امام خمینی پس از اصرارهای مکرر خانم فاطمه طباطبایی، عروسشان در پنجم خرداد ماه سال 63 نامه ای سراسر عرفانی به ایشان نوشتند.
دکتر جلیل تجلیل به روایتی از دیدار خصوصی اساتید علوم انسانی با امام پرداخته است.
مرحوم شمس آل احمد از نویسندگان و محققان ایرانی به روایتی متفاوت از جمع شدن اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با سلایق و عقاید مختلف به دستور امام پرداخته است.
امام خمینی در اول خرداد ماه سال ۴۴ نامه ای خطاب به همسر خود نوشتند.
دکتر فاطمه طباطبایی، عروس امام خمینی در روایتی به پاسخ مثبت ایشان برای سرودن شعر پرداخته است.
آیت الله مظاهری به نقل خاطره ای از روح تعبد امام به ظواهر شرع پرداخته است.
رژیم بعث عراق اقدام به اخراج طلاب ایرانی کرده و شرایط سختی را برای آنها پدید آورده بود. حسین محمدی یزدی به بیان خاطره ای از اقدام بجای حاج آقا مصطفی پرداخته است.
رضا فراهانی از پاسداران بیت امام خمینی در خاطرات خود به روزی اشاره کرده که یکی از اهالی کشور پاکستان بسیار اصرار داشت تا با امام خمینی ملاقات کند
دکتر فاطمه طباطبایی، عروس امام خمینی در خاطرات خود به گم شدن های چندباره دیوان شعرهای امام پرداخته است.
روزگاری که امام در قم زندگی می کردند و یکی از اساتید برجسته حوزه به شمار می آمدند، روزهای چهارشنبه را به عیادت یکی از طلاب می رفتند.
امام خمینی در طول سال های اقامت خود در نجف اشرف برنامه معینی برای زیارت حرم مطهر حضرت امیر علیه السلام داشتند.مرحوم آیت الله سید مجتبی رودباری که در روزگار حضور امام خمینی (س) در نجف اشرف از همراهان ایشان بودند، در خاطرات خود به چگونگی تشرف امام به حرم حضرت امیر سلام الله علیه اشاره کرده و گفته است:
رسم امام در طی اقامت در نجف آن بود که شب ها ساعت دو و نیم و در این سنوات اخیر ساعت دو از شب گذشته از اندرون به بیرونی تشریف می آوردند و طلاب و مردم را به حضور می پذیرفتند. سپس در ساعت سه از شب (پس از مغرب) به حرم مطهر امیر المومنین(ع) مشرف می شدند و زیارت امین الله را ایستاده و زیارت جامعه را نشسته می خواندند و بعد از خواندن نماز زیارت به منزل مراجعت می فرمودند. این برنامه آقا در تمام چهارده سال سکونتشان در نجف بود به استثنای شب های شنبه در فصل تابستان که وقت شستشوی حرم و رواق ها بعد از نماز مغرب و عشا بود که امام در این شب به حرم مشرف نمی شدند.
مرحوم مرضیه دباغ در خاطرات خود از همراهی امام به نکته مهمی اشاره کرده است. وقتی غذای امام را داخل اتاق می بردم وارد اتاق که می شدم می دیدم قرآن را باز کرده اند و مشغول قرائت قرآن هستند مدتی این مسئله (کثرت قرائت قرآن) ذهنم را مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: حاج آقا شما سراپای وجودتان قرآن عملی است دیگر چرا این قدر قرآن می خوانید؟ امام مکثی کردند و فرمودند: هر کس بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند.
علیرغم حضور تعدادی از مراجع و علیرغم وجود تعداد زیادی اعلامیه در اوایل قیام، یا حتی پس از آن، وقایع پیش آمده نشان می دهد که محرک قیام و بوجود آورنده اصلی این انقلاب، تا مراحل نهایی حضرت امام بودند. علاوه بر اینها و در مرحله بعدی، عامل مهم دیگری هم در کار بود و آن هم اطاعت مردم از امام بود؛ حتی اگر مقلد امام هم نبودند.
سید هادی موسوی از همراهان امام خمینی در نجف اشرف در خاطراتش به نوع برخورد ایشان با طلبه های جوان پرداخته است.

چندی پس از پیروزی انقلاب، زمانی که تمام شهرهای کردستان از سنندج گرفته تا مریوان، دیوان دره، سقز، سردشت، بانه، بوکان، مهاباد و تقریباً پیرانشهر و قسمتی از نقده در دست ضد انقلاب بود، آشوب سراسر منطقه را فرا گرفته و ضد انقلاب هم کنترل شهرها را در دست داشت. همه محورها و در نتیجه پادگانهای ارتش در شهرهای فوق در محاصرۀ ضد انقلاب بود. حتی یکی از پادگانها ـ پادگان مریوان ـ هم تحت فشار شدید سقوط کرده بود. خلاصه وضع اسف باری که ایجاد شده بود، با محوریت فرد بی لیاقتی بنام بنی صدر، که به هیچ وجه به صحنه های حقیقی بخشهای مختلف کشور آگاه و بصیر نبود، تاسف بارتر نیز می نمود. البته در اینجا قصد یادآوری جزء جزء خاطرات کردستان را ندارم، بلکه فقط با ذکر یک مقدمه می خواهم چگونگی شکل گیری اولین دیدار خود با حضرت امام و به دنبالش چگونگی برخورد من با بنی صدر (با صدور اعلامیه) و انتقاد از ایشان نزد حضرت امام را برایتان بازگو نمایم... . در اولین اقدام به کمک نیروهای داوطلب ارتشی و سپاهی که بنده نیز افتخار همراهی با آنها را داشتم، پس از ۲۸ روز جنگ شبانه روزی، به یاری خدا توانستیم سنندج را از دست نیروهای ضدانقلاب بازپس بگیریم. شهر به دست یاران انقلاب افتاد. خبر مسرت بخش بود و من به شخصه قصد داشتم برای اینکه به امام بزرگوارمان اطمینان بدهم
امام این جمله را با چنان لحن قاطعی بیان فرمودند که من به ذهنم رسید مثل اینکه تا به حال اینطور به فکر نماز نبوده ام.