کارها و اقدامات غیرمنصافه نهی نمایند؛ به‌ویژه نسبت به کسانی که بدون توجه به وضعیت اقتصادی مردم مستضعف و محروم جامعه گران‌فروشی کرده و اجحاف روا می‌دارند. «آقا نکن این کار را، این کار انصاف نیست. شما دارید آن‌ها را در مضیقه می‏گذارید. این بیچاره‏ها نمی‏توانند این‌طور اجناس بخرند.» (همان، ج ‏۸، ص ۴۸)

از دیدگاه امام خمینی حل مشکلات اقتصادی مردم بستگی به وجود انصاف و یکسان‌نگری در فعالیت‌های اقتصادی و بازار دارد و به‌ دست خود ملت حل خواهد شد. اگر در فعالیت‌های اقتصادی انصاف حاکم نباشد، شاید در کوتاه‌مدت منافع اقتصادی در پی داشته باشد، اما در بلندمدت علاوه بر این‌که فضیلت‌های اخلاقی و انسانی در جامعه کم‌رنگ می‌شود؛ با شکاف طبقاتی، زمینۀ ناامنی اقتصادی و ناآرامی اجتماعی، حتی سیاسی به وجود خواهد آمد. «مسئله گرانی و مسئله احتکار و این‌ها هم، این‌هایی که گرانفروشی می‏کنند، این‌هایی که احتکار می‏کنند، این‌ها انصاف داشته باشند. هیچ انصاف نیست که شما با این ملت، با این مستضعفین این‌طور کنید. می‏دانید که گرانی و احتکار تلخی‏اش به ذائقه مستضعفین و عامه مردم محروم است.» (همان، ج ‏۱۵، ص ۵۱۶)

امام خمینی با برداشت اخلاقی از دین و با الگو قرار دادن سیرۀ بزرگان دینی، مردم را به انصاف در امور اجتماعی و فرهنگی دعوت کرده و می‌فرمود: «از انصاف به دور است که یکی بی‏خانمان و یکی دارای آپارتمان‌ها باشد.» (همان، ج ‏۲۱، ص ۴۴۵) لذا اگر در جامعه‌ای انصاف حاکم باشد و همه اقشار جامعه منصفانه رفتار کنند، نباید جماعتی آه در بساط نداشته باشند و بی‌سرپناه و بی‌خانمان باشند؛ ولی برخی از فرط تَعیُّش جانشان به لبشان برسد.

۲. انصاف در سیرة عملی امام

بر اساس قرآن و سنت و سیره پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) حتی پس از تشکیل حکومت و کسب قدرت، رفتار با مردم، به‌ویژه دشمنان و مخالفان، باید از روی انصاف باشد. پیشوایان دینی ما نظراً و عملاً بر مدارا، تساهل، رحمت، گذشت، عدالت و انصاف تأکید کرده‌اند. حتی اگر نمونه¬های بی‌شمار و خدشه‌ناپذیر در روش و عمل پیامبر اسلام و امامان شیعه نسبت به رعایت انصاف و حق و حقوق و احترام به مخالفان هم نبود، باید بر اساس فطرت انسانی همین‌گونه رفتار نماییم.پیامبر (ص) در دوران حکومت خود با عمرو بن عاص، ابوسفیان و امثال آن‌ها نه‌تنها برخورد خصمانه و انتقام‌جویانه نداشت، بلکه آن‌ها را بخشید و با آن‌ها با مهربانی و عطوفت و انصاف برخورد کرد. رفتار امام علی (ع) نیز با دشمنان و مخالفان خود بر اساس انصاف بود. خوارج که بر او شمشیر کشیدند و جمعی از بهترین یارانش را به شهادت رساندند؛ رفتار امام (ع) با آن‌ها از روی انصاف و عدالت بود و تا وقتی‌که اقدام مسلحانه و شورش علیه حکومت نکردند، زندانشان نکرد، شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیت‌المال قطع نکرد. به آن‌ها نیز همچون سایر افراد می‌نگریست. آن‌ها در اظهار عقیده آزاد بودند و امام به‌هیچ‌وجه مزاحم آن‌ها نمی‌شد.امام خمینی که دعوتگر و رهبری از نسل همان پیامبر و ائمه معصومین بود؛ در نظر و عمل سعی کرد همتای آن بزرگان باشد و آن‌گونه بیندیشد و عمل نماید که آن پیشوایان کردند. ایشان معتقد بود: «اگر قومی با ما موافق نشدند، نباید اگر یک‌جهت حقی را هم قائل شدند، ما به مناسبت احراز عداوت کلی، زمزمه مخالفت کلی با آن‌ها سر داده و حرف حق را هم به جهت مخالفت با آن‌ها، قائل نشویم و الّا اگر بنا بر این باشد، باید ما با تمام الهیین عالم بنای مخالفت گذاشته و اعتقاد به وحدانیت و توحید را هم از دست بدهیم.» (تقریرات فلسفه، ج ۱، ص ۲۸۴)

