کنارهم و شکل جوجه شدند. جوجه نوک نداشت. حرف نمیزد. برگی گفت:«نوکت بشم؟» جوجه با خوشحالی سرش را تکان داد. برگی هم خش و خش رفت و نوک جوجه شد! جوجه گفت:«جیک جیک جیک! سلام سلام.»
کلاغ داد زد:«قار قار نگاه کنید! برف میبارد!» برگها رفتند زیر برف. برفی شدند. پوف پوف خندیدند و بازی کردند. قایم باشک کردند و زیر خاک قایم شدند.
بهار که شد. برگ نو شدند و روی درخت جوانه زدند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 442صفحه 6