بعد به یخچال گفت: باشه منم بدم نمی آید جامو عوض کنم.
یخچال و کمد وسایلشان را با هم عوض کردند. یخچال رفت توی اتاق و کمد رفت توی آشپزخانه.
پغور قاطی که آمد خانه . از گرما عرق کرده بود و از تشنگی له له می زد . دلش برای یک پارچ آب خنک لک زده بود. پغور قاطی رفت توی آشپزخانه و در کمد را باز کرد و شیشه آب را برداشت و سر کشید. آب گرم گرم بود عین آب حمام. پغور قاطی هی آب خورد ، هی خنک نشد. هی آب خورد ، هی خنک نشد و هی خنک نشد.
پغور قاطی رفت توی اتاق و لباس کارش را درآورد و توی یخچال انداخت و پیراهن و پیژامه اش را از توی یخچال در آورد. موقع پوشیدن ، لباسهایش قرچ قرچ صدا می دادند، همه شان یخ زده بودند. پغور قاطی آنها را پوشید و روی مدل لم داد. کم کم لرزش گرفت . هی خودش را جمع کرد، هی خودش را جور کرد ، فایده نداشت . رفت سر یخچال و یک پیراهن دیگر را هم برداشت و پوشید؛ اما باز هم گرم نشد . ژاکتش را هم تنش کرد . بیشتر لرزید . پغور قاطی وسط تابستان هرچی لباس داشت ، پوشید؛ اما هرچی بیشتر می پوشید ، بیشتر لرز می کرد.
پغور قاطی رفت روی مبل نشست.
نام: کولیانوم
محل اصلی رویش: آرژانتین
اندازه گل: 5 سانتی متر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 423صفحه 9