همچنین، دیگران را از اظهار نظر و اقدامات غیرمنصفانه درباره مخالفان نظام (استفتائات، ج ۵، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۶) و کسانی که با ایشان و نظام زاویه داشتند، (همان) حتی اگر از خاندان سلطنت باشند، (همان) نهی می‌کردند. به همین دلیل با اقدامات حذفی، نظیر ترور مخالفان و وابستگان دربار مخالفت می‌نمودند. به‌گونه‌ای که هرجا ایشان از ترور و تروریسم صحبت کرده، لحنشان حاکی از نفرت و بیزاری از این پدیده بوده است. تاآنجاکه ترور و اقدامات تروریستی را رفتاری غیرانسانی و ناجوانمردانه می‌دانست. (صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۴۴۱) برای همین هیچ‌وقت اجازۀ ترور وابستگان فراری رژیم پهلوی در خارج از کشور را نداد. (درباره امام خمینی؛ ۱۵ خرداد و مسئله انقلاب، ص ۲۶۵ و ۲۹۷)امام در کوران انقلاب و پس از تصدی مسند رهبری و زعامت امت، حتی در مواجهه با دوستان حوزوی خود که با ایشان در مبانی نظری دولت و حکومت اختلاف‌نظر داشتند، از جاده انصاف و یکسان‌نگری به افراد در موقعیت‌های مختلف خارج نمی‌شدند. در همین راستا، امام خمینی می‌فرماید: علامت شخص منصف آن است که حق با هر طرف هست، از آن طرف حمایت کند، گرچه از دشمنان او باشد. (شرح چهل حدیث، ص ۶۴۱)

در نگاه امام خمینی نیز اگر حکومت به صورت منصفانه و یکسان‌نگرانه به مردم نگاه نکند و توجهی به رنج و سختی مردم نداشته باشد و تنها به فکر خود و اطرافیان خود باشد، هم در حق خدا و دین خدا و هم در حق مردم بی‌انصافی کرده است: این بر خلاف انصاف، بر خلاف انسانیت و جمهوریت، بر خلاف شرع، بر خلاف همه این‌هاست. (صحیفه امام، ج ‏۳، ص ۵۰۳) ایشان کمک و پشتیبانی از مظلومان و ستمدیدگان و کسانی که تحت ظلم و فشار قرار دارند را از مصادیق انصاف دانسته و بر آن سفارش کرده‌اند. (صحیفه امام، ج ‏۴، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳)

حضرت امام قدرناشناسی و ناسپاسی را از مصادیق بی‌انصافی دانسته و به کسانی که نسبت به دیگران ناسپاسی کرده و بی‌توجهی می‌کنند و خوبی‌ها و زحمات دیگران را نادیده می‌گیرند، خرده گرفته و توصیه می‌کند دست از بی‌انصافی بردارند (همان، ج ‏۱۰، ص ۱۴۴) و قدرشناس مردم باشند. (همان، ج ۱۶، ص ۵۲۳)

به‌این‌ترتیب، امام خمینی دوام و قوام حکومت را متکی بر پیوند با مردم می‌داند. برای استقرار عدالت، به عقیده‌ی او راه آن است که در هر کار صلاح رعیت در نظر گرفته شود. اشخاص خداترس را بر مردم بگمارند و به کسی که مردم از آنان در رنج‌اند کاری نسپارند. پیروزی در آن است که مردم راضی باشند و خوش‌دل. در جهان مطلوب حضرت امام، ستم و بیداد مذموم است ازاین‌رو، کیفردادن به عامل ظلم‌دوست بر فرمانروا واجب می‌نماید.

در ولایتی که سیاست در دست کوته‌فکران، اقتصاد به دست اختلاس‌گران، فرهنگ در اختیار بی‌دانشان و بی‌فرهنگان و لشگریان مشغول جنگ قدرت باشند، رهبران و بزرگان کشور را مقصر می‌داند و مسئول. هرقدر دادگری و انصاف در جهان اندیشه‌ی امام خمینی مطلوب است و سودمند، بیدادی و بی‌انصافی زشت است و زیان‌خیز.

جمهوریت تَجلّیِ مساوات

مساوات، دغدغۀ بشر و بخش جدایی‌ناپذیر تفکر انسان بوده است. یکی از اصول و ارکان اسلام نیز اصل مساوات و نفی تبعیض است. از دیدگاه اسلام، انسان‌ها به حسب گوهر و ذات، برابرند و از این منظر دو گونه یا چندگونه آفریده نشده‌اند. رنگ، خون، نژاد و قومیت ملاک برتری نیست و سید قرشی و سیاه حبشی برابرند. آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام، زادۀ برابری و مساوات انسان‌هاست. همۀ انسان‌ها از یک اصل و ریشه‌اند و همین وحدت و یگانگی انسان‌ها، اساس و ملاک مساوات و برابری آن‌هاست. اسلام تمام انسان‌ها را برابر می‌داند و کلیۀ تفاخرها و امتیازات نژادی و اختلافات طبقاتی و برتری‌جویی‌های اجتماعی را نفی کرده است. اصل تساوی و برابری، نخستین پایۀ عدالت اجتماعی در اسلام است. مبنای عدالت اجتماعی، حقوقی است که انسان‌ها به صِرف انسان بودن و به دلیل عضویت در اجتماع، از آن‌ها برخوردارند. عدالت اجتماعی، در اموری چون «حق حیات»، «حق داشتن کرامت انسانی»، «حق برقراری مساوات در اصل انسانیت و اجرای قانون» نمود و تجلی دارد.

پیامبر اسلام (ص) بر اساس آموزه‌های قرآنی و اسلامی،‌ اصل مساوات را در تمام امورات حکومت مدینه برقرار ساخت و کوشش کرد تا با همگان به‌گونه‌ای یکسان رفتار شود و هیچ‌‌گونه تفاوتی بین آنان گذاشته نشود. آن حضرت تمام افراد جامعه اسلامی را مانند دندانه‌های شانه با هم برابر و مساوی می‌دانست.

