پس از فوت مرحوم آقای بروجردی تا مدتها امام راضی نبودند رساله بدهند با اینکه ما بارها از ایشان خواهش می کردیم و می گفتیم آقا زن و بچه های ما مقلد شما هستند و شما رساله ندارید آنها رساله می خواهند. می فرمود: «بگذارید در حوزه، من یک مدرس باشم».
محمد حسن دانایی با بیان اینکه شمس آل احمد در زمان حیات خود به شدت شیفته حضرت امام خمینی(س) بود گفت: شمس در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اثر شیفتگی اش به امام و انقلاب وارد فعالیت های سیاسی شد و بدون اراده قبلی و به صورتی ناگهانی در نزدیکی کانون های قدرت قرارگرفت.
یکى از آقایان تلامذه در مقام اشکال مطلبى را به عنوان نقض فرمایش ایشان از محقق عراقى نقل کرد و گفت: آقاضیاء چنین مى گوید. امام فرمودند نگویید آقاضیاء، بگویید: آقاى آقاضیاءالدین. غرض آنکه آنقدر بر حفظ شئون و مقامات عالیۀ علماى اعلام مواظبت داشتند که حاضر نبودند از محقق بزرگ مرحوم آقاى آقاضیاءالدین عراقى به نحوۀ یاد شده تعبیر بشود.
امام در یک مسأله گاهی اظهارنظر می کرد ولو برخلاف نظر همه یعنی همه یکچیز می گفتند امام هم یک چیز می گفت، امام وقتی که می گفت، همه احساس می کردند حق همین است.
یادم می آید که از امام درباره نیت طواف سوال شد و از این بزرگوار پرسیدیم در آغاز طواف خاطرم نیست که نیت را قبل از شروع طواف ( حجرالاسود) کردم یا کمی جلوتر...
ما در زندان هم که بودیم، بعضی از افراد را که به خاطر مبارزات مسلحانه گرفته بودند مورد سؤال قرار می دادیم و متوجه می شدیم مبارزه شان از توزیع رساله آغاز شده است. مبارزین مسلمان، نقطه شروع و حلقه وصل شان به یکدیگر، رساله و عکس امام بود و تشکیلاتی با ضریب اطمینان بالا ایجاد کرده بود.
امضای تفاهم نامه همکاری بین شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور و مجمع خیرین سلامت با حاشیه هایی از جمله ارائه خاطراتی از امام راحل توسط مشاور وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی همراه بود
از چشمان نیمه باز امام حالت وداع دیدم. جلو اشک ها را نتوانستم بگیرم .به ایشان عرض کردم می خواهم به نماز جمعه بروم، پیامی برای مردم ندارید؟ فرمودند به مردم بگویید دعا کنند که خداوند من را بپذیرد
آیت الله عراقچی گفت: ما دنبال امام یاد گرفته بودیم که باید از اخلاق حرف بزنیم. این اخلاق یک چیزی نیست که آدم آن را سرسری بگیرد. اگر طلبه متدین شد و فهمید چکار دارد می کند، دنبال انبیاء دارد قدم برمی دارد؛ حسابش جدا می شود. امام که این همه می بینید موفق بوده، چون مرد اخلاق بود و در زمان امامت شان هم صحبت که می کرد باز هم اخلاقی بود.
ما بحمداللَّه گویندگان و نویسندگان خوب داریم. ما همه چیز داریم. من من غالباً فیلم هایی که خود ایرانیها درست می کنند به نظرم بهتر از دیگران است.
امام فرمودند: مدتی است که یک چیزی مرا رنج می دهد و الآن هم گفتم که اعلام بکنند من از اینکه عکسم و اسمم در این روزنامه ها باشد و در رادیو و تلویزیون باشد و تکرار بشود بدم می آید، اینها ضد تبلیغ است
امام که آمد و بعد از مدتی شروع به پرداخت شهریه کردند، این فرهنگ را از بین بردند و به همه بالسویه شهریه می داد. هیچ فرقی بین ملیت ها قائل نشدند. این ابتکار امام تحول بزرگی را در حوزه نجف پدید آورد و موجب ارج و قرب و عزت امام و دفتر امام شد
جذابیتی که امام خمینی بر روح حساس من داشت، هنوز هم در خود حس می کنم. آن زمان تمام محاسن ایشان سفید نشده بود. امام در مدرسه آیت الله بروجردی نجف اشرف نماز مغرب و عشا را به جماعت اقامه میکرد و طلاب مدرسه و فضلا به ایشان اقتدا می نمودند...
گاهى میان استاد و شاگرد در حوزه ها شوخى و عبارات طنزآمیز گفته مى شود. شاگرد نیز بدش نمى آید که استاد یک چیزى به او بگوید یا بیندازد. بیان چنین مزاحى به ویژه از جانب امام مطلوب واقع مى شد، زیرا امام خیلى مهذب و اهل تزکیه بودند
وقتی که امام در نجف مستقر شد و درس و بحث را شروع کرد جوی درست کرده بودند که حتی ماها نیز به درس امام نمی رفتیم و تا مدت ها دوری می کردیم ، اما چیزی از امام دیدم که مرید او شدم . ایام زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام که همه برای زیارت به کربلا می روند ، من هم به کربلا رفته بودم...
در آن روزیکی از مداحان اجازه گرفت و شروع کرد به خواندن قصیده ای در باره ی حضرت زهرا س تا رسید به بیتی که برای بالا بردن مقام حضرت زهرا بوی تحقیر بعضی از انبیاء عظام از آن استشمام می شد در حالی که جمعیت سر و پا گوش بودند حضرت امام قبل از آنکه جمله تمام شود با لحنی تند فریاد زدند : آقا این چه حرفهایی است می خوانید؟!
حرف هایی داشتم اما گذاشتم او سخن بگوید. مارکز کم حرف بود و به نظرم از ادبیات ما اطلاع چندانی نداشت. وی حضور گرم و مغتنمی داشت و بسیار مودب بود. می گفت ماه هایی از سال را میهمان کاسترو است ولی به گمانم گفت که زندگی اش در مکزیک مستقر است. آخر الامر چند عکس به یادگار گرفتیم که نمی دانم کجاست
بعد از ترور شهید مطهری و دیگر بزرگان به این فکر افتادیم که گروه فرقان را شناسایی و دستگیر نماییم و موفق شدیم در یک شب 15 خانه تیمی از جمله خانه ای که گودرزی در آن بود شناسائی کنیم گروه فرقان خیلی مقاومت می کردند اما پس از درگیری و مجروح شدن گودرزی دستگیر شدند و آنها را به اوین آوردیم و سپس آنها را محاکمه کردیم