فصل دهم
معراج
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 437
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 438
معراج
معراج، رفتن به بطن ماهی و عروج به فوق لاهوت
... والآخر اعْتبار الْکثرة و التّرْکیب وَ هوَ اعْتبار الظّهُور فی المظاهِر مِنَ التّعیّنات الجَبروتیَّة وَ الملکوتیَّة الکلّیَّة وَ الملکیّة النّاسُوتیّة الجزئیّة، وَ بهذا الإعتبار لیْسَ له تعیّن خاصّ بَل یتَعیّن بکلّ التّعیّنات، بَل نسبته الی کُلّ التّعیّنات عَلی حَدّ سواء، «وَ هُوَ الّذَی فِی السَّماءِ اِله وَ فی الأرضِ اله»، «و لو دلّیتم بحبل الی الارض السّفلی لهبطتم عَلَی الله» وَ بهذا الإعتبارِ ورَد: «انّ مِعْراج یونس ـ عَلیْه السَّلام ـ کانَ فی بطن الحُوت کما انَّ مِعْراج نبیّنا(ص) کانَ بالعُروج الی فوق اللاّهُوت».(493)
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 439
تعبیری عرفانی از حقیقت براق و رفرف
بدان ای طالب حقّ و حقیقت که حق تبارک و تعالی چون خلقت نظام وجود و مظاهر غیب و شهود را به حسب حبّ ذاتی به معروفیّت در حضرت اسماء و صفات فرموده ـ به مقتضای حدیث شریف کُنْتُ کَنْزاً مَخْفیّاً؛ فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ اُعْرَفَ ـ در فطرت تمام موجودات حبّ ذاتی و عشق جبلّی ایداع و ابداع فرموده، که به آن جذبۀ الهیّه و آتش عشق ربّانی متوجه به کمال مطلق و طالب و عاشق جمیل علی الاطلاق می باشند. و برای هر یک از آنها نوری فطری الهی قرار داده که به آن نور طریق وصول به مقصد و مقصود را دریابند. و این نار و نور،یکی رفرف وصول، و یکی براق عروج است ـ و شاید «براق» و «رفرف» رسول خدا صلّی الله علیه و آله رقیقۀ این لطیفه و صورت متمثّلۀ ملکیّۀ این حقیقت بوده ـ و لهذا از بهشت، که باطن این عالم است، نازل شده.(494)
* * *
سه مرتبه تجلّی نور عظمت حق
و از حدیث معراج معلوم شود که برای حضرت ختمی مآب صلی الله علیه و آله سه مرتبه نور عظمت تجلی کرده در تکبیرات افتتاحیه؛ چنانچه برای خلیل الرّحمن نیز انوار تقییدی سه مرتبه تجلی کرد، پس از آن وصول حاصل شد. و در این حدیث نیز چنین فرماید: فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَّکْبیرِ وَ الاِْفْتِتاحِ، قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: اَلاْنَ وَصَلْتَ اِلَیَّ فَسَمِّ بِاسْمی... الحدیث.(495)
* * *
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 440
حالات رسول اکرم در شهود عظمت حق
در لیلۀ معراج، رسول اکرم ـ صلَّی الله علیه و آله و سلّم ـ به مشاهده هر جلوه[ ای] از جلواتِ عظمت، غش می کرد، و پس از آن، از جلوه های انس و رحمت به هوشش می آوردند.(496)
* * *
نماز، رهاورد سفر روحانی پیامبر(ص)
الصَّلوة ـ الّتی ـ لها مقام الجامعیّة و فیها الفناءات الثّلاثة وَ لهذا اختصّت بانّها عبادة لیلة المعراج الّذی هوَ مقام القرْب الأحمَدی الأحدی المحمَّدی وَ اختصّتْ بثناءِ الله تعالی نفْسُه بِها کماورَد عنْ جبرئیل ـ عَلیْه السَّلام ـ انّه قال رسُول الله ـ صَلّی الله عَلیه و آله ـ انَّ ربّکَ یصلّی.(497)
* * *
نماز، رهاورد سفر روحانی پیامبر(ص)
نماز، که حقیقت معراج مؤمنین و سرچشمۀ معارف اصحاب عرفان و ارباب ایقان است، نتیجۀ کشف تامّ محمّدی صلّی الله علیه و آله است که خود به سلوک روحانی و جذبات الهیّه و جذوات رحمانیّه به وصول به مقام «قاب قوسین اَواَدنی» کشف حقیقت آن را به تبع تجلّیات ذاتیّه و اسمائیّه و صفاتیّه و الهامات انسیّه در حضرت غیب احدی فرموده. و فی الحقیقة این سوغات و ره آوردی است که
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 441
از این سفر معنوی روحانی برای امّت خود، که خیر امم است، آورده و آنها را قرین منّت و مستغرق نعمت فرموده.(498)
* * *
نظر نمودن به نور عرش در نماز معراج