نگاه امام خمینی به مفهوم مساوات نیز مبتنی بر ادبیات قرآنی، سنت پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) بوده است. با کنکاش در ادبیات ایشان، می‌بینیم که ازجمله واژگان و گزاره‌های پرتکرار و شاه‌بیت کلام او «حکم اسلام...»، «به‌حکم اسلام...»، «اسلام حکم می‌کند...» و... است. او از ویژگی‌های خاص جامعه ایران که پیوندهایی وثیق و عمیق و ماندگار با آموزه‌های دینی دارد، آگاه بوده و بر همین اساس انقلاب کرد.

بیشتر کارشناسان و پژوهشگران، در زمینۀ انقلاب اسلامی ایران، خواسته و شعار پایه‌ای مردم در انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ را که برخاسته از اصول اندیشۀ رهبر انقلاب بود؛ عدالت، برابری، آزادی و... می‌دانند. مفهوم «برابری» که در ادبیات رهبر انقلاب و دیگر انقلابیون دوران مبارزه بسیار دیده می‌شود و از آن، به «مساوات» تعبیر می‌کنیم، یکی از اهداف پررنگ انقلاب بود.

نخستین پایۀ عدالت اجتماعی در اسلام، اصل مساوات و برابری است. مبنای عدالت اجتماعی، حقوقی است که انسان‌ها به صِرف انسان بودن و به دلیل عضویت در اجتماع، از آن‌ها برخوردارند. عدالت اجتماعی، در اموری چون «حق حیات»، «حق داشتن کرامت انسانی» و «حق برقراری مساوات در اصل انسانیت و اجرای قانون» نمود و تجلّی دارد. آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام، زائیدۀ برابری و مساوات انسان‌هاست. بر این اساس، حکومت اسلامی موظف است که برای تمام افراد ملت به‌صورت برابر نیازمندی‌های اولیه زندگی را فراهم سازد.

همان‌گونه که امام خمینی در دوران رهبری نظام جمهوری اسلامی، بر آن سفارش می‌کرد و همۀ ملت را یکسان و برابر می‌دانست و تنها معیار امتیاز را دوری از انحراف و خطا معرفی می‌کرد. ایشان معتقد بود با هر چیزی که برابری در جامعه را از بین ببرد، باید مبارزه کرد:«همه انسان‌ها در پیشگاه خداوند یکسان‌اند. او خالق همه است و همه مخلوق و بندۀ او هستند.

اصل برابری‏ انسان‌ها و این‌که تنها امتیاز فردی نسبت به فرد دیگر، بر معیار و قاعدۀ تقوا و پاکی از انحراف و خطاست؛ بنابراین با هر چیزی که برابری‏ را در جامعه برهم می‏زند و امتیازات پوچ و بی‏محتوا را در جامعه حاکم می‏سازد، باید مبارزه کرد. البته این آغاز مسئله است و بیان یک ناحیه محدود از این اصل و اصول اعتقادی ما؛ که برای توضیح و اثبات هر یک از بحث‌های اسلامی، دانشمندان در طول تاریخ اسلام کتاب‌ها و رساله‏های مفصلی نوشته‏اند.» (صحیفه امام، ج ۵، ص ۳۸۸)

ایشان معتقد بود راه موفقیت و تکامل و راستی در جامعه با وجود آزادی و رعایت برادری و برابری امکان‌پذیر است و اسلامی‌شدن جامعه نیز بستگی به همین دارد:«از خداوند متعال مسألت دارم که به همه ما توفیق دهد که ایرانی اسلامی بسازیم و در زیر پرچم عدل اسلامی با آزادی و برادری و برابری،‏ راه تکامل و خیر را به پیماییم.» (صحیفه امام، ج ۶، ص ۱۸۵)

به باور امام خمینی آن چیزی که در اسلام مطرح است، تقوا و صفا و برادری و برابری‏ است. اسلام، دین وحدت، دین برادری و دین برابری است. اسلام برنامه‏اش این است که فرق نگذارد. همه برادر و همه برابر و برای همه است. اخلاق اسلامی، اخوت اسلامی است. برادری و برابری‏ است. اسلام بنایش بر برادری و برابری‏ و وحدت است. (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۴۴۵) ایشان با هر چیزی که آزادی و برادری و برابری‏‏ را در جامعه بر هم ‏بزند و امتیازات پوچ و بی‏محتوا را در جامعه حاکم سازد، مخالف بود و مردم و مسئولان را به دوری از آن هشدار می‌داد. (صحیفه امام، ج ۵، ص ۳۸۸)

به‌ویژه دو قشر تأثیرگذار جامعه، یعنی روحانیان و دانشگاهیان را بر همبستگی و رعایت مساوات سفارش کرده و می‌فرمود:«هر دو با هم دست برادری بدهید، دست برابری‏ بدهید، مسائلتان را طرح بکنید.» (صحیفه امام، ج ۳، ص ۲۵۱)

برداشت امام خمینی از دین اسلام و حکومت اسلامی، اخلاق‌محور بود و جمهوریت و دموکراسی اخلاقی می‌دید. چنان‌که می‌فرمود اخلاق اسلامی همان برابری و برادری است و همیشه آن را در نظر داشته باشید. (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۱۳۴) و سفارش می‌کرد:«عزیزان من، مطلب مهم است. ننگ و شرافت است و شقاوت و سعادت. پس، لازم است جداً از هواهای نفسانی، که ریشه شیطانی دارد، بر حذر باشید؛ و دست برادری و برابری‏ یکدیگر را، که تاکنون به توفیق خدا با هم فشرده‏اید، بیشتر بفشارید.» (صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۲۳۴)

