اما نقطه اوج این امتیازدهی ها، به دوران نخست وزیری حسنعلی منصور و اسدالله علم باز می گردد. در همین دوران بود که لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی مطرح شد. این لایحه پس از برگزاری رفراندوم انقلاب سفید و تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که هر دو با انتقادات فراوانی از سوی محافل مذهبی و در راس آن ها امام خمینی قرار گرفت، در مجلس طرح شد. برداشتن موانع حقوقی و قانونی حضور نیروهای امریکایی در ایران و تضمین امنیت آنان برای شاه اهمیت داشت، به ویژه آنکه وی برای اجرای سریع اصلاحات اقتصادی و سیاسی، زیر فشار امریکا قرار گرفته بود. در این شرایط احیای نظام کاپیتولاسیون با هدف اعطای مصونیت سیاسی و کنسولی به اتباع امریکایی در ایران در دستور کار دولت قرار گرفت . این چنین بود که لایحه کاپیتولاسیون در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ در کابینه علم و در مرداد ۱۳۴۳ در مجلس سنا به تصویب رسید. در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ حسنعلی منصور نخست وزیر وقت این لایحه را به صورت ناگهانی به مجلس شورای ملی برد.
به دنبال اعلام تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی در جراید عصر تهران در روز 16 مهر 1341، امام خمینی بی درنگ علمای طراز اول قم را به نشست و گفتگو پیرامون این تصویبنامه دعوت کرد. و تنها یک شب پس از اعلام آن در جراید عصر تهران در روز 17 مهرماه 1341 تلگرافی را به محمدرضا پهلوی مخابره کردند.
امام هنگامی که در نجف بودند، گاهی بیرون می رفتند و برمی گشتند و با یک ذوق و شوقی می گفتند: یک بچه ای را دیدم که این جوری بود با او خندیدم، دست روی سر و صورتش کشیدم. یک بچه ای که وضع ظاهرش نظافتی نداشت، با اینکه امام خودشان خیلی نظیف و تمیز بودند. ولی امام آن طور از او تعریف می کردند و با یک ذوقی می گفتند که مثلاً دستی به سر او کشیده بودند. به نظرم می آمد که مثلاً چه چیزی از آن کودک می تواند برای امام جالب باشد.
استمرار انقلاب همچون دوران شکل گیری نیازمند روحیه شهادت طلبی، فداکاری و ایثار جمعی است. در حالی که در شهادت طلبی مبنا راحتی دیگران است. در رفاه طلبی اساس، راحتی و رضایت خود است. برای تداوم انقلاب باید دید در بردار شهادت طلبی و رفاه طلبی، میزان پراکندگی مردم ما در کدام بعد است.
قضیه لبنان و ایران و اینها شما می دانید که اینها قضایای مختلفی نیستند. مسلمانها هر جا هستند، باید با هم باشند. آن چیزی که رنج است برای یک طایفه ای، برای طایفه دیگر هم همان مسأله و رنج باشد، مسائلشان جدا نباید باشد. اینکه ما ایرانی هستیم و آنها لبنانی هستند یا جای دیگری هستند، در اسلام مطرح نیست.
دوران 37 ساله سلطنت محمدرضا شاه، شیوه حکومتی او بر اساس اصل قدرتمندانه و پدرسالارانه استوار بوده است، اگرچه در سال های 1320 تا 1332 مجلس و هیأت دولت در بازی سیاسی مملکت نقش بازی می کردند؛ اما محمدرضا شاه پس از بازگشت - بعد از کودتای 28 مرداد 1332 - به مسند قدرت، دست به سرکوب شدید زد و امید هرگونه مشارکت فراگیر مردم را در حیات سیاسی از میان برد و دیکتاتوری محض تشکیل داد.
امام خمینی در روز 25 مرداد 1359 در جمع مسئولان قضایی کشور با تاکید بر اهمیت قضاوت و لزوم نظم در امور، فرمودند: قوّه قضاییه ما هم به دست یک اشخاصی افتاد که من گمان نمی کنم در تمام افرادی که متصدّی قضا بودند، یک نفرشان صالح باشد. اگر گفته می شود که در بین اینها یک اشخاصی بودند که- مثلًا - یک قدری متدیّن بودند، لکن صالحیّت برای قضا غیر از تدیّن است؛ امر مهمی است که شاید در اسلام کمتر چیزی مورد توجه بوده است مثل قوّه قضاییه.
در پی بالا گرفتن درگیری ها در پاوه و انتشار اخباری مبنی بر کشتار مردم و پاسداران توسط نیروهای مهاجم، بنیانگذار جمهوری اسلامی با صدور فرمانی خواهان اعزام نیرو به این منطقه شد.