در صلوة معراج رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد است که پس از رکوع خطاب عزّت رسید: فَانْظُرْ اِلی عَرْشی. قال رَسُولُ الله: فَنَظَرْتُ اِلی عَظَمَةٍ ذَهَبَتْ لَها نَفْسی وَ غُشیَ عَلَیَّ؛ فَاُلْهِمْتُ انْ قُلْتُ: «سُبْحانَ رَبّیَ العَظیم وَ بِحَمْدِهِ» لِعِظَمِ ما رَأَیْتُ. فَلَمّا قُلْتُ ذلِکَ، تَجلّی الْغَشْیُ عَنِّی، حَتَّی قُلْتُها سَبْعاً اُلْهِمُ ذلِکَ؛ فَرَجَعَتْ اِلَیَّ نَفْسی کَما کانَتْ... الحدیث
نظر کن ای عزیز به مقام عظمت سلوکِ سرورِ کلّ و هادی سبل صلّی الله علیه و آله، که در حال رکوع، که نظر به مادون خود است، نور عرش را ببیند؛ و چون نور عرش در نظر اولیاء جلوۀ ذات است بی مرآت، تعیّن نفسی از بین برود و حالت غشوه و صعق دست دهد. پس، ذات مقدّس به عنایات ازلی از آن وجود شریف دستگیری فرمود، و با الهام حبّی «تسبیح» و «تعظیم» و «تحمید» را به آن ذات مقدّس تلقین فرمود، تا پس از هفت مرتبه ـ به عدد حجب و عدد مراتب انسان ـ به خود آمد و حالت صحو برای او دست داد. و در جمیع نمازِ معراج این احوال دوام داشته.(499)
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 442
حدیثی پیرامون معراج و عظمت مقام رسول اکرم ـ صلوات الله علیه و آله ـ
در حدیثی که از علل منقول است از حضرت صادق سلام الله علیه در حدیث طویلی که در آن حدیثْ وصف معراج را فرموده:
قال: اَنْزَلَ الله الْعَزیزُ الْجَبّارُ عَلَیهِ مَحْمِلاً مِنْ نُورٍ، فیه اَرْبَعُونَ نَوْعًا مِنْ اَنْواعِ النُّورِ کانَتْ مُحْدِقَةً حَوْلَ الْعَرْشِ؛ عَرْشُهُ تَبارَکَ وَ تَعالی تَغْشی اَبْصارَ النّاظِرین. اَمّا واِحٌد مِنْها فَاَصْفَرُ؛ فَمِنْ اَجْلِ ذلِکَ اصْفَرَّتِ الصُّفْرَةُ.وَ واحِدٌ مِنْها اَحْمَرُ؛ فَمِنْ اَجْل ذلِکَ احْمَرَّتِ الْحُمْرَةُ. اِلی اَنْ قالَ: فَجَلَسَ فیهِ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ اِلَی السَّماءِ الدُّنْیا. فَنَفَرتِ الْمَلائِکَةُ اِلی اَطراف السَّماءِ؛ اِلی اَنْ قالَ: فَجَلَسَ فیهِ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ اِلیَ السَّماءِ؛ ثُمَّ خَرَّتْ سُجَّداً، فَقالَتْ: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنا وَ رَبُّ الْمَلائِکةِ وَ الرُّوحِ؛ ما اَشْبَهَ هذَا النُّورُ بِنُورِ رَبِّنا! فَقال جِبْرَئیلُ: الله اَکْبَرُ، الله اَکْبَرُ. فَسَکَتَ الْمَلائِکة، وَ فُتِحَتِ السَّماءُ، وَاجْتَمَعَتِ الْمَلائِکةُ ؛ ثُمَّ جاءَتْ وَ سَلَّمَتْ عَلَی النّبیّ صلَّی الله عَلیه و آله اَفواجاً... الحدیث.
و در این حدیث شریف اسراری بزرگ است که دست آمال ما از آن کوتاه است. و آنچه ذکر کردنی است اکنون از مقصد ما خارج است، مثل سرّ تنزل محمل از نور، و سرّ کثرت انوار، و سرّ کثرت نوعیّه، و سرّ عدد اربعین، و سرّ تنزیل خدا آن را، و سرّ احاطۀ آنها حول عرش، و حقیقت عرش در این مقام، و سرّ اصفرار صفره و احمرار حمره به واسطۀ آنها، و سرّ نفور فرشتگان،و سجده کردن
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 443
آنها و تسبیح و تقدیس آنها، و تشبیه کردن آنها آن را به نور پروردگار، الی غیر ذلک که بیان در اطراف هر یک طولانی است. و آنچه تناسب با این مقام دارد و شهادت بر مطلب ما می دهد، آن است که ملائکة الله به واسطۀ تکبیر جبرئیل ساکت و مطمئن شدند، و اجتماع بر گرد شمع جمع ولیّ مطلق کردند؛ و به واسطۀ تکبیر فتح آسمان اول گردید و یکی از حجب، که بین راه عروج الی الله بود، خرق گردید.(500)
* * *
در وصف عظمت جمال احمدی ـ صلوات الله علیه و آله ـ
در حدیث شریف علل، که صلوة معراج را تفصیل می دهد و توصیف می کند، وارد است که پس از آن که رسول خدا با محمل نوری که از جانب ربّ العزة نازل شده بود به مصاحبت جبرئیل عروج کردند و به آسمان سوم رسیدند، ملائکه فرار کردند و سجده نمودند و تسبیح گفتند و جبرئیل گفت: اَشْهَدُ اَنّ محمّداً رَسُولُ الله، اَشهَدَ اَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله. ملائکه مجتمع شدند و سلام بر رسول خدا کردند، و از حال حضرت امیرالمؤمنین سؤال کردند. و درهای آسمان گشوده شد و حضرت عروج به آسمان چهارم فرمودند، و در آنجا ملائکة الله چیزی نگفتند. پس، ابواب آسمان گشوده شد و ملائکه مجتمع شدند و جبرئیل بقیۀ اقامه را گفت ... الحدیث.