او در دوران ده‌ساله رهبری نظام جمهوری اسلامی همیشه تلاش می‌کرد و آرزو داشت جامعه ایران روزبه‌روز به عدالت، آزادی، مساوات و مواسات نزدیک شود، (صحیفه امام، ج ۶، ص ۱۸۵) زیرا معتقد بود «چنانچه اسلام تحقق پیدا بکند، همان معانی که در صدر اسلام بود، تحقق پیدا می‏کند؛ همان برادری که در صدر اسلام بود، همان برابری‏ که در صدر اسلام بود، همان قطع ایادی ظَلَمه که در آن وقت بود.» (صحیفه امام، ج ۸، ص ۱۳۴)

امام خمینی یکی از علل ترس دشمنان و مخالفان از اسلام را توجه به مساوات می‏دانست و می‌فرمود:«می‌ترسند برای اینکه اسلام دین برابری‏ و برادری است و در آن اصلاً نژاد مطرح نیست. کُرد و فارس، ترک و عرب ابداً در اسلام مطرح نیست و آن چیزی که در اسلام مطرح هست تقوا و صفا و برادری و برابری‏ است و اینها می‏دانند که اگر اسلام به آن طوری که هست، در این مملکت تحقق پیدا بکند، دستشان کوتاه خواهد شد.» (صحیفه امام، ج ۹، ص ۴۹)

لذا به مخالفان گوشزد می‌کرد که «اگر به آغوش ملت برگردند، با برادری و برابری‏ رفتار می‏کنیم و همه در پناه اسلام خواهند بود». (صحیفه امام، ج ۹، ص ۳۹۰) حتی به پیروان همه مذاهب اسلامی می‌گفت اسلام دین برادری و برابری است و «سُنّی و شیعه مطرح نیست در اسلام، کُرد و فارس مطرح نیست، در اسلام همه برادر با هم هستیم. الآن همه‏مان با هم نشستیم؛ برادر هستیم... اسلام برادری است؛ برابری‏ است.» (صحیفه امام، ج ۹، ص ۴۲۰ و ۴۸۵)

مواسات نمادی از جمهوریت

«مواسات» به معنای این است که دیگران را در توانایی‌ها و امکانات خود شریک نموده، شریک غم دیگران باشیم و تمام امکانات را با خودخواهی، برای خود نخواهیم؛ یعنی، دیگران را مثل خود دانستن و شریک دانستن کسانی که حاجتی دارند، در اموال و دارایی‌های خود و اموال خود را برای دیگران هم دانستن و در اختیارشان قرار دادن تا نیازشان را برطرف کنند و درصورتی‌که دیگران به اموال او نیاز داشتند، مضایقه نکند.

اگر چنین روحیه‌ای بر جامعه حاکم شود، برآیندش جمهوری خالص خواهد بود.اصل مواسات از اصول انسانی، اجتماعی و اقتصادی اسلام است که نقش ارزنده‌ای در ایجاد همدلی و دفع فقر و رفع نیازهای اقشار محروم جامعه دارد. مواسات ازآن‌جهت که نوعی درمان و اصلاح اجتماعی است، به معنای همدلی و همدردی با دیگران و شریک ساختن آنان در بهره‌گیری از مواهب زندگی است.

با این نگاه، همۀ امت اسلام باید همچون یک بدن واحد و هر مسلمان، باید عضوی از این پیکره باشد و خود را عضو خانوادۀ عظیم اسلامی بداند و همان‌گونه که اعضای یک خانوادۀ کوچک، یعنی زن و شوهر و فرزندان، به فکر یکدیگرند، همۀ مسلمانان، بلکه همه انسان‌ها نیز باید چنین باشند. به‌گونه‌ای که رنج هر فرد، رنج همه و راحتی هر عضو، راحتی همۀ اعضاء محسوب شود. شاید این آیه از قرآن نیز، عنایت به همین موضوع داشته باشد: «مَن قَتَلَ نَفساً بغیرِنفسٍ، فکأنّما قتل الناسَ جمیعاً و مَن أحیاها فکأنّما أحیا الناسَ جمیعاً» (سوره مائده، آیه ۳۲) هر کس موجب مرگ کسی بشود، گوئی تمام کسان را کشته و هر کس موجب زندگانی فردی شود، گوئی تمام مردمان را حیات بخشیده است.

امام صادق (ع) نیز می‏فرماید:«المُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِن کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَی شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ» (الکافی، ج ۲، ص ۱۶۶) مؤمن برادر مؤمن است و هر دو عضو یک بدنند و اگر عضوی ناراحت شود، رنج و درد آن به دیگر اعضا سرایت می‏کند:

بنی آدم اعضای یکدیگرند              که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار         دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی‏غمی         نشاید که نامت نهند آدمی‏                                     

(سعدی، باب اول، حکایت ۱۰)

امام خمینی نیز با عنایت به همین حدیث از امام صادق (ع)، سفارش می‌کند: شایسته است که همه مسلمانان در پیوستن به یکدیگر و یاری‌رساندن و محبت و مواسات‏کردن با نیازمندان بکوشند. (شرح چهل حدیث، ص ۳۱۰)

