عناوین مطالب خاطرات شخصیت ها

علت ناراحتی امام از مردم نجف چه بود؟

علت ناراحتی امام از مردم نجف چه بود؟

در نجف اشرف سر هر چهار راهی و خیابانی و کوچه ای مأمورانی برای دستگیری اهل علم ـ فقط افراد معمم ـ گذاشته بودند. ساعت خاصی مقرر کرده بودند که مثلاً از ساعت 6 غروب شروع کنند، اما خوب از آنجایی که نیروی کافی برای گماشتن در سر هر کوچه و خیابانی نداشتند خواه ناخواه از افرادی استفاده کرده بودند ...

زنهای عرب عبای امام را می‏بوسیدند

زنهای عرب عبای امام را می‏بوسیدند

امام به کفشداری که می‏رسید با اینکه آقای فرقانی که یکی از همراهان همیشگی امام بود اجازه نمی‏دادند که کفش ایشان را آقای فرقانی بردارد و به کفشداری بدهد، ایشان نعلین خودش را در می‏آورد و همانجا جلوی میز کفشداری می‏گذاشتند، بعد هم داخل ایوان حرم حضرت امیر(ع) می‏رفت...

پنج خاطره از مرحوم فردوسی پور از دیدار های امام در سال 42

پنج خاطره از مرحوم فردوسی پور از دیدار های امام در سال 42

آیت الله العظمی حکیم فرموده بود من آدمی به ادب آقای خمینی ندیدم. در جلسه درس، بعد از نماز، در جلسه بیرونی و در اندرون یکسان نشسته است و تکان نمی‏خورد، زانو به زانو شود و چهره عوض بکند، یک آدم مؤدب و موقر و سنگین که در همه حالات و همه جا یکسان است. ایشان چهره‏اش در همه جا همان قیافه‏ای بود که شما ملاحظه کردید، فرق نمی‏کرد...

اگر احمد فداى اسلام شود

اگر احمد فداى اسلام شود

امام، به هنگام شهادت حاج آقا مصطفى بجز اظهار رضایت چیز دیگرى نفرمودند.

با کدام جمله امام رزمندگان به گریه افتادند؟!

با کدام جمله امام رزمندگان به گریه افتادند؟!

برای ملاقات رزمندگان قطارى آماده شد و رزمندگان را با همان سر و وضع و لباس و کلاه و پیشانى بندهایى که داشتند. از منطقۀ عملیاتى به حسینیۀ جماران رساندیم. قبل از ملاقات برادر محسن رضایى فرماندۀ کل سپاه با اظهار تشکر از عنایت امام این پیروزى بزرگ را به ایشان از قول تمامى رزمندگان اسلام تبریک گفت ...

ما که نمى ‏خواهیم شاه بشویم

ما که نمى ‏خواهیم شاه بشویم

ما که نمى‏ خواهیم شاه بشویم. نصیحت مى‏ کنیم، هشدار مى ‏دهیم کارى برخلاف قانون اسلام نکند.

آنچه خوبان همه داشتند

آنچه خوبان همه داشتند

امام مجموعه ‏‏ای بود از کمالات و محاسن اخلاق صوری و معنوی و به ‏راستی می‏‏ توان گفت آنچه خوبان همه داشتند او به تنهایی داشت.

کاری نکن بگویم بیرونت کنند

کاری نکن بگویم بیرونت کنند

برغم خطراتی که امام را تهدید می کرد، ایشان حاضر نشدند در یک ماشین سربسته باشند و در یک جیپ روباز و در میان مردم وارد مدرسه فیضیه شدند.

خیلی مرتب بودند

خیلی مرتب بودند

امام هر روز نیم ساعت صبح، نیم ساعت عصر، قدم می‏‏زدند و ما در موقع قدم زدن ایشان و در زمان استراحتشان می ‏‏توانستیم از آقا استفاده کنیم، صحبتی بکنیم، سؤالی بکنیم، یک جوابی بشنویم، یک احوالی بپرسیم.

کار بیخودی کرده ‏اید

کار بیخودی کرده ‏اید

عرض کردم از شما تقاضا داریم اجازه بفرمایید از نماز امشب فیلمبرداری کنیم. امام با تأثر و ناراحتی در حالی که چند لحظه سرشان را پایین انداخته بودند، فرمودند: «شما کار بیخودی کرده ‏اید که وسایل فیلمبرداری را آماده کرده ‏اید.

زیر بار من هم نرو

زیر بار من هم نرو

موضوع را به امام گزارش کردم و در پایان عرض کردم من در دنیا زیر بار احدی غیر از شما نخواهم رفت...

نظم مطالعاتی امام تغییرناپذیر بود

نظم مطالعاتی امام تغییرناپذیر بود

امام تمامی کتابهای مرحوم دکتر شریعتی را مطالعه می‏‏ کردند و معتقد بودند آنقدرها که به این آثار اعتراض و حمله می‏‏ شود، بی‏‏ مورد است و تا این حد انحراف در میان آنها وجود ندارد.

متانت ایشان زبانزد بود

متانت ایشان زبانزد بود

امام با شاگردهایشان مهربان و شاگردانشان هم با وی صمیمی بودند.

باید تحقیق کنم

باید تحقیق کنم

امام از غالب خبرها زودتر از ما مطلع می ‏‏شوند. بنده اتفاق افتاده بارها رفتم خدمت ایشان یک چیزی را از من پرسیدند، من دیدم خبر ندارم بعد برگشتم مثلاً منزلمان دیدم بله خبرنامه امروز این بوده که بنده بنا بوده، عصری می‏‏ دیدم، امام اول صبح این موضوع را دیده ‏اند.

امام بلافاصله رد امانت می‏‏ کردند

امام بلافاصله رد امانت می‏‏ کردند

با وجود کثرت کارها و تعدد امور و گزارشها، هیچ نشانه ‏ای از شلوغی و تراکم و کارهای بجا مانده در زندگی امام مشاهده نمی‏ شد.

بگذارید بیایند

بگذارید بیایند

و این آخرین ملاقاتهای امام در قم بود و شاید هیچ روزی من امام را مثل آن روز متأثر ندیدم چون این اولین ضربه از طرف عناصر خودی بود که بر پیکر این انقلاب وارد می ‏آوردند و کسالت قلبی امام از همین جا شروع شد.

صفحه 39 از 56 < قبلی | 36 | 37 | 38 | 39 | 40 | بعدی >