و از تفسیر عیاشی نیز قریب به این مضمون وارد شده. و از این حدیث معلوم شود که ملائکۀ هیچ یک از آسمانها طاقت
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 444
مشاهدۀ جمال احمدی ندارند، و به رؤیت آن نور مقدّس به سجده بیفتند و متفرّق شوند و توهّم نور حق مطلق کنند.(501)
* * *
معراج روحانی، حرکت انعطافی یا قهقرایی
و بعض از اهل ذوق می گفت: حقیقت معراج معنوی و روحانی، تذکّر ایام سلف است. ما وقتی که به قهقرا متوجّه احوال سابقۀ خود شویم، به اختلاف اشخاص، هرکس تا وقتی از اوقات زندگانی خود را به یاد می آورد و متذکّر می شود: یکی تا هفت سالگی، یکی تا پنج یا سه سالگی؛ و کمتر از این نادر است که کسی متذکّر شود ـ از شیخ الرئیس نقل کنند که مدعی آن بوده که اوّل زمان تولدش را به خاطر داشته! می گفت ممکن است از این بیشتر متذکّر شد؛ مثلاً متذکّر ایامی شود که در رحم مادر یا در صلب پدر بوده، و همین طور جمیع تطوّراتی که در مُلک نموده متذکّر شود، تا به قهقرا متذکّر شود اکوان عالم]تا [ملکوت اعلا و جبروت را تا جبروت اعلا، تا آنکه منتهی شود به تذکّر از نشئۀ علم ربوبی، و این تذکّر، حقیقت معراج است و غایت عروج روحانی است. إنتهی بیانه.
و این مطلبْ خود اگر فی نفسه صحیح باشد، ولی حقیقت معراج عبارت از این «رجوع قهقرایی» بودن در مشرب رحیق عرفان درست نیاید و در مسلک اصحاب قلوب صحیح ننماید، بلکه حقیقت«معراج روحانی» عبارت است از «حرکت معنویّۀ انعطافیّه» که با آن تتمیم شود دایرۀ وجود، و رجوع شود به عالم غیب، جمیعِ ما فی سلسلة الشّهود؛ و این در قوس صعودی و
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 445
حرکت انعطافی صورت گیرد؛ و این حرکت رجوعی قهقرایی خلاف سنّة الله جاریه است در موجودات، و بالخصوص در انبیا و خاصّه در خاتم آنها ـ صلوات الله علیه و آله و علیهم اجمعین. و اینطور از سلوک، شبیه مجذوبیّت یک صنف از ملائکه مُهَیَّمۀ متحیّره در ذات ذوالجلال است که غفلت از کثرات بکلّی دارند و ندانند که آدمی و عالمی خلق شده.(502)
* * *
پیرامون جسمانی بودن معراج
... و امّا در قضیّۀ معراج حضرت خاتم(ص) که جسمانی بود، اگر به تجرّد نفس قائل نباشیم، نمی توانیم به آسانی معراج جسمانی را اثبات نماییم. معنی جسمانی بودن معراج این است که: روح مجرّد تام حضرت خاتم(ص) خواست تمام عالم را سیر کند و حضرت حق تشریفات گردش او را فراهم آورد، جسم حضرت مجذوب روح شریف او بود و به تبعیّت آن و به جذبۀ آن، معراج جسمانی اتّفاق افتاد؛ البتّه منظور از معراج این نیست که حضرت جسمانیّات را ببیند، چنانچه در قضیّۀ رؤیت ملکوت آسمانها و زمین توسّط حضرت ابراهیم(ع) هم همین طور بوده است، چرا که عالم جسم و کرات جسمانی چندان تعریفی ندارند که به خاطر دیدن آنها حضرت به معراج برود، و یا رؤیت آنها نصیب حضرت ابراهیم (ع) شود، بلکه رؤیت و یا معراج برای دیدن عالم مجرّدات و عقول بوده است. گاه نیز بعضی گمان می کنند مثلاً بُراق هم یک اسب شلی مثل این اسبهایی که ما سوار می شویم بوده است و حضرت بر آن سوار شده و جبرئیل هم دهنۀ اسبش را گرفته ، خیر، براق هم یک موجود مجرّد بوده است. ]و اینگونه تصوّرات
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 446
جسمانی و مادّی در مورد معراج و جزئیات آن، صحیح نیست.].(503)
* * *
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 447
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 448