دراین‌باره، رهبر نظام جمهوری اسلامی، آیت‌الله خامنه‌ای نیز معتقد است مواسات معنای گسترده‌ای دارد و هر نوع کمک و خدمتی به هر انسانی اعم از مسلمان و غیرمسلمان را در بر می‌گیرد. ایشان در تعریف و توضیح مواسات می‌گوید:«همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنی هیچ خانواده‌ای از خانواده‌های مسلمان و هم‌میهن و محروم را با دردها و محرومیت‌ها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آن‌ها رفتن و دست کمک‌رسانی به سوی آن‌ها دراز کردن. امروز این یک وظیفۀ جهانی برای همۀ انسان‌هایی است که دارای وجدان و اخلاق و عاطفۀ انسانی هستند؛ اما برای مسلمانان، علاوه بر این‌که یک وظیفۀ اخلاقی و عاطفی است، یک وظیفه دینی است.» (بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز عید فطر، ۱۵/۹/۱۳۸۱)

ایشان ضمن شرح روایتی، اظهار می‌دارد:«مواسات، یعنی همراهی کردن و کمک کردن به برادر مؤمن در همۀ امور. انسان وظیفه بداند؛ کمک فکری، کمک مالی، کمک جسمانی، کمک آبروئی. این مواسات است.» (بیانات رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران نظام‌، ۳۱/۶/۱۳۸۶)

شهید مرتضی مطهری با بیان این‌که مواسات یک اصل ثابت و تغییرناپذیر است، می‌گوید یک مسلمان نباید زندگی خود را از زندگی عمومی جدا بداند، باید زندگی خود را با زندگی عموم مردم تطبیق دهد. معنی ندارد درحالی‌که عموم مردم در بدبختی زندگی می‌‏کنند، برخی دیگر با مستمسک قراردادن آیه «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ» (سوره اعراف، آیه ۳۲.) در دریای نعمت غوطه‏‌ور شوند؛ هرچند فرض کنیم که از راه حلال به چنگ آورده باشند. (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ‏۱۸، ص ۴۳)

ایشان مواسات را به معنای اشتراک در اموال و زندگی معرفی کرده و می‌گوید:«این یک مسئله‌‏ای است که آن ایده‌آل مذهب و ایده‌آل اسلام و آن چیزی که در دوره آخرالزمان به ما وعده داده‏اند که خواهد بود، این است که رشد اخلاقی و عاطفی و اُخوّت اسلامی و صفای در اُخوّت به این حد می‏رسد؛ یعنی انسان از نظر تکامل اخلاقی به حدی می‏رسد که عملاً اشتراک وجود دارد، عملاً این جیب و آن جیب وجود ندارد.» (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ‏۱۵، ص ۵۷۵)

بر این اساس، مواسات در کلام بزرگان دین و مذهب، یعنی دیگران را مثل خود دیدن، درد و مشکلات آن‌ها را، مشکل خود دانستن و اموال خود را، اموال آن‌ها و آن‌ها را شریک در مال خود پنداشتن و انواع کمک‌های فکری، مالی، جسمانی، آبروئی و به همنوعان نمودن.

هدف از مواسات اسلامی، مطابق با نص، غم‌خواری، همدلی و همراهی با محرومین و مستضعفین جامعه است؛ هم به حسب وظیفۀ مسلمانی و انسانی، هم به جهت کمک به برطرف‌شدن فقر و استضعاف در جامعه اسلامی. البته مسلمانان بیش از دوستی با فقرا، مکلّف به دشمنی با فقر و محرومیت در جامعه اسلامی هستند؛ منتها این امر، به معنی عدم وظیفه و مسئولیت حاکم اسلامی در ریشه‌کن کردن فقر نیست و وظیفه اصلی این مهم به گردن حکومت اسلامی است. پیش از افراد جامعه، این حکومت‌های دینی و اسلامی هستند که باید به قانون اخلاقی مواسات عمل نمایند و زمینه را برای تک‌تک مردم آماده کنند تا مواسات همه‌گیر شود.از دیدگاه امام خمینی، یکی از ویژگی‌های اساسی جمهوری اسلامی این است که زمینه را برای خدمات مادی و معنوی به مردم آماده کند. چراکه طبقات محروم و مستضعف و به تعبیر ایشان «کوخ نشینان»، صاحبان اصلی انقلاب و نظام هستند. (صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۷۳ تا ۳۷۵، ۴۴۶؛ همان، ج ۱۹، ص ۱۵۰)

وقتی ملت، ثروت، امکانات و اقتدارات خاص را به حکام و مسئولان نظام سپرده است تا بتوانند وظایفی را که برعهده دارند، انجام دهند ـ از آن میان، خدمت به مردم و انجام مواسات در جامعه است ـ اگر حاکم و زیردستانش پس از دریافت این امکانات، وظیفه‌ای را که بر گردن دارند، انجام ندهند، به ملت خیانت کرده‌اند. امام خمینی محبت و رسیدگی به مردم و محرومیت‌زدایی را عقیده و راه و رسم زندگی خود می‌دانست. (صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۴۱)

ایشان در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید رجایی فرمود:شما باید برای پابرهنه‌ها و مستضعفین که در طول تاریخ به استضعاف کشیده شده بودند و آن‌ها را به‌حساب نمی‌آوردند و فقط آن طبقه بالا را راضی نگاه می‌داشتند و به‌اصطلاح کدخدا را می‌دیدند، ده را می‌چاپیدند خدمت کنید. (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۳۹۵؛ همان، ج ۱۵، ص ۷۵؛ همان، ج ۱۶، ص ۱۹)

به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می‌کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۴۵) شما مردم شریف ایران، در جریان مبارزه با استعمار و استثمار، پیروزی بزرگی به دست آوردید... اکنون نیز باید با همدلی و خودیاری و همکاری، برای مبارزه علیه فقر و محرومیت بسیج شوید و با تأیید الهی، به نجات مردم مستضعف کمر همت ببندید. (صحیفه امام، ج ۶، ص ۵۱۸)

به اعتقاد ایشان همۀ مسئولان و مدیران کشور در همدلی، همیاری و کمک‌رسانی به مردم از هم باید سبقت‌گرفته و به مواسات که وظیفه اخلاقی و قانونی آن‌هاست، عمل نمایند، چراکه همه مقامات جمهوری اسلامی، مرهون فداکاری قشر ضعیف هستند. پیروزی انقلاب، تأسیس حکومت اسلامی، سازماندهی کشور و خنثی‌کردن توطئه‌های دشمنان، مرهون ملت است. پایین‌شهری‌ها ولی‌نعمت ما هستند، آن‌ها ما را از زندان‌ها بیرون آورده‌اند و به قدرت رسانده‌اند و اگر تا آخر عمر به آن‌ها خدمت کنیم، نمی‌توانیم از عهده آن‌ها بربیاییم. خدمت به گودنشینان و طبقات کم‌درآمد جامعه افتخار است. (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۴؛ همان، ج ۱۹، ص ۳۷۱؛ همان، ج ۲۰، ص ۳۴۱)

امام خمینی بیشتر از آنچه درباره مواسات اندیشه کنند و نظر دهند، عمل می‌کرد و دیگران، به‌ویژه حکومت و حاکمان را نیز به آن سفارش می‌کرد. امام خمینی ارزش اخلاقی مواسات را در جامعه آنقدر بالا و والا می‌دانست که آشکار کردن آن را افضل می‌شمرد؛ درحالی‌که در دیگر کارهای خیر، مانند صدقه‌دادن، سفارش بر پنهان‌کاری داشت. ایشان حتی معتقد بود اگر کسی احتمال بدهد که متهم به ترک مواسات می‌شود، بهتر است همدلی و همیاری به دیگران را آشکار کرده و مخفی ننماید. (تحریر الوسیله (ترجمه فارسی)، ج ‏۲، ص ۱۰۰)

امام خمینی در طول دوران مبارزه، به‌ویژه در دوران تبعید، آسایش و آرامش خود و اطرافیان را در آسایش و آرامش مردم ایران و محرومان و مستضعفان می‌دانست و می‌فرمود کسی که بخواهد به ملت خود خدمت کند و رفاه و آسایش عمومی را تأمین نماید، باید از دام خودبینی درآید و به‌راحتی و آسایش خود پشت پا بزند. در همین راستا، وقتی ایشان نجف بود و پیاپی خبر می‌آوردند که مردم ایران در زندان تحت شکنجه‌اند و سختی، حاضر نبود حتی در روز یک ساعت برود کوفه و از هوای آنجا استفاده کند. در همان هوای گرم و در خانه‌ای که حتی وسایل معمولی خنک‌کننده نداشت، تابستان را می‌گذراند. (سرگذشت‌های ویژه، ج ۱، ص ۱۲ ـ ۱۱)

امام خمینی، سیره و سنت حسنۀ مواسات را تا پایان عمر خود ادامه داده، گاهی دستور می‌داد به اشخاص نیازمند کمک شود. از سرآغاز نهضت اسلامی، تلاش وسیعی برای معرفی چهره واقعی محرومین و زدودن غبار غربت و مظلومیت از آنان به عمل آورد و این راه و روش را در طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه داد.همدردی و همدلی با مردم، یعنی مواسات در زندگی اجتماعی، یکی از ویژگی‌های مسلمانی و از اخلاق انبیا و اولیاست. هر نوع یاری مردم و در خدمت دیگران بودن، شریک غم دیگران بودن. همراهی و همگامی و... با دیگران؛ نشانۀ انسانیت و ایمان و اوج اخلاق‌مداری است.

امام خمینی نیز با مردم کوچه و بازار همدل و یکرنگ بود. شریک غم و سهیم درد و رنج و سختی مردم بود. ارتباط و پیوند او با مردم، گزینشی نبود؛ بلکه همگانی و نمایان در رفتار و کردارش بود. همین، علت برتری و دوست‌داشته‌شدن و مدیریت عالی او و درنتیجه پیروزیش شد.همدلی، شاخصه‌ای مهم در رهبری و مدیریت و ریاست است. وقتی کسی با افراد سروکار دارد، می‌بایست به احساسات و عوامل انگیزشی آن‌ها توجه کند. همدردی و همدلی در زندگی اجتماعی، یک ضرورت است که اگر نباشد، کسی از جان و دل و باانگیزه نمی‌تواند همکاری کند.

بهترین روش موفقیت در کارهای گروهی و مدیریتی، به خصوص مدیریت سازمان‌ها و... همدردی و همدلی است.محبوبیت و موفقیت امام خمینی علل گوناگونی داشت؛ اما، یکی از ویژگی‌های خاص ایشان که در کمتر رهبر و شخصیتی در جهان دیده شده است، اعتماد و ایمان واقعی ایشان به مردم و نقش آنان و همدردی و همدلی با آنان است که این مهم تا پایان عمر ایشان مشهود بود. همدردی با دیگران، یکی از صفات اخلاقیِ بسیار نیکو و دلنشین است که در دین مبین اسلام نیز بر آن تأکید شده است.

رسول خدا (ص) می‌فرماید: «سرآمد کارها، سه چیز است: انصاف داشتن با مردم، مواسات (همدردی) نسبت به برادر دینی و همواره به یاد خداوند متعال بودن.» (بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۳۷۱) امام خمینی نیز در پندار و گفتار و رفتار این‌گونه بود. دارای قلب مهربانی بود که با مردم همدردی می‌کرد و در غم و شادی و سختی مردم شریک می‌شد.

اگر به سال ۱۳۴۲ شمسی بازگردیم و خاطرات یاران و مردم کوچه و بازار آن دوره را بخوانیم، خواهیم دید حضرت امام پس از آزادی از حبس و حصر و بازگشت به قم، به خانواده‌های عزیز از دست داده و شهدای ۱۵ خرداد سر زده و در مجالس آن‌ها شرکت می‌کرد. یا در مراسم ختم شهدا و امواتِ یارانِ خویش حاضر می‌شد. این روحیه را پس از پیروزی انقلاب و حضور در قم نیز داشت و انجام می‌داد. (گام به گام، ج ۲، ص ۲۲۵)

آن رهبر فرزانه نه‌تنها در مجالس سوگواری مردم، بلکه در مراسم شادی مردم و یاران خویش حاضر شده و خود را همدل آنان نشان می‌داد. (پابه‌پای آفتاب، ج ۴، ص ۵۲؛ ج ۴، ص ۱۳۵) حضرت امام در محله‌های قدیمی و مستضعف‌نشین قم رفته و با مردم پیوند خورده و ابراز همدردی و همدلی می‌کرد. (خاطرات خادمان و پاسداران، ص ۱۸۵ و ۱۸۶) این رفتار امام خمینی، عمل به سیرۀ پیامبر (ص) و ائمۀ اطهار (ع) بود.

همان‌گونه که در برداشتی از سیرۀ امام علی (ع) می‌فرماید: «حکومت‌ها خودشان را جدا ندانند از مردم. رؤسا این‌طور نباشد که بروند هرکس در هر جایی یک ریاستی داشت، بخواهد اعمال قدرت بکند؛ اعمال ریاست بکند؛ مردم را پایین‌تر بداند؛ یا با مردم رفتاری بکند که رفتار یک مثلاً زورمند خیلی کذا است با دیگران. اسباب این می‌شود که مردم از آن جدا بشوند.» (صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۳۲)او معتقد بود برای حفظ اسلام و انقلاب، روحانیت باید با مردم همدلی و همدردی کنند، (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۳۹۳) تا موجب نزدیکی و وحدت شده و این همدلی،‏ خنثی‌کننده تبلیغات دشمنان شود. (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۴۴۱)

امام خمینی، پیروزی انقلاب و موفقیت آیندۀ کشور و نظام را در سایۀ مواسات و وحدت و انسجام و همدلی‏ و برادری با یکدیگر می‌دانست. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۵۷)

نتیجه

امام خمینی نگاه اخلاقی به سیاست داشت. اخلاق را محور کار سیاست و اساس جمهوریت می‌دانست. بر این باور بود که بدون اخلاق و توجه به گزاره‌های اخلاقی نمی‌توان به سیاست اسلامی و جمهوریت ناب دست یافت. ازجمله گزاره‌ها و مفاهیم اخلاقی هم که با عمل به آن‌ها بستر جمهوریت آماده و مردم‌سالاری ساری و جاری می‌شود؛ عدالت، انصاف، مساوات و مواسات در جامعه است.

از دیدگاه ایشان حاکمانی که به عدل و انصاف و مساوات و مواسات عمل نکنند و نیک‌نامی و پشتیبانی مردم طلب کنند؛ بدان مانند که «جو همی کارند و امید گندم دارند.» رهبر و حاکم باید «داد بسیار کند که داد، مایه‌ی همه‌ی خوبی‌هاست و مانع زوال و پراکندگی ملک است و نخستین آثار زوال ملک این است که داد نماند و چون پرچم ستم به دیار قومی بجنبد شاهین داد با آن مقابله کند و آن را واپس زند.» (بوستان سعدی)

حاکمِ «منصف آن است که انصاف و داد را بین همه‌ خلق به‌تساوی رعایت نماید؛ به‌طوری‌که نه مال زید بر او حلال باشد و نه خون عمرو بر او حرام.» (همان)اگر این اصول اخلاقی رعایت گردد، زمینه‌های استبداد و دیکتاتوری از بین می‌رود. دولت و ملت حقوق همدیگر را رعایت کرده و به هم اعتماد پیدا می‌کنند. انصاف، مساوات و مواسات از سوی حاکمیت موجب مـحبوبیت‌ آن خواهد شد. همراهی و همدردی با مردم، همراهی و پشتیبانی مردم را و مشروعیت و مقبولیت حاکمیت را در پی خواهد داشت.

این سه اصل از اصول انسانی و اجتماعی است که نقش ارزنده‌ای در ایجاد تعادل و دوری از شکاف اقتصادی جامعه دارد. با عمل به آن‌ها که اسلام نیز سفارش کرده است، امنیت و آسایش کلی، به‌ویژه در بُعد اقتصادی، سیاسی در جامعه بیشتر و بهتر خواهد شد.از دیدگاه امام خمینی هر سه گزارۀ اخلاقی برآمده از فطرت انسانی و احکام اسلامی است که رشد و رستگاری جامعه را در پی خواهد داشت و اگر در جامعه‌ای رعایت نگردند از مشخصه‌های اساسی حکومت استبدادی و دیکتاتوری است.

کتابنامه

قرآن کریم.

۱. ابن حیون، نعمان بن محمد. (۱۳۸۵ ق).دعائم الاسلام، مصحح آصف فیضی، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.

۲. ابن منظور، ابی الفضل جمال‌الدین محمدبن مکرم. (بی تا). لسان العرب، بیروت: دارصادر و داربیروت.

۳. امام خمینی (۱۳۷۱ ش). شرح چهل حدیث، امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، اول.

۴. امام خمینی. (۱۳۷۹ ش). صحیفه امام، امام خمینی، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم.

۵. امام خمینی. (۱۳۷۹ ش). تحریرالوسیله، تحقیق موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران: عروج.

۶. امام خمینی. استفتائات. تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج۵.

۷. امام خمینی، تقریرات فلسفه، مجموعه آثار، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،

۸. انطون، الیاس. (۱۳۷۰ ش). فرهنگ نوین عربی ـ فارسی، ترجمه سید مصطفی طباطبایی، تهران: کتابفروشی اسلامیه، هشتم.

۹. آقا‌بخشی، علی. (۱۳۷۵ ش). فرهنگ علوم سیاسی، تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران.

۱۰. بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز عید فطر، ۱۵/۹/۱۳۸۱.

۱۱. بیانات رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران نظام‌، ۳۱/۶/۱۳۸۶.

۱۲. تمیمی آمدی، عبدالواحد. (۱۳۸۱). غررالحکم و دررالکلم، قم: پیام علمدار.

۱۳. جعفری لنگرودی، سید محمدجعفر. (۱۳۷۸ ش). مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران: گنج دانش.

۱۴. حسینی بهشتی، سید محمد. (بی‌تا). حق و باطل از دیدگاه قرآن، تحقیق و تنظیم بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی، بقعه و روزنه.

۱۵. خاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی، تدوین موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران: عروج، ۱۳۸۷ ش.

۱۶. خسروشاهی، سید هادی. (۱۳۹۷ ش). درباره امام خمینی؛ ۱۵ خرداد و مسئله انقلاب، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

۱۷. خلیلی، اکبر. (۱۳۶۰ ش). گام به گام با انقلاب، تهران: سروش.

۱۸. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۳.

۱۹. رضائیان، علی‌. (۱۳۷۹ ش). مبانی سازمان و مدیریت، تهران: سازمان سمت.

۲۰. رنی، آستین. (۱۳۷۴ ش). حکومت؛ آشنایی با علم سیاست، ترجمۀ لیلا سازگار، تهران: نشر دانشگاهی.

۲۱. زبیدی، مرتضی. (۱۳۰۶ ق). تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: دارالمکتبه الحیاه.

۲۲. ستوده، امیررضا. (۱۳۸۰ ش) پابه‌پای آفتاب؛ گفته‌ها و ناگفته‌ها از زندگی امام خمینی، تهران: پنجره.

۲۳. سرگذشت‌های ویژه از امام خمینی؛ به روایت جمعی از فضلا، گردآوری مصطفی وجدانی، تهران: آزادی، ۱۳۶۷.

۲۴. سعدی شیرازی، شیخ مصلح‌الدین، دیوان سعدی، قصیده شماره ۵۰.

۲۵. سعدی شیرازی، شیخ مصلح‌الدین، گلستان سعدی، باب اول؛ در سیرت پادشاهان، حکایت ۱۰.

۲۶. عباد، الصاحب بن اسماعیل. (۱۴۱۴ ق). المحیط فی اللغه، تحقیق محمدحسن آل یاسین، بیروت: عالم الکتب.

۲۷. فرهنگ ابجدی الفبایی عربی فارسی: ترجمه کامل المنجد الابجدی.

۲۸. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب. (۱۴۱۵ ق). القاموس المحیط. بیروت: دارالکتب العلمیه.

۲۹. کلینی، محمد‌ بن‌ یعقوب. (۱۳۶۵ ش). الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چهارم.

۳۰. مجلسی، محمدباقر. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، تهران: دارالکتاب اسلامیه، ۱۳۶۴ ش.

۳۱. محمدبن احمد الازهری، ابی منصور. (۱۴۲۱ ق). تهذیب اللغه، بیروت: دارإحیاءالتراث العربی، الطبعة الأولی، ۱۴۲۱ ق.

۳۲. مطهری، مرتضی. (۱۳۷۳ ش). وحی و نبوت، تهران: صدرا.

۳۳. مطهری، مرتضی. (۱۳۸۵ ش). مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران: صدرا.

۳۴. نقیب‌زاده، احمد، جمهوریت و اسلام؛ مورد ایران، مجموعه مقالات جمهوریت و انقلاب اسلامی، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران: ۱۳۷۷.

۳۵. نوری طبرسی، میرزاحسین. (۱۴۰۸ ق). مستدرک الوسائل، قم: ‌مؤسسه آل البیت، اول.

۳۶. نهج البلاغه، جـمع‌آوری شریف رضی، تصحیح‌ صبحی‌ صالح‌، قم: نشر هجرت، بی‌تا.

Lind, E. Allan, fairness heuristic theory: justice judgements as pivotal cognitions in organiztional relations, in jerald greenberg and russell cropanzano (Eds.), Advances in organizational justice, (pp. ۵۶- ۸۹), stanford CA. stanford university press, ۲۰۰۱.

Batyler, T.R. and smith, H. social justice and social movements, in D. Gilbert, S. fiske, G. Lindzey (Eds.), Handbook of social psychology, ۴th edition, vol. ۲., (pp. ۵۹۵ -۶۲۹). New york mc Graw - hill, ۱۹۹۷

. انتهای پیام /*